تحلیل

هزینه‌های یک رویداد تاریخی

شاه‌حسین مرتضوی

افغانستان پس از توافق بن برای نخستین‌بار بزرگ‌ترین گردهمایی‌های مدنی را تجربه کرد. جنبش‌های تبسم و روشنایی در نوع خود حرکت‌های بی‌سابقه و تاریخی بود.

این حرکت‌ها درس‌های زیادی داشت. از سوی دیگر جنبش روشنایی برای همه هزینه‌های را نیز به همراه داشت که در متن ذیل به شرح این هزینه‌های سنگین اشاره می‌شود.

بررسی زمینه‌های اجتماعی

کابینه حکومت وحدت ملی در نشست ماه ثور ۱۳۹۵ تصمیم به فیصله در مورد انتقال لین برق می‌گیرد. هرچند در نشست کابینه بحث‌های زیادی صورت گرفته بود، اما ظاهرا روی زمینه‌های اجتماعی این موضع کمتر تمرکز و توجه شده بود. این فیصله ضرورت به صحبت‌های جدی با اقشار مختلف داشت. فقدان صحبت‌های مشورتی و بررسی‌های دقیق اجتماعی سبب شد تا اعتراض‌های جدی و تقابل با این فیصله شکل گیرد. هرچند حکومت دلایل و ناگزیری‌های خود را برای این تصمیم بیان کرد، اما باتمام دلایل حکومت، جای گفتمان‌های مثبت و سازنده در رابطه به این فیصله خالی بود.

نخستین اجماع سیاسی

برای نخستین بار احزاب سیاسی، شخصیت‌های مطرح قومی، وکلا، فرهنگیان و فعالان جامعه مدنی بدین سبب گرد هم آمدند. تمام افراد شامل و بیرون حکومت در اعتراض به فیصله کابینه دور هم جمع شدند. این اجماع به مردم روحیه بخشید تا بتوانند روی مطالبات خود با انگیزه بیشتری وارد شوند. شاید پس از توافق بن این نخستین اجماع سیاسی بود که شکل گرفت. اگر چنین اجماع در تمام عرصه تداوم می‌یافت امروز مردم از معادله اصلی به حاشیه نمی‌رفتند. برای نمونه اگر این اجماع اکنون وجود می‌داشت بدون شک که یکی از وزارت‌های کلیدی به‌دست می‌آمد، اما متاسفانه که ماه عسل این اجماع کوتاه و اندک بود.

رهبران نوظهور، پیشگامان اصلی جنبش

شماری از وکلای برحال، فعالان مدنی، استادان دانشگاه و فرهنگیان در راس مدیریت حرکت‌های اعتراضی قرار داشتند. هرچند برای یک مقطع کوتاه تمام رهبران گرد هم آمده، همسویی خود را ابراز کردند، اما نقش چهره‌های جوان که شوق رهبری سیاسی را درسر داشتند برجسته بود.

رییس‌جمهور غنی باری در صحبتی با من گفت: «خوشحال است که نسل جوان برای داعیه عدالت‌خواهی به صحنه آمده‌اند. با این نسل می‌شود صحبت و گفتگو کرد.» در واقع رییس‌جمهور عملا از مطالبات عدالت‌خواهانه مردم استقبال کرد. همین امر سبب شد تا بار بار دعوت‌های رسمی و مکتوب از سوی حکومت بدون هیچ نوع پیش‌شرط صورت بگیرد. در یک مورد که احمد بهزاد گفته بود باید دعوت ارگ برای گفتگو رسمی و مکتوب باشد، دعوت‌نامه نوشته شده توسط آقای رسا وزیر تجارت وقت به آدرس رهبران جنبش فرستاده شد. در دعوت‌نامه ذکر شده بود که  ارگ آماده صحبت با رهبران جنبش است و اعضای جنبش بدون هیچ نوع پیش‌شرط به هرتعدادی که مایل‌اند می‌توانند تشریف آورند.

حداقل دوبار برنامه ضیافت تدارک دیده شد، اما این ملاقات صورت نگرفت. باری شماری از مقامات حکومتی در یکی از مساجد به محل رهبران معترض رفتند، اما به تحریک یکی از رهبران سیاسی تمام اعضای جنبش مجلس را ترک گفتند. مقامات حکومتی تنها از سوی دو تن از وکلا با آب‌های معدنی استقبال شده، بدون کدام صحبتی به ارگ برگشتند.

رهبران نوظهور در پی چه بودند؟

گمانه‌زنی‌های زیاد وجود داشت که شماری از چهره‌های نوظهور برای عبور از رهبران سنتی وارد اقدام شده‌اند. همین امر سبب شد تا در زودترین فرصت ممکن بخش از رهبران سنتی راه خود را جدا کنند.

تلاش برای عبور از رهبران سنتی سبب شد تا رهبران نوظهور جنبش نیز با شکاف‌ها و چالش‌های همراه شوند. به گونه‌‌یی که در هر فصل شماری از اعضا از قطار جنبش در یکی از ایستگاه‌ها توقف کردند.

حمایت نسل جوان، کاربران شبکه‌های اجتماعی و افغان‌های خارج از کشور از سرمایه‌های مهم برای جنبش روشنایی بود. همچنان شماری از معترضان سیاسی نیز سعی کردند تا از تریبیون جنبش روشنایی برای اهداف و مقاصد سیاسی خود استفاده کنند. بار بار شماری از چهره‌های سیاسی در محافل اعضای جنبش حضور یافته حکومت را مورد نقد قرار می‌دادند. همین امر سبب شد تا شک و گمان‌ها در رابطه به استفاده‌های سیاسی از این حرکت بزرگ و مدنی بیشتر شود.

شب آخر

از جمع رهبران سنتی کریم خلیلی با فرضیه‌های متفاوت به حضور سیاسی خود در کاروان جنبش ادامه داد. خلیلی تا آن زمان کدام سمت رسمی سیاسی در حکومت نداشت. فرضیه نخست این بود که تمام رهبران سیاسی به‌شمول آقایان دانش و محقق با جنبش روشنایی همراه می‌شوند. در این صورت آقای خلیلی تصور داشت که حکومت حتما برای پرکردن خلای سیاسی به وی متوصل خواهد شد.

اما آقای خلیلی به آسانی به فرضیه‌های خود نایل نشد. کریم خلیلی سیاست‌مدار با تجربه و ماهر است. او نقطه خطر و سرخ بازی‌های سیاسی را به خوبی واقف است. آقای خلیلی شاید تصور نمی‌کرد که دوم اسد به نقطه خونین بدل شود، اما با درکی که از وضعیت داشت در یک تصمیم سیاسی ناوقت شب دوم اسد از قطار جنبش پایین شد. آقای خلیلی تمام اعضای حزب خود را نیز از مسوولیت‌های اجرایی ستاد جنبش بیرون کرد. این تصمیم برای آقای خلیلی با هزینه‌های سنگینی همراه شد. اما پس از دوم اسد وی بیشتر از هرکس دیگر بر عقلانیت سیاسی تصمیم خود تاکید کرد. در نزد جنبش اما این تصمیم آقای خلیلی سوال‌برانگیز باقی ماند.

دوم اسد

من و نادر نادری در یکی از اتاق‌های تعمیر سنگی ارگ مصروف صحبت بودیم. صفحه تلویزیون خبر عاجل را به نشر رساند. همه چیز حکایت از یک فاجعه داشت.

نگرانی از احتمال رویدادهای تروریستی همه‌وقت با مسوولان جنبش شریک شده بود. ترس همه از وقوع چنین رویداد بود. فاجعه عمیق، دردناک و بی‌نهایت تاثرآور بود. غم و اندوه همه جا را فراگرفته بود. به جز تسلیت و ماتم حرفی برای گفتن نبود. آنچه اتفاق افتاده بود یک فاجعه و جنایت ضد بشری بود. رییس‌جمهور از عصر همان روز برنامه‌های عادی خود را کنار گذاشت. تمام اقدامات که نیاز بود روی دست گرفته شد، اما فاجعه آن‌قدر سنگین بود که پیام‌های تسلیت مقامات نمی‌توانست از سنگینی آن بکاهد.

هزینه‌های سنگین یک رویداد

پس از دوم اسد حکومت در معرض قضاوت‌های تلخ و تند اعضای جنبش قرار گرفت. اتهام‌های سنگین به آدرس حکومت حواله می‌شد. شماری از مخالفان سیاسی در گرم‌کردن و بزرگ‌نمودن بازار اتهام‌ها علیه حکومت نقش داشتند.

رویداد دوم اسد شکاف‌ها را بیشتر کرد. نفرت‌افگنی، اتهام‌های سنگین، مظاهره‌ها در داخل و خارج یکی پس از دیگری علیه حکومت شکل گرفت.

چند برنامه خارجی رییس‌جمهور نیز پس از دوم اسد حاشیه‌ساز شد. حکومت به‌رغم تلاش‌های فراوان برای برق بدیل و هم‌چنان تمرکز روی مناطق مرکزی و نشست‌های متعدد مردمی موفق به از بین بردن فضای روانی خلق‌شده تا مدت‌های طولانی نشد. این رویداد حتا روی روابط محقق، دانش و خلیلی با مردم اثر گذاشت.

هزینه‌های سیاسی برای رهبران

رویداد دوم اسد و جنبش روشنایی رهبران سنتی را نیز با دشواری‌هایی همراه کرد. پس از دوم اسد رهبران سیاسی در نوک حمله و انتقادهای تلخ جوانان قرار گرفتند. رهبران سیاسی که در تمام نشست‌ها از سوی مردم تا خانه‌های‌شان پیاده بدرقه می‌شدند، پس از رویداد دوم اسد به سختی در اجتماعات مردمی دیده می‌شد.

این رویداد برای نسل جوان که با امید تغییر و اثرگذاری وارد عرصه سیاست شده بودند نیز هزینه‌های سنگین به همراه داشت. روح و روان این نسل از رویداد دوم اسد متاثر شد. فاجعه همه را در شوک بزرگ قرار داده بود.

هزینه جنبش برای رهبران نوظهور

رهبران نوظهور سیاسی نیز در یک آزمون سیاسی قرار گرفتند. برخی رهبران جوان دچار کیش شخصیت‌پرستی شدند. آنان از طریق فضای مجازی تلاش داشتند تا از یک الی دو تن به‌حیث رهبران جنبش یاد کنند. سایر جوانان دیگر که در بدنه اصلی جنبش نقش محوری داشتند هر روز یکی پس از دیگری به حاشیه رفتند. برخی وکلا و شخصیت‌های اخلاق‌مدار محترمانه خود را کنار کشیدند. رهبران جنبش برای مبارزات سیاسی خود فاقد یک نقشه راه بودند. آنان برای مطالبات خود تنها روی یک موضوع تمرکز داشتند. تمرکز روی موضوعات مختلف و تکیه بر اصل گفتگو می‌توانست هزینه‌های این مبارزه را به حداقل برساند؛ آنچه رهبران جنبش در سه سال بعد یا اکنون انجام می‌دهند اگر در همان وقت به آن شیوه متوسل می‌شدند شاید ما شاهد دست‌آوردهای بیشتری بودیم.

حس همدری و همکاری هموطنان در خارج از کشور برای رهبران نوظهور جالب و قابل ستایش بود. مبالغ زیاد کمک نقدی از خارج برای تداوی زخمی‌ها و کمک به جنبش سرازیر شد. هنوز چگونگی مصرف کمک‌ها برای برخی با پرسش‌هایی همراه است. اما احساس مردم در سراسر کشور قابل درک و ستایش است.

شکاف‌های سیاسی میان رهبران نوظهور نشان داد که نسل جدید از فرصت های خلق‌شده برای تغییر نسلی و گردش مدیریت سیاسی استفاده نکردند. رفتار سیاسی رهبران نوظهور نشان داد که روحیه کار جمعی و تعامل سازنده هنوز در جنبش شکل نگرفته است. اعضای مطرح جنبش روشنایی که انتظار خلق حماسه را در انتخابات پارلمانی داشتند با آرای اندک مردم همراه شدند. حتا گفته می‌شود که عدم رای به فرزندان خلیلی و محقق ریشه در همین موضوع داشت. در واقع مردم در انتخابات پارلمانی قضاوت خود را درباره رهبران جنبش انجام دادند. نمره‌‌یی را که باید مردم می‌دادند به رهبران جنبش دادند.

نسل جوان سیاسی موفق به کار جمعی نشدند. اعضای جنبش به تعداد افراد تجزیه شدند. در انتخابات پارلمانی ندرخشیدند و در انتخابات ریاست جمهوری نیز غایب صحنه بودند.

پس از چهار سال

درس اصلی از جنبش روشنایی این است که گفتگو می‌تواند دست‌آورد بیشتر و هزینه‌های کمتری داشته باشد. بستن دروازه‌های گفتگو می‌تواند برای همه زیان‌بار باشد. پس از چهار سال اکنون وقت آن است تا این رویداد مهم و تاریخی در معرض تحلیل قرار گیرد. تحلیل‌های منصفانه می‌تواند مسیر آینده را هموار کند. یاد شهدای دوم اسد گرامی ‌و روح‌شان شاد باد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا