اسلایدشوترجمه

یک نبرد روزانه برای زنان در نیروهای امنیتی

مجیب مشعل/ نیویارک‌تایمز/ مترجم: شریفه عرفانی

دوهم بریدمن «زلا زازی»، دختری باانگیزه، تحصیل‌کرده و تازه‌نفس پس از اتمام آکادمی پولیس در ترکیه، در پستی که در ماه جنوری در شرق افغانستان به او داده شده بود، دستاوردهای درخشانی به دست آورد. به‌محض آغاز کار، همه صلاحیت‌ها اهمیت‌شان را از دست دادند.

برخی در رسانه‌های اجتماعی او را حتا «روسپی» خطاب کردند و مردان نوشتند که حضور او در بین نیروهای پولیس ولایت خوست، آن اداره را فاسد می‌کند.

او می‌گوید که همکارانش در دفتر مرکزی پولیس – جایی که او تنها افسر زن در میان ۵۰۰ کارمند بود – با ترساندن او، تلاش کردند به جای یونیفورم، لباس سنتی و چادری بر سر کند و در گوشه‌یی در اتاق‌های پشتی دفتر به‌ دور از انظار عمومی بنشیند.

دکان‌داران که هدف دیگری به جز دیدن این «پدیده نوظهور!» نداشتند به دروازه حوزه پولیس آمده بودند.

دوهم بریدمن زازی ۲۱ساله روز اول بااحساس ترس و وحشت به خانه بازگشت. او آن‌قدر احساس ناامنی می‌کرد که از مادرش که از کابل با او همراه شده بود خواست تا در پناهگاهی در مکانی دور از دید، در مقر پولیس کنار او بماند. شب در را قفل کردند. روز بعد دوهم بریدمن زازی همه تلاش خود را کرد تا مقدمات لازم برای دریافت اسلحه کمری را هرچه سریع‌تر انجام دهد.

وی گفت: «می‌خواهم برای دفاع از خود وسیله‌یی داشته باشم.»
پس از حمله ایالات متحده در ۲۰۰۱، کمک به زنان افغان که در دهه۱۹۹۰ در زمان حکومت طالبان در خانه‌هایشان حبس شده بودند، تبدیل به شعار غربی‌هایی شد که قصد مشارکت در بازسازی افغانستان را داشتند. دودهه بعد، ظهور نسل زنان تحصیل‌کرده و حرفه‌یی در افغانستان نشانه غیرقابل‌انکار تغییر است.

اکنون با آغاز مذاکرات بر سر تقسیم قدرت بین طالبان و دولت افغانستان، بسیاری از زنان نگران تهدیدی هستند که گام‌های رو به پیش‌ آن‌ها، با آن مواجه است. آنچه باعث نگرانی بیشتر آن‌ها می‌شود شکنندگی این دست‌آوردها پس از دو دهه تلاش است؛ آن‌قدر شکننده که هرروز برای هر حرکت پیش‌پاافتاده‌یی باید نبرد کنند.

با وجود این‌که  بیش از یک میلیارد دالر برای پروژه‌های توانمندسازی زنان مصرف شده است، زنانی که روزانه در تلاش‌اند تا راهی برای ورود به مجامع عمومی – به‌ویژه دولت و نیروهای امنیتی – بیابند با حقیقتی تلخ روبرو هستند. زنان هنوز در جلسات سطح بالا که تصمیمات جنگ، صلح و سیاست اتخاذ می‌شود، تقریبا غایب هستند و کار برای آن‌ها در مشاغل عادی با موجی از آزار و اذیت، توهین و سوءاستفاده همراه است.

زنان هنوز در بین نیروهای پولیس که سال‌هاست تلاش برای ایجاد تنوع در آن جریان دارد، تنها ۲٫۸درصد از کارمندان را تشکیل می‌دهند و این بالاترین سطح در ۱۸سال گذشته است. به تصدیق مقامات اکثر این ۳۸۰۰زن در پست‌هایی بی‌اهمیت  با کم‌ترین تماس با مردم به کار مشغولند. از بین حدود ۲۰۰مقام رسمی نظامی و غیرنظامی در وزارت داخله، زنان تنها پنج پست را در اختیار دارند.

دو دهه گذشته، وظیفه گزینش زنان در نیروی پولیس غالبا برعهده جنگ‌سالاران و فرماندهان پیشین بوده است که اعتقاداتشان درباره زنان با اصول طالبانی، اگر کاملا همانند نباشد، تنها کمی تفاوت دارد.

رییس‌جمهور اشرف غنی تعداد سفیران زن را افزایش داده و همچنین معاونان والی و وزیران زن معرفی کرده است. معاونان زن را به وزارتخانه‌های دفاع و داخله فرستاده؛ اما جامعه افغانستان عمیقا مردسالار است و معدود زنانی که به چنین مواضعی رسیده‌اند با مشکلات بسیاری روبرو هستند. استراتژی شامل کردن تعداد بیشتری از زنان در سمت‌های کم‌اهمیت‌تر بیشتر به‌منظور مصرف هزینه (کمک‌های خارجی) و در مقابلش اعطای ناچیزترین سهم به آن‌ها بوده است. در شش سال گذشته، دولت افغانستان و متحدان غربی آن بیش از ۱۰۰میلیون دالر برای ایجاد تسهیلات حمایتی از زنان افغان در نیروهای امنیتی هزینه کرده‌اند.

در ولایت ننگرهار، آن‌ها ۶میلیون دالر برای یک مرکز آموزشی افسران پولیس زن هزینه کرده‌اند که سه سال پس از اتمام آن، همچنان بلااستفاده باقی مانده است.

پس از ناکامی‌های مکرر، تلاش‌ها برای استخدام به رشوه‌دهی به زنان برای پیوستن و ماندن در نیروی پولیس ختم شد.

به گفته حسنا جلیل، معاون وزیر داخله، آنچه مشوق زنان برای پیوستن به پولیس است، هشت مزیت بیشتر نسبت به همتایان مردشان است. به گفته وی در مواردی به زنان در سن بازنشستگی اجازه داده شده که برای ماندن در نیروی پولیس در تذکره خود دست برده و سن‌شان را پایین بیاورند.

با همه این‌ها، حضور ۵درصدی زنان در نیروهای پولیس، حرفیست که هنوز محقق‌ نشده است.

خانم جلیل گفت: «به هر ولایتی که رفته‌ام، اولین حرفم این بوده است که شما نیرویی در خدمت مردان هستید – نه در خدمت زنان و کودکان، دو قشر آسیب‌پذیر که نادیده گرفته شده‌اند.» نباید فقط در خدمت مردان باشید؛ بل باید در خدمت دو قشر آسیب‌پذیر و نادیده گرفته شده؛ یعنی زنان و کودکان هم باشید.

نه به این علت که زنان واجد شرایط و مشتاق نیستند؛ بل از آن رو که پیوستن به پولیس به معنای تحمل سوءاستفاده و خفت است.

در طول این سال‌ها، آزار و اذیت جنسی در میان نیروهای امنیتی شایع بوده است. گزارش‌هایی نیز وجود دارد مبنی بر این‌که همسران افسران کشته شده در هنگام اجرای وظیفه، وقتی برای دریافت مزایای پس از مرگ همسرشان به ادارات مراجعه می‌کنند با آزار و اذیت روبرو می‌شوند.

تصور این‌که ماموران پولیس زن اغلب با آزار و اذیت روبرو می‌شوند معنایش این است که زنان قربانی خشونت خانگی و جرایم دیگر نیز جرئت مراجعه به مراکز پولیس را نخواهند داشت.

ازجمله کسانی که سال‌ها بدرفتاری را تحمل کرده‌اند تا رویای حضورشان در نیروهای امنیتی را به واقعیت بدل کنند، تورن رحیمه عطایی است. او یکی از نیروهای ویژه پولیس افغانستان است که ۱۳سال پیش معلول شد و هم‌اکنون به‌عنوان منشی یونیفورم‌پوش خانم جلیل در وزارت کشور فعالیت می‌کند.

پدر تورن عطایی، دگروال بازنشسته پولیس است که او را در آکادمی پولیس پذیرفت. او از لحاظ وضعیت جسمی برای عضویت در نیروهای ویژه واجد شرایط بود و هفته‌ها به‌طور مرتب در خطوط مقدم در ولایت‌های جنگی می‌ماند؛ اما صرفا هنگام پاسخ به این پرسش که همکاران مردش با او در میدان چگونه رفتار می‌کردند، خود را شکست‌خورده احساس می‌کرد. وی گفت: زورگویی و سوءاستفاده به حدی بود که «دچار مشکلات روحی شده‌ام.»

آن‌وقت‌ها به پدرش چیزی نمی‌گفت؛ زیرا فکر می‌کرد قلب او را می‌شکند و باعث می‌شود جلوی ادامه کارش را بگیرد. هربارکه پس از بازگشت از ماموریت از محیط کار شکایت می‌کرد، اغلب با این پاسخ مواجه می‌شد: «خُب، تو برای کارت معاش می‌گیری.»

قبل از این‌که خانم جلیل کار خود را به‌عنوان معاون وزیر داخله آغاز کند مجبور شد برای پذیرش در این سمت بجنگد. آقای غنی او را به این وظیفه در نهادی که مدت‌ها در آن فساد وجود داشت به کار گمارد.

جنرال‌‌ها وقتی متوجه می‌شدند وی مسوول جلسه است از آن خارج می‌شدند. زیردستان اغلب اطلاعات غلط به او می‌دادند تا باعث تضعیفش شوند.

«من اغلب مجبورم بگویم که رییس اداره جنسیت نیستم؛ بل معاون پالیسی و استراتژی وزارت داخله هستم و برای جمع بزرگی اعم از مرد و زن کار می‌کنم. ممکن است دیدگاهی زنانه داشته باشم؛ اما هر زنی که می‌آید باید تخصص او در نظر گرفته شود نه زن بودنش.»

این روزها، علی‌رغم حملات مکرر جنسی در رسانه‌های اجتماعی، خانم جلیل می‌گوید که در میان تیم رهبری جای پایش را پیدا کرده است و برای اصلاح پولیس تلاش می‌کند. آن‌ها ساعت‌های طولانی را در یک دفتر زیرزمینی آرام روی نمودارهایی که ساختاری پرپیچ‌وخم را نشان می‌دهد تامل و تفکر می‌کنند و در حال اصلاح آن هستند.

اقدامات بوروکراتیک غیرضروری را که باعث ایجاد فرصت‌هایی برای فساد شده است، حذف کرده‌اند. آن‌ها در تلاشند تا ماموران را مطابق با استندردهای جدید ارتقا دهند و از خانواده‌های ده‌ها هزار افسر پولیس کشته شده طی دهه‌ها جنگ بهتر مراقبت کنند.

دوهم بریدمن زازی که در دفتر مرکزی پولیس در خوست خدمت می‌کند، در کابل بزرگ شده است. مادرش هفت سال می‌شود که سرپرست خانوار است و هرچند خویشاوندان مرد مخالف بودند، اما او، خواهر بزرگ‌تر و مادرش در صنف‌های دانشگاهی پس از ساعت اداری شرکت کردند. هزینه این صنف‌ها از راه مشاغل روزانه خودشان تامین می‌شد. خواهر دیگر وی دانشجوی شرعیات است.

او و خواهر بزرگترش اکنون افسر پولیس هستند. آن‌ها فقط زمانی مشتاق شدند اولین قدم را در این مسیر بردارند که فرصت آموزش در ترکیه پیش آمد، زیرا نگران آزار و اذیت و سوءاستفاده در آکادمی‌های آموزشی محلی بودند.

سختی‌های این مسیر زمانی خود را نشان داد که زنان برای دریافت امضا برای درخواست‌شان وارد مقر پولیس در خوست شدند. افسر مامور آن‌ها را به‌‌علت علاقه‌مندی برای «پیوستن به پولیس» سرزنش کرد.

مادر زلا می‌گوید که یکی از ماموران به او گفته بود: «شما چگونه مادری هستید که دختران جوان و مجرد خود را می‌آورید تا پولیس شوند؟»

دوهم بریدمن زازی پس از آغاز کار خود در جنوری با دشواری و تنهایی مواجه شد. در آن زمان، او تنها افسر زن حرفه‌یی درخوست بود.

روز اول، افسران همکارش او را با پُرزه‌های جنسی استقبال کردند. کسانی که در دفتر وی بودند سعی کردند او را متقاعد کنند که بهتر است با لباس اسلامی و پوشیده کار کند و یونیفرم نپوشد. هنگامی که با اصرار او مواجه شدند، راه‌حل جدیدی پیدا کردند؛ او باید ماسک می‌پوشید، حتی اگر همکارانش این کار را نکرده بودند؛ شیوع بیماری کووید۱۹ بهانه خوبی برای این کار بود.

دو هفته اول، دوهم بریدمن زازی روزهای خود را در محل کار می‌گذراند و عصرها به مهمان‌خانه دولت که در آن مادرش هنوز برای همراهی او مانده بود، می‌رفت. او گفت، مستقیما تهدید جسمی نشده بود؛ اما به واقعیت واقف بود و نبود اسلحه او را آسیب‌پذیرتر می‌کرد.

زلا و مادرش

هنگامی که مادرش مجبور شد به کابل بازگردد، احساس ناامیدی کرد؛ اما تلاش می‌کند از این فرصت استفاده کند.

او گفت: «خدا کمکم می‌کند؛ اما من باید عزمم را جزم کنم؛ زیرا این روال نمی‌تواند همیشگی باشد، زنان باید جایگاه خود را به دست آورند. من می‌دانم که اگر یک سال را در اینجا سر کنم، اوضاع تغییر خواهد کرد.»

پی‌نوشت

فاروق جان منگل از خوست و ذبیح‌الله از ننگرهار افغانستان در تهیه این گزارش همکاری کرده‌اند.

لینک اصلی را می‌توانید اینجا بخوانید:

https://www.nytimes.com/2020/07/20/world/asia/afghanistan-women-police.html

 

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا