روایت

روایتی از سه‌سال حضور

قسمت نخست

یادداشت نویسنده: بیشتر از دو سال از نشر کتاب «گلایه و گزارش» (قصه سه سال حضور من در وزارت اطلاعات و فرهنگ) می‌گذرد. آنچه در این کتاب آمده مشکلات و چالش‌هایی است که من طی حدود سه سال در مقام معینیت امور نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ با آن درگیر بودم.

این چالش‌ها طیف وسیعی از دشواری‌ها را در برمی‌گرفت؛ از مشکلات مالی و اداری گرفته تا سطح نازل مهارت‌های مسلکی، دانش و تخصص کاری و از همه رنج‌آورتر فضای خسته‌کنندۀ تعصب و تنگ‌نظری، سیاست حذف و تضعیف و باند و باندبازی که توسط برخی از عناصر نزدیک به حلقۀ رهبری وزارت اعمال می‌شد.

شاید این دشواری‌ها در اکثر ادارات دولتی افغانستان وجود داشته و سبب افت کاری و کاهش بازدهی فعالیت و اشتغال کارکنان آن‌ها شده و به دلایلی که قابل درک است کمتر در بیرون انعکاس یافته باشد، اما در وزارت اطلاعات و فرهنگ که من از نزدیک شاهد آن بوده‌ام، دشواری‌ها و چالش‌های مذکور آسیب زیادی به رشد فرهنگ و ارزش‌های فرهنگی کشور وارد کرده است.

در این وزارت کمترین توجهی به بودجه، بهبود ساختار اداری، ارتقای ظرفیت مسلکی کارکنان، ایجاد تحول در بخش‌های نشرات و تولیدات هنری و فرهنگی صورت گرفته است. سیاست کم‌مهری و مهجورسازی فرهنگ و رسانه در وزارت فرهنگ به یک رویه جا افتاده تبدیل شده است. این سیاست با رنگ و بوی غلیظ تعصب و سمت‌گرایی در دوران رهبری دکتور غنی به گونۀ آزاردهنده و مسموم‌کننده‌ای اعمال شده است. در این دوران  سیاست مخکشیسم با شدت و ضعف در تمام ساحات و عرصه‌های نظام اداری در حال اجرا و تطبیق بوده است.

آنچه را من در این کتاب یادآوری کرده‌ام گوشه‌ای از واقعیت‌های تلخ فراوانی است که در مدت تصدی مسوولیت امور نشرات با آن‌ها درگیر بودم و بسیار تلاش کردم که بر آن‌ها فایق آیم اما سوگمندانه ناکام ماندم.

من از هیچ پشتوانه و حمایت عملی قوی یا ضعیف در وزارت برخوردار نبودم. من با شناختی که از رهبری تیم سیاسی خودم داشتم، می‌دانستم اگر مشکلاتم را با ایشان شریک بسازم به جز از این‌که مرا به صبر دعوت کنند کار دیگری از دست‌شان بر نمی‌آید! تعلق تیمیی من کافی بود که برای ناکام‌سازی‌ام کارشکنی شود، واقعیت این است که من با رفتن به وزارت؛ خود را تنها و تنها یک کارمند حکومت می‌دیدم و نه یک عضو متعلق به کدام دسته و تیم سیاسی. همکاران من شاهدند که ظرف سه سال حضور در وزارت، من جز در راستای مسوولیت‌های اداری و وظیفوی هیچ نوع استفادۀ سیاسی یا تیمی از موقف خود نکرده و نداشته‌ام، برعکس تلاش زیادی کردم تا برای افزایش بازدهی فعالیت‌های فرهنگی و نشراتی وزارت فضای مثبت کاری ایجاد کرده و روحیه همدلی و صمیمیت را در میان همکارانم تقویت کنم، اما قوت و غلبۀ برخی رفتارها و سیاست‌ها مانع از این تلاش‌ها می‌شد و من و برخی همکارانم را با اجبار پشت دیوارهای تجرید و انزوا فرو می‌راند.

هدف من از بازتاب این مشکلات جلب توجه مسوولان صادق و دلسوز در دولت، نمایندگان مردم در پارلمان و نهادهای جامعۀ مدنی و رسانه‌ای کشور است تا با عطف توجه به این مشکلات، برای عبور از وضعیت دردآور موجود چاره‌جویی کنند.

ما متاسفانه سال‌ها و بل دهه‌ها و سده‌هاست که با اعمال سیاست تبعیض، انحصار و برتری‌جویی‌های رنگارنگ به سیستم اداری و روند توسعه سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور آسیب زده و مانع از شکل‌گیری و تقویۀ روند یک‌پارچگی ملی و قوام و استحکام وحدت ملی در این جغرافیای مظلوم شده‌ایم. از تجربه‌های ناکام سرکوب و حذف و تضعیف پند نگرفته، راه رفته وکوفته و بی‌نتیجه و ناکام را هم‌چنان تکرار می‌کنیم و دوام می‌بخشیم.

در پهلوی این تلخی‌ها، من طی سه‌سال، از لطف و شفقت بسیاری از همکارانم در وزارت  برخوردار بوده‌ام. اگر این لطف و همکاری و فضای همدلی در میان من و این دوستان و همکاران عزیز نمی‌بود شاید کار من در وزارت خیلی کوتاه‌تر از سه سال می‌بود. همین‌جا لازم است از تلاش و زحمت و محبت ایشان سپاس‌گذاری کنم.

از روسای بخش‌های نشراتی مخصوصا از مشاور امور رسانه‌ای‌ام جناب سید جعفر راستین و رییس امور نظارت بر نشرات که بار سنگین تهیه و تدوین طرح‌ها و ابتکارات در بخش معنییت به دوش ایشان گذاشته می‌شد سپاس‌گذاری ویژه می‌کنم.

این روایت‌ها دو سال پیش از سقوط جمهوریت است. همان زمان کاملا محسوس بود که رهبری حکومت با این عملکرد یک‌جانبه کشور را به سمت بحران و نهایت سقوط پیش می‌برد. بحرانی که نه تنها دامن وزارت فرهنگ؛ بل تمام ساختارهای دولتی و مخصوصا اردو و نهادهای امنیتی را در برگرفته و انگیزه‌های مقاومت در برابر تهدیدها را از بین برده بود.

این کتاب دو سال پیش با شمارگان محدود توسط انتشارات امیری در کابل چاپ و نشر شده بود و حال که روزنامه و سایت وزین راه مدنیت قصد نشر قسمت به قسمت آن را دارد؛ امید است برای پی‌گیرندگان مسایل کشور مفید باشد:

پیشنهاد به‌عنوان رییس رادیو و تلویزیون ملی
قسمت نخست
من به عنوان مشاور ارشد ریاست اجراییه حکومت وحدت ملی  در امور فرهنگی و اجتماعی مقرر شده و در این راستا به انجام وظایف خود مصروف بودم. روزی، هنگام صرف طعام چاشت که رییس اجراییه هم حضور داشت، سخن از وضع نابه‌سامان رادیو و تلویزیون ملی به میان آمد و یکی از اعضای حاضر پیشنهاد کرد که خوب است اگر سانچارکی که تجربۀ کار با رسانه‌ها و نیز سابقۀ کار در وزارت اطلاعات و فرهنگ را دارد، به عنوان رییس رادیو و تلویزیون ملی پیشنهاد شود و در این رسانه طبق سهمیه‌بندی دو تیم، یکی از اعضای ریاست اجراییه مقرر گردد. من این موضوع را زیاد جدی نگرفتم و می‌دانستم که چنین طرح‌ها و پیشنهادها بارها در نشست‌ها و جلسات ما مطرح و بعد فراموش می‌شده است.

چند ماهی سپری شد و این خبر در برخی محافل از جمله کارمندان رادیو و تلویزیون ملی انعکاس کرد که گویا قرار است فلانی – یعنی من – به ریاست رادیو و تلویزیون ملی مقرر گردم. چرا که بعضی دوستان ما در رادیو و تلویزیون ملی مرتب به دفتر من می‌آمدند و از وضع نابه‌سامان این رسانه، تعصب و قوم‌پرستی و خویش‌خوری حاکم بر آن سخن می‌زدند و ابراز آرزو می‌کردند که با آمدن من وضعیت بهتر شود و این رسانۀ ملی سر و سامان گیرد.

واقع مطلب این بود که من این سخنان را زیاد جدی نمی‌گرفتم، اما در شگفت بودم که این موضوع  چگونه به کارمندان رادیو وتلویزیون ملی رسیده است، در حالی که یک صحبت ابتدایی و گذرا بر سر میز نان بود و فراموش شد.

بعدها آگاهی یافتم که تیم مذاکره‌کنندۀ ما با تیم ریاست جمهوری، فهرستی از نام افرادی که باید در مراتب مختلف اداری کشور گماشته شوند، نام من را نیز به عنوان رییس رادیو و تلویزیون ملی، شامل فهرست ساخته‌اند. چانه‌زنی و پی‌گیری برای افراد پیشنهادی مدت‌ها دوام کرد و ریاست جمهوری دفع‌الوقت می‌کرد، هر روز بهانه‌ای می‌تراشید و حاضر به انعطاف و همکاری نبود، سرانجام با پی‌گیری‌های زیاد و فشار رییس اجراییه، اطلاع دادند که چند تن از افراد پیشنهادی را در فلان روز و فلان ساعت بفرستید، رییس‌جمهور شخصا با ایشان مصاحبه می‌کند.

از سوی تیم مذاکره‌کننده به من اطلاع داده شد که برای مصاحبه آماده باشم و طرح پیشنهادی خود را برای آوردن اصلاحات در رادیو و تلویزیون ملی تهیه کنم، اما خاطرنشان کردند که طرح باید کوتاه و مختصر باشد، چون رییس‌جمهور «حوصلۀ شنیدن گپ‌های طویل» را ندارد. من که تا آن زمان موضوع را جدی نگرفته بودم، بلافاصله برای تهیه و تدوین یک طرح کلی اقدام کردم. در تهیه و تدوین این طرح آقایان کاوه جبران و باری سلام به من کمک کردند و راهنمایی‌های مفیدی ارایه کردند.

زمانی که من بین سال‌های 84 و85 معین امور نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ بودم و آن موقع رادیو و تلویزیون ملی زیرمجموعۀ معینیت امور نشرات بود، تلاش زیادی کردم که این رسانه از چوکات حکومت خارج و تبدیل به دستگاه خدمات عامه -پابلیک سرویس – یا «رسانۀ ملی» شود. طرح این موضوع هم آماده و نحوۀ اداره و تشکیلات و امور مالی آن نیز درج قانون رسانه‌های همگانی شد و قانون رسانه‌ها هم با تلاش و لابی‌گری من و همکاران اتحادیۀ ملی ژورنالیستان در مجلس نمایندگان به تصویب رسید. بر مبنای این طرح، یک کمیسیون مستقل برای رادیو وتلویزیون ملی در نظر گرفته شده بود که مسوولیت تدوین پالیسی نشراتی این رسانه و جلب و جذب مصارف و هزینه‌های آن و نیز پیشنهاد رییس اجرایی رادیو و تلویزیون ملی به ریاست جمهوری را بر عهده داشت. رسانۀ ملی باید در خصوص ارتقای ظرفیت کارمندان، افزایش مهارت‌های مسلکی آنان، ابداع و نوآوری و به روز کردن محتوای نشراتی، پوشش سراسری و ایفای نقش در عرصۀ انعکاس متوازن فرهنگ اقوام و گروه‌های اجتماعی و نزدیکی و تفاهم ملی و شناسایی و معرفی رسوم و عنعنات سمت‌های مختلف کشور به یک‌دیگر و نیز رشد و انکشاف فرهنگ و هنر ملی و در مجموع نشر مستقلانه و با صلاحیت در چارچوب پالیسی تدوین‌شده از سوی کمیسیون مستقل رادیو و تلویزیون ملی را باید اجرایی می‌کرد، اما متاسفانه این طرح و مادۀ قانونی روی کاغذ ماند و نه وزیر اطلاعات و فرهنگ وقت -آقای رهین- و نه ریاست جمهوری حاضر شدند این طرح را تطبیق کنند و به صورت فرمالیته یک کمسیون جور شد که هیچ صلاحیت، قدرت و توانایی تطبیق وظایف خود را نداشت. در آن زمان اتحادیۀ اروپا اعلام آمادگی کرده بود؛ در صورتی که رادیو و تلویزیون ملی تبدیل به دستگاه خدمات عامه شود و نقش رسانۀ ملی را بازی کند، حاضر است مبلغ شصت میلیون یورو به این رسانه برای آموزش و ظرفیت‌سازی و پوشش سراسری آن کمک کند، اما متاسفانه این موضوع مورد بی‌اعتنایی مطلق قرار گرفت.

برای آوردن اصلاحات در رادیو و تلویزیون ملی باتوجه به محدودیت زمانی، من به صورت فهرست‌وار و بسیار فشرده و کلی پیشنهاداتم را در قالب یادداشت‌هایی قلمی کردم و قول دادم که در اولین فرصت طرح جامع و کاملی را پس از بررسی و مطالعۀ وضعیت درونی رادیو و تلویزیون ملی ارایه خواهم کرد. در این یادداشت‌ها، اصلاحات در رادیو و تلویزیون ملی، طی چند مرحله پیشنهاد شده بود؛ در قدم نخست نکاتی پیرامون جایگاه، اهمیت و روس کلی محتوای نشراتی این رسانه فهرست‌وار مورد تاکید قرار گرفته بود. در این یادداشت‌ها روی پالیسی و خطوط نشراتی، نوسازی وسایل و تجهیزات، بازنگری تشکیلات و ساختار اداری، ارتقای ظرفیت‌های مسلکی کارکنان و توسعۀ پوشش نشراتی رادیو و تلویزیون ملی و در نهایت ایجاد یک مرکز تولیدی و ساخت برنامه‌ها تاکید صورت گرفته بود. در مقدمۀ این یادداشت‌ها ضمن اشاره به نقش و جایگاه رادیو و تلویزیون ملی در خانواده رسانه‌های دیداری و شنیداری کشور، گوشه‌ای از خطوط نشراتی آن را به گونۀ ذیل یادآور شده بودم:

– رادیو و تلویزیون ملی، رسانۀ ملی معتبر است، سابقه تاریخی طولانی، نام و نشان و جا افتادگی دارد، و به‌لحاظ تشکیلات و منابع بشری، جایدادها و املاک از ظرفیت و امکانات فراوانی برای رشد و توسعه برخوردار است؛

–  نقش این رسانه در تنویر افکار عامه، اطلاع‌رسانی شفاف و متعادل با ملاحظۀ مصالح علیای کشور، نشر حقایق و ارزش‌های انسانی در پرتو دین مبین اسلام، تحکیم صلح، ثبات، ملت‌سازی، وحدت ملی و ترویج فرهنگ تساهل و مدارا بیش از پیش باید افزایش یابد و تقویت گردد؛

–  اشاعۀ سنن ملی و رسم و رواج‌های پسندیدۀ اقوام، تقویت روحیۀ هم‌پذیری، تنوع فرهنگی و ارزش‌های مدنی و مدرن، از برنامه‌های نشراتی این رسانه می‌باشد؛

–  نشر و برجسته‌سازی ابتکارات، خدمات، نوآوری‌ها و برنامه‌های اصلاحی و عام‌المنفعۀ رهبری جمهوری اسلامی افغانستان؛

– برجسته‌سازی فداکاری‌ها و قهرمانی‌های نیروهای امنیتی در دفاع از امنیت و ثبات کشور و تجلیل از شهدا و افراد دارای معلولیت؛

اقدام برای انجام اصلاحات در دو قدم

انجام اصلاحات در این رسانه را طی دو قدم مورد تاکید قرار داده بودم؛ در قدم اول، مطالعه و بررسی دقیق و عینی وضعیت کنونی رادیو و تلویزیون ملی، ارزیابی کاستی‌ها، چالش‌ها و نیازها – هم از لحاظ ظرفیت‌های مسلکی و هم از لحاظ دستگاه‌ها و تجهیزات نشراتی و نیز شعاع و پوشش نشراتی در مرکز و ولایات-.

قدم دوم، تلاش و اقدام برای احیای جایگاه واقعی رادیو و تلویزیون ملی به حیث یک رسانۀ ملی مردم افغانستان از طریق نوسازی تجهیزات و وسایل نشراتی، بهبود و رشد ظرفیت‌های مسلکی و جلب و جذب و استخدام نیروهای جدید کارفهم و با مهارت.

– توسعۀ پوشش نشراتی، افزایش دسترسی شهروندان به این رسانه و جلب بینندۀ بیشتر از طریق ارتقای کیفی محتوا، جذابیت، تنوع و مفیدیت برنامه‌ها و اقدام برای اصلاح و انکشاف بخش‌های مختلف رادیو و تلویزیون ملی مخصوصا از لحاظ:

مالی و بودجوی (اختصاص بودجۀ مورد نیاز برای توسعۀ فعالیت‌های نشراتی رسانۀ ملی در چوکات بودجۀ ملی، فندریزینگ، صرف عواید تبلیغاتی و ارایۀ خدمات و سرویس‌دهی به رسانه‌های داخلی و خارجی در توسعۀ برنامه‌های تولیدی و نشراتی خود رادیو و تلویزیون)

وضعیت ساختاری (بازنگری ساختار تشکیلاتی و بازسازی و تنظیم آن بر اساس نیازهای جدید، کارآمدسازی و افزایش موثریت آن.)

–  وضع نشراتی (به‌روزسازی و معیاری‌سازی نشرات در تمام بخش‌های خبری، آموزشی و تفریحی و افزایش تنوع و جذابیت آن‌ها)

– مبارزه با فساد، خویش‌خوری و حاکمیت روابط بر ضوابط (تعیین تکلیف تمام افرادی که بر اساس واسطه و روابط خویشاوندی به این رسانه جذب شده‌اند اما فاقد مهارت، دانش و تخصص لازم کاری هستند و نیزمدیریت درست و شفاف منابع عایداتی این رسانه و نهایت حاکم ساختن ضوابط بر روابط )

–  ایجاد و تقویت اتاق خبر (news room) (فعال‌سازی این چینل با هدف اطلاع‌رسانی شفاف، متوازن و واقعی در شرایطی که کشور با انبوه رویدادها و فعالیت‌های گستردۀ سیاسی، نظامی و اقتصادی در هر دو بخش دولتی و سکتور خصوصی مواجه است)

– معیاری‌ساختن تهیه و تنظیم اخبار (اخبار رادیو تلویزیون ملی باید از لحاظ اهمیت، ارزش‌های خبری، تازگی، فراگیری و تاثیرگذاری بر سرنوشت مردم دسته‌بندی و تنظیم شود و از لحاظ زبان، نگارش و پرداخت نیز زنده، گیرا و معیاری گردد و نیز تفکیک اوقات نشر اخبار از لحاظ محتوایی، اخبار سیاسی- اقتصادی از اخبار فرهنگی و هنری و رویداهای جنایی باید تفکیک گردد و در تایم‌های مختلف اخبار هر بخش مستقلانه نشر گردد.

– تقویت و نوسازی کانال خبر) news channel)، (کانال خبر باید به صورت زنده و جذاب رویدادهای جاری کشور، تحولات و کارکردهای تمام بخشهای جامعه و دولت و نیز رویدادهای خبری منطقه و جهان را انعکاس دهد و در تحلیل رویدادها و بررسی حوادث از طریق تبصرهها، رپورتاژها و یا با استفاده از کارشناسان و اهل نظر مبادرت ورزد.

– توجه ویژه به دفاتر و نمایندگی‌های ولایتی رادیو و تلویزین ملی ( بازنگری تشکیلات، نیروی بشری، رشد و ارتقای کارآمدی و مهارت مسلکی کارمندان  و تمرکز بیشتر بالای انعکاس مشکلات و مسایل ولایات مذکور)

در این یادداشت‌ها به محتوای نشراتی رسانۀ ملی به صورت فشرده اشاره شده و تاکید شده بود که بیشترین تمرکز رادیو و تلویزیون ملی بر اطلاع‌رسانی دقیق و شفاف، برنامه‌های آموزشی، تفریحی و تنویری (معرفی رسم و رواج‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها به شهروندان و تاکید بر اصل تعارف و بازشناسی یکدیگر) خواهد بود.

همچنین ایجاد یک مرکز مجهز تولیدی (پرودکشن) برنامه‌سازی در ساحات مختلف (تهیه و ساخت فلم، سریال، پارچه‌های تمثیلی، پروگرام‌ها برای اطفال و مواد نشراتی مفید و رهگشا و روشنگر) از دیگر اقدامات ضروری دانسته شده بود.

– نشر و برجسته‌سازی کارکردها، فعالیت‌ها و خدمات نهادها و ادارات مختلف دولت در زمینه‌های گوناگون، باز کردن پای تحلیل‌گران ملی، کارشناسان متعهد، فرهنگیان، هنرمندان و شاعران و نویسندگان در رسانۀ ملی و احیای نوسازی و روزآمد ساختن تمام برنامه‌های نشراتی از جمله اقدامات عاجل رهبری جدید رسانۀ ملی خواهد بود.

در این یادداشت‌ها اشاره شده بود که این اصلاحات در کوتاه‌مدت انجام خواهد شد اما در دراز مدت؛ در صورتی که رهبری دولت جمهوری اسلامی افغانستان اراده کند، تبدیل کردن رادیو و تلویزیون ملی به دستگاه خدمات عامه Managing public services)). و هم‌چنین تاکید شده بود که در مدتی کوتاه، طرح جامع و کاملی با تمام جزییات آن به رهبری دولت جمهوری اسلامی ارایه می‌گردد.

دیدار با رییس‌جمهور

روز موعود فرا رسید و من آمادۀ رفتن به ارگ ریاست جمهوری شدم. داکتر مصطفی مستور؛ وزیر اقتصاد و نمایندۀ اجراییه در مذاکرات با تیم ارگ یک سلسله سفارشات و توصیه‌هایی به من کرد که در جواب سوال‌های رییس‌جمهور، فشرده و کوتاه سخن بگویم و از تطویل کلام بپرهیزم چون وی «حوصلۀ شنیدن سخنان دراز» را ندارد و ممکن عصبانی شود و کاغذهایت را به رویت پرت کند! یکی از شگردهای رییس‌جمهور غنی این است که اگر از کسی خوشش نیاید سوالات پیچیده می‌پرسد تا طرف نتواند پاسخ مقنع بدهد. آقای محمود صیقل که به حیث وزیر انرژی و آب پیشنهاد شده بود، می‌گفت که رییس‌جمهور از من پرسید: «نمبر ماشین تولید برق سروبی چه شماره‌ای است»!

من کاغذهایم را گرفتم و خوشبختانه بدون ترس و واهمه به ارگ رفتم و در یک دفتر همکف راهنمایی شدم و به انتظار نشستم تا رییس‌جمهور اجازۀ تشرف صادر فرماید!

معین وزارت معدن و یکی دو تن دیگر از دوستان ریاست اجراییه هم آمدند تا مصاحبه دهند. حدود بیست دقیقه منتظر ماندم تا این که فرمان احضار من صادر شد و یک نفر مرا تا منزل بالا که رییس‌جمهور پشت یک میزچوبی و زیر نور گروپ‌های شیری و مهتابی‌ها، سنگین و با وقار نشسته بود، راهنمایی کرد. رییس با دیدن من از جایش برخاست، به من دست داد و خوش‌آمد گفت. من تشکر کردم و با اشارۀ ایشان در موقعیت خیلی فروتر و تحت اشراف کامل وی، روی یک چوکی چوبی نشستم و کاغذهایم را روی میز کوچکی که جلوم بود گذاشتم.

رییس‌جمهور شروع کرد به سخن گفتن، قبل از این‌‌که از من در مورد پیشنهاد تقررم به حیث رییس رادیو تلویزیون ملی بپرسد، شرحی از اقدامات اصلاحی خود در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و روابط خارجی کشور را بیان و تاکید کرد که کشور به اصلاحات اساسی ضرورت دارد. وی با اشاره به اصلاحات امیر امان‌الله خان اضافه کرد که اصلاحات ناتمام وی باید تکمیل شود و افزود که افغانستان «کشورغنی و پر از امکانات و سرمایه» است و باید این سرمایه‌ها کشف و استخراج شود. و نیز با اشاره به فساد دستگاه قبلی گفت که در حکومت پیشین هر سنگی را که بر می‌داشتیم زیر آن فساد بود و حالا کاری می‌کنیم که هر سنگی را که برداریم زیر آن سرمایه باشد. به سیاست خارجی حکومت خود نیز اشاره کرد و گفت:«من کاری کرده‌ام که امروز پاکستان در انزوا رفته و جامعۀ جهانی به درک درست‌تر از نقش پاکستان در حمایت از تروریزم پی برده‌اند» و مسایل مختلف دیگر را مطرح کرد و من منتظر بودم که بالآخره مصاحبه کی شروع می‌شود؟ و برای تایید سخنان رییس‌جمهور سر می‌جنبانیدم و بله بله می‌گفتم. سرانجام رییس‌جمهور سر اصل مطلب رفت و به من مستقیم خیره شد و با کلام قاطع گفت:« سانچارکی صاحب! رادیو تلویزیون ملی مشکلات فراوان دارد و ایجاب می‌کند که من و داکتر صاحب عبدالله با هم بنشینیم و یک راه حل برای آن پیدا کنیم …» شستم خبردار شد که رییس صاحب حاضر نیست این رسانه را در اختیار «گروه رقیب» قرار دهد و می‌خواهد از آن انحصاراً در پروگرام‌های آیندۀ خود استفاده کند، از سوی دیگر رادیو و تلویزیون ملی یک نهاد «پروژه‌ساز و عوایدآور» است و رییس صاحب خیلی به چنین نهادها دلبستگی دارد. بعد، بلافاصله افزود:«خودت بهتر است به وزارت اطلاعات و فرهنگ بروی و با توجه به سابقه و تجربه‌ای که داری و با اصحاب رسانه آشنایی داری، می‌توانی مفیدتر باشی و من به دفتر رسانه‌های حکومت دستور می‌دهم که با خودت هماهنگ شوند و در جهت تنظیم برنامه‌های نشراتی و رسانه‌ای با هم یک‌جا کار کنید و خودت نقش مهمتری در این بخش‌ها را بر عهده بگیر».  بعد علاوه کرد:« در مورد طرح و برنامه‌ات برای معینیت نشرات، اگر سخنی داری می‌شنوم».

من که غافل‌گیر شده بودم، نمی‌دانستم چه بگویم، اما پس از اندکی سکوت گفتم: «رییس صاحب من حدود دوازده سال پیش در وزارت اطلاعات و فرهنگ معین بودم. حالا مایل نیستم به آنجا بازگردم و در ثانی من در این مورد با داکتر صاحب عبدالله صحبت نکرده‌ام و فقط برای رادیو و تلویزیون ملی آمادگی گرفته‌ام و این هم یادداشت‌های من در این مورد اگر بخواهید برایتان تشریح می‌کنم ….»

رییس‌جمهور گفت: «نه لازم نیست، خودت یک هفته وقت داری فکر کنی و تصمیم بگیری که آیا معینیت نشراتی را قبول می‌کنی یا خیر. من خودم با داکتر صاحب عبدالله صحبت می‌کنم.»

من گفتم فعلاً یکی از اقوام ما معین نشرات است، سرنوشت ایشان چه می‌شود؟ رییس‌جمهور گفت: «ایشان به معینیت مالی و اداری گماشته می‌شوند و زردشت شمس، معین فعلی مالی و اداری به سفارت ما در پاکستان مقرر می‌گردد.» بعد رییس در ستایش از آقای باوری، معین فرهنگی وزارت اطلاعات و فرهنگ، داد سخن داد و گفت:« بعد از مرحوم احمدعلی کهزاد، ایشان بزرگ‌ترین تاریخدان و باستان‌شناس کشور است و آدم حلیم و خوب است و من و داکتر صاحب یک وزیر خوب هم برایتان انتخاب می‌کنیم و یک تیم خوب می شوید.»

من گفتم:« در این مورد من هیچ فکر نکرده‌ام و فعلاً نمی‌توانم تصمیم بگیرم.» رییس‌جمهور گفت خوب است مهلت داری فکر کنی و من هم با داکتر صاحب صحبت می‌کنم. من اجازه خواستم و برخاستم و کاغذهایم را روی میز جا به جا کردم و گفتم:«رییس صاحب این کاغذها شاید به درد کسی که رییس رادیو و تلویزیون ملی می‌شود بخورد، همین‌جا می‌مانم.» رییس قاه قاه خندید و گفت خوب است. از پشت میزش برخاست و تا دروازۀ خروجی مرا بدرقه کرد و گرم خداحافظی نمود.
ادامه دارد …

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا