در مراکز صحی دولتی چی میگذرد؟
سلام آقای وزیر! امیدوارم خوب باشید و این نبشته را تا آخر بخوانید و قبل از خواندن آن را در سطل زباله نیندازید.
در نخست سوالی از شما دارم که نمیدانم پاسخی دارید یا خیر؟ میخواهم از شما بپرسم آیا میدانید در مراکز صحی که برای تداوی شهروندان ایجاد کردهاید چی میگذرد؟ آیا در این مراکز به شهروندان خدمات صحی عرضه میشود؟
بگذارید برای وضاحت بیشتر از چشمدیدهای خود بگویم. چشمدیدهایی که از خاطرم نمیروند و به خاطره بدی برای من تبدیل شده و من را وادار کرده آن را با شما شریک سازم.
این تجربه و چشمدیدی که من از یک روز رفتن به یکی از مراکز صحی دارم تنها درد و تجربه من نیست؛ بل ناگفتههای هزاران شهروندی است که از روی ناچاری یا بهخاطر نداشتن هزینه درمان در شفاخانههای خصوصی و یا هم به علت نبود شفاخانههای خصوصی به مراکز صحی و شفاخانههای دولتی مراجعه میکنند.
من چندی قبل به یکی از مراکز صحی دولتی مراجعه کرده بودم. مثل من زنان زیادی در صف انتظار میکشیدند تا نوبتشان برسد، اما اولین نوبت از من بود و زودتر از همه داخل شدم. وقتی به اطاق داخله عمومی داخل شدم تنها یک داکتر و یک میز را در آن اطاق دیدم. حتا یک آله فشار نیز نزد داکتر دیده نمیشد. وقتی داکتر مرا معاینه کرد گفت:« گلویت بسیار عفونت کرده و به دوای کلنیک خوب نمیشوی به کلینیک شخصی من بیا تا برایت پیچکاری و دواهای قوی تزویج کنم.» در حالی که گلوی من هیچ گونه درد یا عفونتی نداشت!
بعد از معاینه داکتر بیرون شدم تا دوایی که برایم نوشته است را از دواخانه بگیرم. با خانمی برخوردم که با سروصدای زیادی دروازه معاینهخانهاش را میگشود و به زنانی که آنجا نشسته بود سخنان رکیک میزد. از خانمی به نوبت نشسته بود پرسیدم: چی شده؟ خانم گفت:« داکتر نسایی ولادی است در اطاقش نشسته بود، وقتی مریض آمده و او را صدا کردهریا، عصبانی شده و حالا سر و صدا میکند.»
من صدای داکتر را می شنیدم که با عصبانیت شدید به مریضانی که برای تداوی آمده بودند میگفت:« گپ نزنید صدایتان را نشنوم! گناه از شما نیست، از من است که به شما روی دادم.»
بعد از این که مریضان به نوبت نشسته را معاینه کرد، دوباره در اطاقش را میبست که خانمی با سر و صورت خسته که شاید ۸ یا ۹ ماه باردار بود نیز برای معاینه آمد، اما داکتر درب اطاقش را بست و با همان عصبانیت رفت و خانم باردار را معاینه نکرد.
من رفتم تا دواهایی که باید میگرفتم را بگیرم. ظاهر کسی که دوا میداد بیشتر به یک آدم بیکار و ولگرد میماند تا یک داکتر دواشناس. نزدیک رفتم تا دوا را بگیرم. نسخهیی که داکتر نوشته بود را دادم، اما او به جای اینکه از روی نسخه برایم دوا بدهد مرا دوباره معاینه کرد و به بهانه معاینه، بدنم را لمس کرد!
آن زمان شاید ترسیدم. هیچ چیز گفته نتوانستم و فقط خودم را عقب کشیدم، اما حالا بعد از گذشت چند روز وقتی دربارهاش فکر میکنم خودم را نفرین میکنم که چرا سیلی محکمی به صورتش نزدم. در پاسخ به بیادبی و تعرضی که به من کرده بود نمیدانم شاید ترسیدم و یا شاید حیایی که یک عمر با آن بزرگ شدم مانع این کار شد، اما از آن روز به بعد حالم خوب نیست و آزاری که در یک مکان عمومی و از سوی یک داکتر دیدهام از خاطرم نمیرود، اما این قصه یک مرکز صحی نیست؛ بل در تمام مراکز صحی کشور چنین وضعیتی حکمفرماست و شاید وضعیت بدتری نیز جریان داشته باشد.
قبلا در مورد چگونگی برخورد داکتران در شفاخانههای دولتی از مردم شنیده بودم. آنها میگفتند که در شفاخانههای دولتی از فحشهای رکیک گرفته تا لتوکوب و آزارهای جنسی را تجربه کردهاند، اما من باور نمیکردم تا خودم با چشمان خود ندیدم و تجربه نکردم.
آقای وزیر! به عنوان یک شهروند از شما خواهش میکنم که برای اثبات صحت این گفتهها خودتان بروید و مراکز صحی که برای شهروندان ایجاد کردهاید را مشاهده کنید؛ جایی که هیچ گونه نظافت، احترام و مسوولیتپذیری در آن وجود ندارد.
به گفته خودتان هر شهروند سالانه در اعضای همین خدمات ۵ دالر میپردازند و این از نظر شما مبلغ بسیار کمی است.
چندی پیش آماری از سوی وزارت صحت عامه به نشر رسید که طی سال جاری دسترسی مردم به خدمات صحی در سراسر کشور به ۶۷ درصد رسیده است. این آمار نسبتا بلند مردم به خدمات صحی را یکی از کارهای مفیدتان به جامعه قلمداد کردید، اما من به عنوان یک شهروند از شما خواهش میکنم که لطفا به کمیت نه؛ بل به کیفیت این خدمات توجه کنید.
ارسالی از یک شهروند