تحلیل

منتظر معجزه نباشیم/ تغییر به دست خود ماست

هر اتفاقی که در افغانستان روی می‌دهد انگشت اتهام به سوی خارج از مرزهای افغانستان نشانه می‌رود؛ درحالی‌که جایگاه مردم در این اتفاقات را کسی بررسی و تحلیل نمی‌کند. اگر دولت در فساد غرق است بدنۀ دولت هم از مردم شکل گرفته، اگر نمایندگان پارلمان فاسد هستند باز هم آن‌ها از همین مردم و از همین سرزمین هستند و اگر قوه فضاییه غرق در فساد است باز هم از همین مردم هستند. اگر رشوت و فساد رو به فزونی است همین مردم هستند که آن را اشاعه می‌دهند.

قاعدۀ کلی این است که نباید همه چیزهای بد را به بیرون از مرزها ربط بدهیم؛ بل اندکی هم به خود و رفتار و کردار خود بیندیشیم. زنگ خطر سال‌هاست که برای این سرزمین و مردم آن به صدا درآمده و اینکه ما همه این کردارهای بد را که زاییدۀ فکر و ذهن ماست به نیروهای بیرونی ربط بدهیم، مشکلی را حل نمی‌کند.

صحبت‌های یکی از اعضای شورای عالی صلح خود مدعای این حرف‌هاست، اما مشکل اصلی زمانی بروز می‌کند که پای اعتقادات سطحی و سخیف مردم هم به میدان کشیده می‌شود. متاسفانه کشتار و بی‌بندباری به آدرس‌های آسمانی در این سرزمین رخ می‌دهد. پایبندی نه چندان اصولی مردم به اسلام و اخلاق اسلامی جامعه را به نهایت انحطاط کشانده است.

مرزهای اخلاقی در این جامعه وجود خارجی ندارد. همه سعی می‌کنند هر آنچه را به نفع‌شان است صبغۀ دینی و مذهبی بدهند. در هر جایی هم که کم می‌آورند به باورها و معیارهای قومی و قبیله‌یی خود تکیه می‌کنند. هرآنچه را ماحول خود مشاهده می‌کنیم در واقع رفتار و منش اصلی و ذاتی مردم این مرزوبوم است و بس.

شاید بهتر باشد برای تغییر شرایط از خود شروع کنیم و هیچ به دنبال متهم به خارج از مرزهای افغانستان نگردیم. حتا ریشه‌های این فساد در طول این تاریخ در این سرزمین وجود داشته است.

فضای آلودۀ امروز ریشه در گذشته‌های دور هم دارد. قانون در این سرزمین معنایی ندارد. دموکراسی هم صرف یک کلمه است و حتا خیلی‌ها درک درستی هم از این کلمه ندارند. تا زمانی که مردم به اصلاح خود نپردازند مشکل است افغانستان روی آرامش ببیند.

همه می‌دانند که درد مشترک دارند، اما درمان آن را کسی نمی‌داند. نیازهای این بشر در این سرزمین انگار افسارگسیخته شده و عنان اختیار از کف مردم این سرزمین ربوده شده است. میزان درک همۀ افراد این سرزمین از نیازهای‌شان در حد کفاف خودشان است و دیگرانی برای‌شان مطرح نیست.

کارکرد امروزه نهادهای حکومتی هم برمی‌گردد به بی‌اعتباری و سرشت مردم این سرزمین. آیا می‌شود تمام این مشکل‌ها و معضل‌ها را به گونۀ دیگری دید و تحلیل کرد؟ نداشتن درک درست از شرایط امروزی مشکلی است که همه مردم با آن درگیر هستند.

نگاه واقع‌بینانه و به‌دور از تعصب می‌تواند همه اقوام را محکوم کند. انگار این مردم خود را به خواب غفلت زده‌اند و هرگز هم دوست ندارند از این خواب بیدار شوند. انتحار و ترور سنت بدی است که نهادینه شده و فساد در همه وجود دارد. نگرانی از بیرون بی‌معناست. خود ما در فساد و بداخلاقی غرق هستیم. اینکه کی بیدار می‌شویم پاسخی برای آن نیست. مرزهای مشترک انسانی در این جامعه روبه فناست. این بشر دوپای بدون شاخ، زمین و زمان را شاخ می‌زند.

با نگاهی گذرا به رفتار قومیت‌ها در قراردادهای اجتماعی و سیاسی، این مساله به خوبی مشهود است، اما انگارهای تاریخی به گونه‌یی بافت یافته که همه باهم سر تعارض و درگیری دارند.

اصلن قداست‌ها مرده است و هر کسی برای خود و عملکرد هرچند منفی خود توجیهی غیرعقلانی و غیراخلاقی می‌آورد. مگر می‌شود جامعه‌یی را اصلاح کرد بدون اینکه هرکس از خود شروع کند؟ چشم‌پوشی بر عملکرد فردی نمی‌تواند مشکل‌های جمعی را حل کند.

فارغ از همۀ این درگیری‌ها در بین اقوام و مذاهب مختلف، چیزی که تاسف‌بار است و تا به حال به آن توجهی نشده، این است که حتا سران اقوام در حق اقوام و هم‌مذهبان خود ظلم روا می‌دارند و مردمی هم داریم که هرگز دوست ندارند این را باور کنند و به این خودآگاهی برسند که به نام آن‌ها، اما به کام دیگرانی است که هیچ نفع مردمی نداشته و ندارد.

تا زمانی که پشتون، هزاره، تاجیک، ازبک و غیره از خواب غفلت بیدار نشوند و رسم روزگار به همین منوال باشد، مرگ برای این سرزمین نعمت و این خواب‌آلودگی ابدی توام با درد و رنج بسیاری خواهد بود. اگر پروردگار هم وعده بر تغییر سرنوشت داده، آسمانی نیست و با معجزه نخواهد بود؛ بل به‌دست خود مردم خواهد بود.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا