سعدی و سیاست
نبی ساقی/ قسمت دوم و پایانی
2- سیاست زیردستان
منظور از زیردستان کسانی هست که در قدرت نیستند. یعنی مردم. یعنی شهروندان. اینها نیز با قدرت و با سیاست سر و کار دارند. درست است که در قدرت نیستند؛ اما مسألۀ قدرت به زندگی اینها ربط دارد. پس زیردستان در عرصۀ سیاست از نظر سعدی چه رفتاری باید داشته باشند؟
پرهیز از سیاست
با وجود اینکه سعدی برای شاه، اندرزنامه مینویسد و سعی میکند تا اخلاق و رفتار سیاسی مناسب و مفید را به شاهان یاد بدهد؛ ولی از جانب دیگر به مردم توصیه میکند که از قدرت و سیاست دور باشند، چرا که خطرها و گرفتاریهای سیاست، بیشتر از منافعاش هست و برای مردم عام درد سر ایجاد میکند و به قول حافظ هرچند «کلاه دلکش است؛ اما به ترک سر نمیارزد.»
سعدی در سیرت پادشاهان، در حکایت پانزدهم اشاره میکند که وزیری را شاه از قدرت برکنار میکند و وزیر در حلقۀ درویشان در میآید و کمال همنشین در او اثر میکند. بعد از مدتی پادشاه دوباره او را به وظیفۀ اول میطلبد و عذر تقصیر میخواهد، اما وزیر قبول نمیکند که:
«معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی.» شاه میگوید حرف شما درست است، اما برای دولت، فرد خردمندی نیاز است تا امور را به پیش ببرد. وزیر میگوید:«نشان خردمند کافی جز این نیست که به چنین کارها تن ندهد.»(حکایت 15: 62)
معنای سخن این است که رفتن به سوی قدرت از بیخردی و نادانی است و انسان خردمند باید از آن پرهیز کند. در همین مورد حکایت جالب دیگری دارد که دوستی میخواهد سعدی را واسطه کند تا برای او در دستگاه دولت شغلی پیدا کند. سعدی به او میگوید:
«عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد: امید و بیم. یعنی امید نان و بیم جان و خلاف رأی خردمندان باشد بدان امید متعرض این بیم شدن.» (حکایت16: 63)
به دریا در، منافع بی شمار است
و گر خواهی سلامت، بر کنار است (همان)
سعدی در همین مورد به همه هوشدار میدهد که «به دوستی پادشاهان اعتماد نتوان کرد.» (ص: 211)
از طرف دیگر شیخ اجل، در واقع خدمت کردن نزد پادشاهان را در حکایت 36 از نظر اخلاقی نیز کاملا مذموم و ناپسند میداند و میگوید:
به دست آهک تفته کردن خمیر
بِه از دست بر سینه، پیشِ امیر ( حکایت 36: 81)
رفتار مطابق میلِ شاه
یکی از نکتههای اساسی در دستگاه فکری سعدی در عرصۀ سیاست همین است که به زیردستان توصیه میکند مطابق میل و خواست شاه، رفتار کنند و با او مخالفت نکنند.
حکایت میکند که وزرا با بزرگمهر و شاه در مورد چیزی بحث میکردند، بزرگمهر وزیر، نظر شاه را تایید کرد در حالی که نظر شاه منطقاً راجح نبود. وزرا علت را پرسیدند. گفت اگر مخالف شاه نظر دهم فردا مسوولیت به من بر میگردد. بگذارید تا نظر او را تایید کنیم که فردا اگر بد آمد مسوولیتش را به گردن ما نیندازد:
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفتن اینک ماه و پروین (حکایت 31: 78)
یعنی اگر شاه روزِ روشن را گفت که شب است، تو باید بگویی که بلی درست است، من ماه و پروین را میبینم. یادم هست که مرحوم استاد قسیم اخگر روزی این بیت سعدی را دستآویز قرار داده بود و شخصیت سعدی را از این لحاظ بسیار میکوبید. واقعیت این است که دیدگاه استاد اخگر بیشتر ناظر بر اخلاق بود، در حالی که دیدگاه سعدی بیشتر ناظر بر سیاست و مناسبات سیاسی است و در سیاست، منفعت و حفظ جان، جایگاه خیلی بالاتری از اخلاق به خود میگیرد.
هر عیب که سلطان بپسندد هنر است
سعدی در مقدمۀ گلستان یادآوری میکند که موفقیت سعدی را «برکمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد» بل به دلیل اینکه اتابک اعظم ابوبکر بن سعد بن زنگی در مورد سعدی «به عین عنایت نظر کرده» لاجرم سخناش مورد پسند همگان قرار گرفتهاست. سعدی در همین جا در مورد خاتمه یافتن کتاب گلستان نیز میگوید که در واقع کتاب آنگاه کامل و تمام میشود که «پسندیده آید در بارگاه شاهِ جهان پناه» (ص: 43) و در همین باره گفتۀ مشهوری دیگری هم دارد که «هر عیب که سلطان بپسندد هنر است.» یعنی هنر را به پسندیدن شاه منحصر میکند و خاطرنشان میسازد که حتا بدیهای که سلطان آن را خوب بگوید، دیگر بدی نیستند و به خوبی تبدیل میشوند.
مواجه نشدن با زورمندان
سعدی به مردم عام توصیه میکند که اگر توان و قدرت کافی ندارند خود را با زورمندان و نظامیان مواجه نسازند؛ چرا که خودشان بیشتر صدمه میبینند و فایده و سودی هم شامل حالشان نمیشود.
هرکه با پولاد بازو، پنجه کرد
ساعد زیبای خود را رنجه کرد
باش تا دستش ببندد روزگار
پس به کام دوستان مغزش برآر (حکایت 21: 70)
در اینجا نیز سعدی یک بار دیگر توصیۀ فرصتطلبانه تجویز میکند و میگوید هنگامی که زورتان به کسی نمیرسد اقدامی نکنید؛ اما وقتی که قدرت و توانایی یافتید و دستتان بالا شد، آن وقت میتوانید اقدام کنید.
سعدی در جای دیگر نیز در این مورد همین اندیشه را طرح میکند:
«هرکه با بزرگان سیتزد، خون خود بریزد.»
زود بینی شکسته، پیشانی
تو که بازی کنی به سر با غوچ (ص: 220)
پرهیز از نصیحت بیموقع
نباید به شاهان و حاکمان، بیموقع و در محل نامناسب مشوره داد و نصیحت کرد. سعدی به مشاوران و ناصحان توصیه میکند که تا شرایط پذیرش نصیحت را از جانب شاه یقینی نمیبینند ناحق او را نصیحت نکنند؛ زیرا ممکن است خطری متوجهشان شود و یا لااقل نصیحتشان مورد قبول پادشاه واقع نشود و ضایع شود.
«پادشه را بر خیانت کسی واقف مگردان مگر آنکه به قبول کلی واثق باشی و گرنه در هلاک خویش سعی کنی»(ص: 216)
در حکایت هژدهم نیز این مسأله را ضمن داستانی چنین بیان میدارد:
«ملکزادهیی گنج فراوان از پدر میراث یافت. دست کرم برگشاد و دادِ سخاوت بداد و نعمت بیدریغ بر سپاه و رعیت بریخت… یکی از جلسای بیتدبیر نصیحتش آغاز کرد که … دست از این حرکت کوتاه کن که واقعهها در پیش است و دشمنان از پس. ملِک روی از این سخن بهم بر آورد و مرو او را زجر فرمود و گفت: مرا خداوند تعالی مالک این مملکت گردانیده است تا بخورم و ببخشم نه پاسبان که نگاه دارم.» (حکایت 18: 68)
توسل به پارتی و واسطه
سعدی فکر میکند که اگر کسی نزد شاه و وزیر و در مجموع به حاکمان کاری دارد، باید کسی را اول پیدا کند تا واسطه شود و به وسیلۀ او نزد حاکم برود و کار خود را انجام بدهد. ظاهراً وضعیت از زمان سعدی تا حال تغییر چندانی نکرده است. امروز هم بدون واسطه و وسیله کارها در دفاتر به آسانی انجام نمیشود.
درِ میر و وزیر و سلطان را
به وسیلت مگرد پیرامن (حکایت 17: 67)
دوستی با دشمن دوست، پسندیده نیست
بشوی ای برادر از آن دوست دست
که با دشمنانت بود هم نشست (ص: 212)
از نظر سعدی انسان باید با دوستِ دوست، دوست باشد و با دشمن او دشمن. هرچند ممکن است سعدی در این زمینه شرایط متفاوت را درک کند و این نظر، نظر دایمی و همیشگیاش نباشد، اما چنان که دیدیم در همین مورد خاص نظرش همین بودهاست.
اطاعت و فرمانبری
سعدی مردم را به اطاعت و فرمان بری از شاه/ حاکم دعوت میکند و اهل مسند و منصب را به صورت ویژه، بیشتر از دیگران به اطاعتپذیری فرا میخواند و میگوید:
مهتری در قبول فرمان است
ترکِ فرمان دلیل حرمان است (حکایت 25: 74)
مشورههای نیکو بدهید
کسانی هستند که شاه به حرفشان گوش میدهد. سعدی به اینگونه ناصحان و مشاوران، تاکید میکند که وقتی شاه از آنها نظر میخواهد باید نظری بدهند که شاه را به نیکی و خوبی، رهنمون شود و بدی و فتنهیی ایجاد نکند:
هرکه شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید(حکایت 1: 48)
اعتقاد به بخت و طالع در سیاست
سعدی مطابق خرد زمانه و نظر به باورهای مذهبیاش، تا حدود بسیاری برای رشد و ترقی و رسیدن به قدرت پای تقدیر و بخت و طالع را نیز به میان میکشد و فکر میکند اگر طالع وبخت یار کسی نباشد، سعی وتلاش فایدهیی نمیکند.
بخت و دولت به کاردانی نیست
جز به تایید آسمانی نیست (حکایت 39: 82)
یعنی اگر بخت و طالع و تایید آسمانی یارِ شما نباشد، هر قدر تلاش و کوشش کنید به قدرت و دولت نمیرسید. برای این کار تایید آسمانی ضرورت است.
3- رفتار مشترک زیردستان و زبردستان
رفتار مشترک میان حاکمان و محکومان به این معناست که سعدی مسایلی را به طور کلی مطرح کرده که هم برای زیردستان و هم برای زبردستان مهم است و هرکس در هر جایی که قرار دارد باید آن را انجام بدهد.
احتیاط و حزم
مسالۀ احتیاط و حزم از همین دست است. سعدی هم برای حاکمان و هم برای محکومان توصیه میکند که احتیاط را از دست ندهند.
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم
وگر با چنو صد بر آیی به جنگ (حکایت 8: 57)
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود (حکایت 4: 53)
در داستان مرد کُشتیگیری که به شاگردش تمام فنها را یاد میدهد، اما به دلایل احتیاطی یک فن را یاد نمیدهد. سرانجام وقتی شاگرد از استاد دعوای برتری میکند، استاد در یک مسابقه به حضور شاه با همین ترفند او را بر زمین میزند و استادی خود را نشان میدهد.
«سیصد و پنجاه ونُه بندش در آموخت مگر یک بند… وهم بران بند غریب او را بر زمین زد.» (حکایت 27: 76)
و حتا در مورد دوستان نیز هوشدار میدهد که :«دوست را چندان قوت مدِه که اگر دشمنی کند تواند.»(همان)
و یادآور میشود که ممکن است دشمنان نیز گاهی به لباس دوست، وارد شوند.
«دشمن چو از همه حیلتی فروماند، سلسلۀ دوستی بجنباند.»( ص: 215)
دیدگاه احتیاطآمیز سعدی در مورد اسیران و زندانیان این مسأله را به صورت واضحتری نشان میدهد.
«در کشتن بندیان تأمل اولیتر است به حکم آنکه اختیار باقی است، توان کشت و توان بخشید. وگر بیتأمل کشته شود، محتمل است که مصلحتی فوت شود که تدارک مثل آن ممتنع باشد.» (ص: 222)
توجه به مصلحتها و شرایط
سعدی به مصلحتها توجه بسیار دارد. آن سخن مشهورش را همه میدانیم که: «دروغ مصلحتآمیز بِه از راست فتنهانگیز.» این دیدگاه در تمام گلستان و بوستان ساری و جاری است.
وقتی نزاع میان فرزندان پادشاهی اتفاق افتاد در نهایت: «هریکی را از اطرافِ بلاد، حصهیی معین کرد تا فتنه بنشست و نزاع برخاست».( حکایت 3: 50)
نتیجه
دیدگاههای سیاسی سعدی چنانچه یادآوری شد، در سیاق همان سنت اندرزنامهنویسی قابل مطالعه است. سنتی که میان روشهای مدیریتی، اخلاق سیاسی و سیاست در سیالیت قرار دارد و مرز مشخصی میان آنها کشیده نشده است. مخاطب سعدی در این اندرزها، گاهی حاکمان و پادشاهان است و گاهی مردم و گاهی هر دوی آنها. سعدی توصیههای برای حاکمان دارد و توصیههای هم برای مردم. هرچند در متن گلستان اینها از همدیگر تفکیک نشدهاند، اما میتوان آنها را به نحوی دستهبندی کرد و به شکل منسجمتر و امروزیتری ارایه داد. دیدگاههای سیاسی سعدی چنانکه در مورد دیدگاههای تربیتی او گفتهاند، گاهی پارادوکسیکال و متناقض به نظر میرسد، اما در واقع سعدی متناسب با شرایط، سخن زده است و هر گفته و هر حرفاش در زمینه و بستر خودش باید درک و فهم شود.
منبع:
سعدی، مصلح الدین( 1381). گلستان، انتشارات الهام، تهران.