تحلیل

نقدی بر قطع‌نامهٔ زنان در تیرانا؛ تحریف خواست‌های واقعی زنان

مورد اول: نقدی که به تفاوت بند سوم در قطعنامه نشست تیرانا وارد شده، در واقع به تفاوت در لحن و محتوای آن در زبان‌های فارسی، انگلیسی و پشتو اشاره دارد. در نسخه فارسی، تأکید قاطعانه‌ای بر عدم به رسمیت شناختن طالبانتوسط جامعه جهانی وجود دارد، در حالی که در نسخه‌های انگلیسی و پشتو، این شرط با اضافه کردن جملاتی در مورد «لغو محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها» به نظر می‌رسد که به طالبان نوعی مشروعیت مشروط داده شده است.

این تفاوت بین نسخه‌های مختلف به دو شکل قابل تحلیل است:

سهل‌انگاری در ترجمه یا تحریف عمدی؟

سوال اصلی این است که آیا این تفاوت به‌دلیل سهل‌انگاری در ترجمه رخ داده یا اینکه با هدفی خاص و به‌صورت عمدی این تغییرات اعمال شده است؟

یا این تفاوت عمدی است و در تلاش بوده‌اند تا با تغییر لحن در نسخه‌های مختلف، نوعی مشروعیت، مشروط برای طالبان در نظر گرفته شود، که باید آن را خیانتی سیاسی دانست.

بازی با کلمات و راه باز کردن برای مشروعیت دادن به طالبان

احتمالا تلاشی بوده است تا با استفاده از زبان انگلیسی و پشتو، جامعه بین‌المللی را به نوعی به گفتگو و تعامل با طالبان ترغیب کنند. این بازی با کلمات می‌تواند فضایی را برای مذاکره و به رسمیت شناختن طالبان باز کند، در حالی که در نسخه فارسی که به مخاطبان داخلی بیشتر توجه دارد، موضعی قاطع و صریح در مخالفت با به رسمیت شناختن طالبان اتخاذ شده است.

این اختلاف بین متن‌های مختلف، چیزی بیش از یک خطای زبانی نبوده، بل نوعی تحریف و استفاده ابزاری از زبان برای ایجاد تغییر در لحن و محتوای قطعنامه است که می‌تواند اثرهای جدی در صحنه بین‌المللی داشته باشد. بنابراین، این مساله باید به‌طور جدی مورد پی‌گیری و اعتراض قرار گیرد.

مورد دوم: بندهای ۱۳ و ۱۴ قطعنامه نشست تیرانا که به موضوع گفتگو و مذاکره با طالبان اشاره دارد، به شکلی مبهم و نگران‌کننده به نظر می‌رسند. در ظاهر، این بندها به عنوان اصولی برای مشارکت زنان در فرآیندهای سیاسی و مذاکره با طالبان مطرح شده‌اند، اما در واقعیت، راه را برای مشروعیت‌ بخشی به طالبان از طریق تعاملات بین‌المللی هموار می‌کنند.

نقد بند ۱۳

در بند ۱۳، شرط شده که هرگونه دیدار و گفتگو با طالبان باید با حضور زنان در هیات‌های مربوطه و همچنین برگزاری جلسات مشورتی با زنان در داخل و خارج کشور برای تنظیم اجندای آن همراه باشد. این بند ظاهرا در حمایت از حقوق زنان تنظیم شده است، اما در بطن خود به مشروعیت بخشیدن به مذاکره با طالبان اشاره دارد. پرسش اساسی اینجاست: چگونه می‌توان از طالبان، گروهی که اساسا حقوق زنان را نادیده گرفته و آنها را تحت سرکوب قرار داده است، انتظار داشت که در این مذاکرات با حسن نیت عمل کند؟

حضور زنان در این مذاکرات بدون تضمین رعایت حقوق آنها در عمل، تنها یک نمایش نمادین است که نه‌تنها حقوق زنان را بهبود نمی‌بخشد، بل به نوعی مهر تأیید بر مشروعیت طالبان به‌عنوان یک طرف مذاکره‌کننده می‌زند. این بند به طور ضمنی تعامل با طالبان را مشروع جلوه می‌دهد، در حالی که این گروه همچنان به نقض گسترده حقوق بشر و حقوق زنان ادامه می‌دهد.

نقد بند ۱۴

در بند ۱۴، شرط شده که هرگونه گفتگو با طالبان باید بر اساس اصول مشورت و رعایت ارزش‌ها و قوانین حقوق بشری انجام شود. این شرط نیز، در حالی که به ظاهر بر حقوق بشر تأکید می‌کند، در واقع فضایی را برای تعامل با طالبان باز می‌گذارد. این بند به نوعی تلاش می‌کند مشروعیت حقوقی به این مذاکرات بدهد، در حالی که طالبان سابقه‌ای طولانی در نقض حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان و دختران، دارد.

این بند به وضوح به‌معنای پذیرش طالبان به‌عنوان یک طرف قابل اعتماد در مذاکرات است، در حالی که تجربه گذشته نشان داده که این گروه هیچ‌گونه تعهدی به اصول حقوق بشری ندارد. از سوی دیگر، این شرط‌گذاری‌ها به نوعی تعامل با طالبان را مشروع جلوه می‌دهد، زیرا با مشروط کردن این گفتگوها به رعایت اصولی که طالبان به آن بی‌اعتنایی می‌کند، به نوعی مشروعیت‌ بخشی تلویحی به این گروه صورت می‌گیرد.

مورد سوم: استفاده از کلمه “توافق” در جمله‌ای قبل از دو بند 13و 14 به روند کمیته کاری اشاره دارد، در حالی‌که تعدادی از زنان مشمول این کمیته در روز اول نشست با دو بند مربوط به گفتگو و تعامل با طالبان مخالفت داشته‌اند.

حالا نوشتن توافق کمیته کاری خود به‌ تنهایی بسیار سوال‌برانگیز و نشان‌دهنده نوعی تحریف واقعیت است. این مساله می‌تواند دو سناریو را مطرح کند:

۱. استفاده از واژه “توافق” خیانت به خواست زنان مخالف گفتگو با طالبان است.

در واقع نشان از نادیده گرفتن صدای زنان معترض دارد و تلاشی است تا خواست‌های مشروع آنان را در چارچوب تصمیم‌‌گیری‌‌های رسمی کم‌‌اهمیت جلوه داده به نوعی سرپوش نهادن بر اختلاف‌ها و تحریف خواسته‌های واقعی بخشی از شرکت‌کنندگان است. این شیوه عملکرد می‌تواند اعتماد جامعه زنان و سایر افراد معترض را به فرآیند‌های تصمیم‌گیری تضعیف کرده و آنها را به‌طور غیرمستقیم وادار به پذیرش نتایجی کند که اساسا با آن مخالف بوده‌اند.

۲. و یا تأثیر مذاکرات پشت پرده و نشست‌ غیررسمی صبح وقت روز سوم و روز اخیر این نشست است.

نکته دوم که به آن اشاره شده، می‌تواند نشان‌دهنده تأثیر جلسه پشت پرده و نشست‌ غیررسمی باشد که پیش از آغاز رسمی نشست‌ برگزار شده است. احتمال دارد که این اصطلاح “توافق” نتیجه فشارها و رایزنی‌‌هایی باشد که در جلسه غیررسمی و خارج از چارچوب شفاف و علنی نشست‌های رسمی صورت گرفته است. چنین مذاکرات پنهانی، نه تنها خواسته‌های اصلی زنان معترض را نادیده می‌گیرد، بل به‌ نوعی تلاش دارد تا با ایجاد اجماع‌ سازی صوری، تعامل با طالبان را به‌عنوان یک راه‌حل قابل قبول و منطقی جلوه دهد.

این رفتار، اگر تأیید شود، می‌تواند به‌منزله نوعی دخالت در فرآیندهای دموکراتیک و حقوقی باشد، چراکه تصمیمات کلیدی باید در فضایی شفاف و با حضور همه نمایندگان گرفته شوند، نه در جلسه پشت پرده که در آن تنها تعدادی معدود از افراد تأثیرگذار حضور داشته باشند. به این ترتیب، چنین “توافقی” فاقد هرگونه مشروعیت قانونی و اخلاقی بوده و نمی‌تواند به نمایندگی از خواست‌های واقعی زنان افغان مطرح شود.

مورد چهارم: قسمی که بخش عمومیات قطعنامه ملاحظه  موضوع جنوساید هزاره را در متن قطعنامه به توافق اکثریت حضار گنجانده شد. این مورد به لحاظ اینکه جنبه الزامیت می‌گرفت مانند سایر موارد نیز شامل یکی از بند های قطعنامه می‌گردید.

نتیجه‌گیری

این دو بند در واقع تلاشی برای نمایندگی زنان افغان از سوی عده‌ای خاص است که به طور ضمنی در پی مشروعیت‌‌بخشی به تعامل با طالبان هستند. چنین تلاش‌هایی، به نام چهل میلیون زن افغان، بدون در نظر گرفتن واقعیات تلخ نقض حقوق زنان و دیگر گروه‌ها توسط طالبان، خیانتی به مبارزات زنان و کل جامعه افغانستان است.

استفاده از کلمه “توافق” چنین اصطلاحی، چه نتیجه خیانت به خواست زنان مخالف باشد و چه محصول جلسات پشت پرده، نشان‌دهنده نوعی تحریف خواسته‌های واقعی زنان افغان است و باید مورد اعتراض جدی قرار گیرد.

از منظر حقوقی و سیاسی، چنین رفتارهایی مخالف اصول شفافیت، مشارکت عمومی و دموکراتیک بوده و لازم است تا بررسی‌های مستقل و بی‌طرفانه در مورد فرآیند تصمیم‌گیری در این نشست‌ها انجام شود تا مشخص شود چگونه و با چه اهدافی این اصطلاح “توافق” به کار برده شده و چه کسانی پشت پرده این تلاش‌ها برای مشروعیت‌ بخشی به طالبان قرار دارند.

شایان ذکر می‌دانم با نوشتن این موارد هدف من دگرگونی و نادیده‌گرفتن تلاش‌های جنبش‌های خودجوش زنان افغان که در مقابل میله‌های تفنگ صدا بلند کردند، کشته شدند، بسته شدند، زندانی و تجاوز شدند نیست؛ زیرا زحمات نیمی از پیکر افغانستان که زنان قهرمان آن است به یکصد و چهل زن چون من و ما که در این نشست حضور داشتیم خلاصه نمی‌شود و نخواهد شد.

فریبا قریشی؛ شرکت‌کننده در نشست تیرانا

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا