روایت
-
از روتردام آبی تا ماستریخت سبز
تورین هوت ساحل ولیسینگن را ترک کردیم. پیش از رفتن به شهر ماستریخت خواستیم از مرز عبور کنیم و به…
بیشتر بخوانید » -
«آخرین تولد»؛ تصویر روشن فروریزی سرمایههای اجتماعی
سقوط ناگهانی افغانستان نهتنها برای مردم افغانستان که برای جهانیان هم در دنیایی از شوک و ناباوری اتفاق افتاد. این…
بیشتر بخوانید » -
«هر جنگی، جنگی علیه کودکان است»
دولتها میجنگند، موشکها پرتاب میشوند، «در هر پانزده دقیقه یک کودک در سرزمینی جنگزده جان میدهد»، کودکان میترسند و امید…
بیشتر بخوانید » -
لذتها و حسرتهای یک زن
روزهای آخر رمضان بود. روزهایی که به امید تلاقی با عید، شب میشوند. هول و ولای عید برای من، به…
بیشتر بخوانید » -
از روتردام آبی تا ماستریخت سبز
دلتاورکز به دلتا ورکز میرسیم که یکی از سازهها و سدهای مشهور و مهم در تاریخ هالند است. تماشای این…
بیشتر بخوانید » -
لذتها و حسرتهای یک زن
هنوز عید است. حس شادی و ناشادی در اطرافم میرقصند. خانهام را برای عید آماده کردهام. میوهها را روی میز…
بیشتر بخوانید » -
از روتردام آبی تا ماستریخت سبز
(سفر چهار روزه و جستجوی آگاهی و زیبایی در دل طبیعت، شهرها و ساحلهای هالند جنوبی) روز اول سفر یعنی…
بیشتر بخوانید » -
از کابل تا اسلامآباد؛ روایتهایی از فساد و رسوایی
دیپلوماتها معمولا بهخاطر کار در محیطهای متفاوت و تعامل با فرهنگها و جوامع مختلف، خاطرات و چشمدیدهای خویش را مینویسند؛…
بیشتر بخوانید » -
رُخی از «نیمسوزهای» حجرالاسود
(در«نیل توتیا»، نخستین مجموعهٔ طنزی صبورالله سیاسنگ) تاریخ به تعبیر من عبارت است از غیبتگویی در مورد مردگان؛ آنهایی که…
بیشتر بخوانید » -
به پاس یک دل دردآشنا
ترا پاس دل درد آشنای من بشرماند صداقتهای چندینسالۀ یک زن بشرماند در جهانی از اضطرابها و دلهرهها، در فلق…
بیشتر بخوانید »