سلیمان باختری
دولت پاکستان از شروع گفتگوهای صلح بنایش را بر تشکیل حکومت موقت گذاشته بود.
عمران خان که ظاهرا آداب شعبدۀ سیاست پاکستانی را کمتر بلد است، بهصراحت در اینباره سخن گفت. پاکستان البته سالهاست بر این نظر است. برای پاکستان، هیچ چیز به اندازۀ ضعف دولت مرکزی در کابل و اقتدار بازیهای پاکستان در آن اهمیت ندارد. برای همین، سالها بهعنوان دشمن درجه یک مملکت ما شمرده میشود.
از قریه و قصبه تا شهر و اجتماع نخبگان همه، دشمنی پاکستان را میشناسند و نفرت از این سیاست شرمآور را فریاد میزنند. برای همین سیاستمدارانی مثل داکتر نجیب و در این اواخر شهید جنرال رازق، تبدیل به قهرمانان همه ملت شدند.
شهادت رازق و سوگواری عمومی مردم، اثبات همین قصه بود. اینکه چطور در جامعۀ هزار پارچۀ ما، به خاطر رازق شهید همه سوگواری کردند.
به همین خاطر هیچ کدام از ارباب سیاست، جرات همنوایی علنی با پاکستان را نداشتند، اما وقایع اخیر، نقاب ریا از چهرۀ بسیاری برداشت.
عدهیی شهدای ما را بهخاطر مخالفت با اربابی پاکستان تقبیح کردند، برای اینکه چند روز بیشتر در هوتل ماریوت اسلامآباد سر کنند. عدهیی هم مثل پشکهای خانگی با نشان دادن لقمهیی از جانب پاکستان، دویده غلامی خود را جار زدند.
حالا اربابان آیاسآی که دکتور غنی را از پاکستان با چند انفجار قوی در قلب کابل بدرقه کردند، دلخوش به ازدیاد روزافزون غلامان حلقهبهگوش، برنامهیی را که عمران خان گفته بود و عذر خواسته بود، از زبان و دهان خود افغانها ظاهرا اعلام میکنند.
هر کسی که ساعتی در صنف علوم سیاسی نشسته باشد، میداند که حکومت موقت به معنای نابودی نظام جدید و تشکیل امارت اسلامی است. حکومت موقت، ایدهیی شرمآور برای آینده و حال افغانستان است.
طالبان اگر بخواهند شریک قدرت شوند با چند مودل معلوم ممکن است. یا مودل صلح سرزمینی که بخشهایی از کشور در اداره فرهنگی آنها باشد یا مودل تاجیکستان که شریک قدرت باشند و یا مودل ایرلند که برنامههایشان به دولت اضافه شود.
در هیچ مودلی، دولت و نظام بر حال مستقر، سقوط نکرده است، مگر مودل ناکام بنسوان در حکومت نجیب که آن هم حالا آشکار شده بازی پاکستان بوده است.
پاکستان بعد از سیسال دوباره با همان اجندا و نابودی اردو و امنیت ما و نیز شیرازههای مدرن دولتی، به عرصه آمده تا آنچه را دفعه قبل توسط مجاهدین نتوانست، این بار با غلامان خود انجام دهد.
حتما در بین طالبان هم نیروهای وطنپرست هستند؛ همانطور که ملا غنی در مسکو گفته که «برای امضا نکردن معاهدۀ فروش خاک، زندانی بوده است و آقای کرزی را متهم به فروش خاک به پاکستان کرد، بیآنکه آقای کرزی جواب بدهد.
جواب آقای کرزی و یارانش فروش بخشی از خاک نه، بل همه خاک به پاکستان است. این فیودالهای نوکیسه، به سفره زرقوبرق عادت کردهاند و برای این، حالا که دستشان از دیگر منابع کوتاه است، خود مملکت را به لیلام گذاشتهاند تا بعد با خانوادههای خود در غرب عیش کنند.
خانواده کرزی که از یک کافۀ مقروض در امریکا به بزرگترین کارتل اقتصادی آسیای میانه با میلیاردها پول تبدیل شدهاند، اعوان او که روزانه میلیونها دالر، خرج قمارشان است، حالا آخرین قمارشان را با دانه کمسایی غیرت میخواهند بازی کنند.
البته کور خواندهاند. کسی نمیتواند مادر (وطن) خود را به عقد موقت دیگری در بیاورد؛ بهخصوص که این مادر میلیونها فرزند غیور داشته باشد.