انتظار؛ اصل غالب در سال بلوا
سال بلوا روایت انتظار است؛ انتظار نوشا برای حسینا؛ انتظار زنان برای عشق و برای بچهدار شدن. انتظارِ که اصل غالب بر زنان است. سال بلوا یک روایت بزرگ، بدون سانسور و روشن است. این رمان بیانگر یک تاریخ است.
سال بلوا رمان عباس معروفی است. آقای معروفی از نویسندگان برجستهٔ زبان پارسی استکه دو اثر (سمفونی مردگان و سال بلوا) او را ممتاز در زبان پارسی دانستهاند. معروفی پس از نشر این دو اثر صاحب نام بلند شد؛ این دو اثر مثل نور در میان مردم منتشر شد و مورد استقبال آنان قرار گرفت. پس از نشر سال بلوا، خوانندگان شناخت تازهای از معروفی پیدا کردند؛ شناختی که از او به نام خالق سال بلوا یاد کردند و ارزش او در دنیای ادبیات-رمان معتبرتر شد.
معروفی نویسندهٔ سرکشی است؛ طبق گفتهاش او تنها به حقیقت و مردماش ارزش میدهد؛ زور و سانسور نمیتواند راهش را ببندد. همینطور بوده است؛ اگر او از سانسور و از زور میهراسید نمیتوانست خالق سال بلوا شود؛ نمیتوانست این اثر را خلق و شهکاری را برای ادبیات تقدیم کند. سال بلوا افشای یک راز است؛ پردهبرداری از دولتی استکه انسانها در ساهاش بهجای آرامش، نفس سخت میکشند. نفسیکه گواه اختتاق است.
معروفی در سال بلوا به روایت تاریخ-ایران پرداخته است. او تلاش ورزیده یک چهرهٔ راستین از ایران تحت سایهٔ حکومت و سانسور برای بقیه نشان بدهد.
بهطور کل و کلان، سال بلوا تاریخ غمانگیز ایران است؛ تاریخ پر از شکنجهٔ زنان و روشنفکران و اهل سخن. تاریخ بلا و دردی استکه در یک برهه مردم به آن زیسته و شدت آن آه کشیده است.
این رمان از زاویههای مختلف باارزش است و از این زاویهها بهویژه از نگاه روانشناختی، جامعهشناختی و جنایی میشود به آن نگریست. این یک بحث کلان میخواهد.
اینجا چند اشارهای کوتاه به درونمایهٔ سال بلوا و به بیرون متناش میکنیم.
سال بلوا سرشار از اشارههای ادبی و کنایهها، استعارهنویسی استکه هرکدام این موارد حامی معلومات استند. این معلومات نیاز به بحث و کنکاش گستره دارند.
اما بطور کوتاه، اشارههای نهفته در داستان هرکدام یک عالم راز را حمل میکند؛ اگر دقت شود، خواننده به یک گوشه از ایران و تاریخ آن پرتاب میشود. به تاریخ حاوی انتظار و باز انتظار، به صحنههای غم و بازغم و به تاریخ سیاه و وحشتناک. اشارهها بیانکنندهٔ رازهای مرموزی استند، رازهایی که یافتنشان کار سادهای نیست، دقت میخواهد.
توصیفهای از هرسو آمده، هرکدام خواننده را به ایران پرتاب کرده و به وضعیت آن دچار میکند. عناصرِ ستم، استبداد، دین، اقتصاد و زن مسالهٔ این کتاب است؛ مسالهایکه هنوز هم[در ایران] مساله است. این مسالهها خواننده را به ایران متصل میکند. سال بلوا بیان میدارد که زن مساله است، جنس دوم حساب میشود، بیچاره است و در تحت سلطهها قرار گرفته و میگیرد.
هفتشب که این تاریخ روایت میشود، خواننده تمام با وضعیت ایران روبرو میشود؛ شبهای جفت نویسنده روبروکننده است و شبهای تاق نوشا. نوشا خود مساله است، چون زن است.
داستان، جامعه، فضا و حتا همه چه با ورود شخصیتها توصیف میشود؛ هرقدم پیش معرفت زیاد و شناخت بیشتر. گویی سلسلهوار خواننده بهسوی ایرانشناسی میرود.
درونمایهٔ کتاب، «انتظار» است؛ انتظارِ منجیایکه نمیآید. این انتظار سبب شده داستان از نخست تاپایان پیوسته پیش برود، تکنیکهای تازه و عمیق و اشارات ادبی پیوند بین خواننده را با متن و داستان عمیقتر میکند.
عنصر تکرارشونده در داستان، خاک استکه وطن را به یاد میآورد. خاک نشانهٔ وطن، نشانهٔ مهر و دوستی است. خاک ایران است؛ ایران که زیر سانسور بهسر میبرد.
شهر داستان، یک شهر بیاعتماد است؛ شهری استکه مردم بیاعتماد است و به یکدیگر باور ندارند … در خانههای خود آرام نیستند و قبلهٔ خود را گم کردهاند. در میانشان قول و قرار نیست، دوستی نیست و الفت از بین رفته است. نظم شهر کجاست؟ یک شهر بینظم است، آرامش ندارد، گرنگی و ناامنی در آن غالب است. در این شهر معصومها کشته و قربانی میشوند.
زنان داستان در سیطرهٔ مرداناند؛ مردانی که نام پدر و شوهر در سر دارند. مردان نوشا را میخورند و زنانی هم همدست آنان است؛ زنانی هم همدرد است و زار زار مینگرند.
سرانجام، نوشا در انتظار است؛ در انتظار بازگشت حسینا؛ بازگشتی که اتفاق نمیافتد. انتظاریکه کار اغلب زنان است؛ انتظار در حسرت عشق، انتظار برای بچهدار شدن و انتظار یک مرد.
سال بلوا سالیکه انتظار راه میرود، اما هیچ نیست که پایان پیدا کند. این انتظار اصل غالب در سال بلواست.
شیون شرق