دکتور ملک ستیز
مافیا بهعنوان نیروی قهار که به گونۀ نامشروع خواستهای خود را بر دیگران تحمیل میکند و از آن سود اقتصادی میبرد نامیده میشود. این روش بهصورت ساختارمند و فعال در سیسیلِ ایتالیا در قرن۱۹ رونق بیشتر یافت. چرا مافیا در سیسیل رونق یافت؟
پاسخ این پرسش برای افغانستان اهمیت زیاد دارد. ضعف حکومت محلی در سیسیل در اواسط سدۀ۱۹ سبب شد سرمایداران به نیروهای اتکا کنند تا برون از حیطۀ دولت و حقوق منابع آنان را حراست کند.
برای شهروندان نیز اتکا به این گروههای غیر قانونی که نیرو و اسلحۀ مخفی در اختیار داشتند رایج شد؛ مثلا: کسی پول و خانۀ شما را میدزدید، شما به حکومت فاسد مراجعه نمیکردید و در عوض به یکی از گروههای مافیایی در تماس میشدید تا پای حریفتان را شکستانده و پولتان را برگرداند. فقط کاری که شما میکردید مقداری از آن پول را به مافیا میپرداختید. به مرور زمان مافیا در تمام عرصههای زندگی راه پیدا کرد و به دزدان سازمانیافته و حرفهای مبدل گردید.
کاری که کرزی و غنی بر دولت و مردم روا داشت، دقیقا راه را برای مافیاییشدن افغانستان باز کرد. حکومت فاسد، قضا فاسد، پارلمان فاسد، پولیس فاسد حتا ملا و مولوی فاسد. در آنسو برادران، خویشاوندان، همتباران سیاسی و شرکای اقتصادی غنی و کرزی در انتظار مشتریان نشسته بودند تا از حکومت و مردم بیشرمانه بدزدند. کرزی از طریق برادران و خویشاوندان و غنی از طریق همسر لبنانی خود توانستند نخستین حلقۀ پرقدرت مافیایی را شکل دهند. این حلقۀ مافیا هم در ارگ و هم در منابع فراوان جهانی برای افغانستان رخنه کرده بود. این حلقه حتا بر منابع خام و طبیعی افغانستان رحم نکرد. قرادادهای کلانی را برای تاراج منابع طبیعی امضا و عملی کرد. این حلقه مرکز اصلی مافیای مواد مخدر، سیستم بانکداری و مالک قدرت سیاسی بود.
دومین گروه خطرناک مافیایی تکنوکراتهای دزد بودند. اینان به نام متخصصان اقتصادی که از دانشگاههای معتبر غرب مدرک داشتند، از داخل دولت، منابع آن را بیشرمانه میدزدیدند. این آقایان با داشتن القاب پروفیسور، دکتور، ماستر و … در منصبهای بالای دولتی تکیه زده و دست به چپاول میزدند. این آقایان که با زبانهای خارجیان، فرهنگ کاری آنها و تکنالوژی معاصر آشنایی کامل داشتند مانند وزرای مالیه، مشاوران ارشد و رؤسای کلیدی مؤسسات خودساختۀ مافیایی بهسان تدارکات، شورای عالی اقتصادی، شورای امنیت ملی و دهها ادارۀ دزد و بیکاره را که متوازی با نهادهای حکومتی فعالیت داشتند، تشکیل میدادند. غنی خود از میان همین گروه برخواسته بود. حالا همۀ اینان در امریکا، اروپا و خاورمیانه مشغول زندگی مجلل هستند. این گروه خطرناک شرکای نزدیک مافیای بینالمللی بودند.
سومین حلقه پولدار مافیایی را مافیای بینالمللی شرکای کمپنیهای امنیتی، لوژستیکی، تامیناتی و ترانسپورتی غربی به ویژه امریکایی-اروپایی و ناتو میساخت که منابع بیحد و حصری را در اختیار داشتند. مافیای بینالملل با همکاران دزد خود در داخل نظام هماهنگی کامل داشتند. این حلقه خطرناک رابطه میان دونرهای بزرگ و مافیای ارگ و تکنوکرات را برقرار میکرد و از میان هر دو امتیاز میگرفت.
حلقه چهارم مافیای افغانستان را حاکمان حکومتهای محلی تشکیل میداد. والیان، فرماندهان سرحدی، امنیتی و استخباراتی در تفاهم با حکومت مرکزی و مافیای بینالملل چنان دست به چپاول میزدند که یکباره اشخاص فقیر را در مدت زمان کوتاه به ملیونرهای منطقهای تبدیل کردند. در این میان والیانی که مرز با کشورهای آسیای میانه، ایران و پاکستان داشتند نانهای روغنی مافیای افغانستان را صرف طعام میکردند. بندرها، گمرکات و فرماندهیهای مرزی بزرگترین منابع مافیای افغانستان را میساختند.
حلقۀ پنجم مافیا را رهبران جهادی و رهبرزادهها میساختند. این گروه از همه زیرکتر بودند. آنها با ژستهای رهبرمابانه خود را شخصیتهای مذهبی جا میزدند اما در حقیقت به صورت مستمر از حلقههای بالایی مافیای افغانستان تامین میشدند. آنها به نام زبان، قوم، منطقه، مذهب و ایدیالوژی کادرهای دستدوم مافیا را تعیین میکردند و از آنان باج میگرفتند. بزرگترین جفای که این گروه بر مردم ما روا میداشت دامنزدن به تفرقه های قومی، زبانی، مذهبی و منطقهای بود. این روش بر اهمیت آنان میافزود و آنان را به نام رهبران گروهی مشروعیت میبخشید. این گروه از کرزی، غنی، سفرای امریکا و اروپا، از والیان و فرماندهان، از وکلا و حتا از رؤسای بخشهای از حکومت باجگیری میکردند و خود را پیامبران احوال خداوند معرفی میکردند و به آنان دعای خیر میبخشیدند. این رهبران دروغگو در مجالس بزرگ سخنرانیهای آتشین ارایه میکردند و طرفداران پوشالیشان با نعره الله اکبر بالا میکردند و آنان را شخصیت مقدس معرفی میکردند. این سخنرانیها که با عالمی از آیات و احدایث ارایه میشد، عملکرد گروه های مافیایی را تطهیر دینی میبخشید.
حلقه ششم مافیا را اپوزسیون «همیشهدرقدرت» میساخت که عبدالله آن را رهبری میکرد. اعضای این گروه کسانی بودند که گاهی با کرزی و گهی با غنی کار میکردند، هم از مافیای بینالمللی امتیاز میگرفتند و هم با وکلا، والیان و فرماندهان پولدار در معامله بودند. این گروه «معصوم» که از تمام منابع دولت و مافیا سود میجستند، هوشیارانه ادای بیگناهی و محرومیت را درمیآوردند. اما واقعیت این بود که این گروه وزیر، معین، فرمانده، والی، وکیل و… خود را میپرورانید و از منابع آنها سود بر میداشت.
هفتمین حلقه مافیای افغانستان را مافیای پارلمانی میساخت. این گروه مکار عملکرد شش حلقۀ بالای مافیایی را مشروعیت میبخشید. همینکه در برابر دزدان معروف جهانی که شامل حکومت کرزی و غنی بودند سکوت اختیار میکردند و از آنان عالمی از منابع را به نام حقالسکوت بهدست میآوردند، مشروعیتبخشی سیستم مافیایی در افغانستان نامیده میشد. اعضای پارلمان حاضر به هر گونه معامله با حلقههای بالایی مافیا بودند. آنان از قاچاقبران، دزدان، چپاولگران و قاتلان به صورت علنی دفاع میکردند و تاریکترین دوران شورای ملی را به نام خود ثبت کردند. بعضی از اعضای شورای ملی در رسانهها گفتند که در زمان رای اعتماد به وزرای دزد حتا در تشنابها با مافیا معامله میکردند.
واقعیت این است که کرزی، غنی و عبدالله در تبانی با بازیگران بینالملل، نظام و دولت را نابود کرده بودند. همه ساختارهای دولتی، جهانی و محلی مافیایی شده بودند. این ساختار مافیایی زیر چتر جمهوری اسلامی افغانستان فعالیت داشت. به باور من این هفت حلقۀ خبیث مافیایی افغانستان را غارت و نابود کردند. این زنجیرۀ خبیث افغانستان را به دست نوع دیگری از دهشت و وحشت تحویل کرد. در این میان قربانی اصلی مردم فقیر افغانستان بود. این گروه بزرگ، فقیر و درمانده برای هفت حلقۀ بالایی جان و خون میداد. تاریخ اینان را نخواهد بخشید.
ما باید هُشیار باشیم و با پخش واقعیتها نگذاریم این زنجیرۀ سرطانی مافیایی حلقوم ما را دوباره خفه کند. ما باید در مورد این زنجیرۀ مدهش بیشتر بنویسیم و اطلاعات آن را تا میتوانیم به صورت گسترده پخش کنیم تا مردم ما و نسلهای بعدی از آن آگاه شوند.