مقاله

در لندن خیر و خیریت است!

سید رضا محمدی/  بخش نخست

در لندن خیر و خیریت است. جمعیت افغان‌ها تقریبن دیگر به اندازه یک شهر خودمان شده، اگر چه مشکلات هم حالا زیاد شده است. یکی‌اش همین کلمه افغان. یک جمع رفقا داریم که هر کس از بین‌شان کلمه افغان را به کار ببرد پنج پوند باید تاوان بدهد.

فعال‌ترین جمعیت‌ها هم همین‌هایند. البته بعد از افغان «بد بویز» که من یک مقاله مفصل در روزنامه گاردین درباره‌شان نوشته بودم، جمعیت اوباش نوجوان افغان که آن وقت شش‌هزار نفر تخمین زده می‌شد و احتمالن تا حالا به بیست‌هزار رسیده باشند.

این‌ها هر روز با گروه‌های دیگر جنگ دارند و مردم را در وقت نیاز غارت می‌کنند. یک روز من هم به تورشان خوردم. پول و موبایل و این‌ها را گرفتند. بعد فهمیدند افغانم ایلایم کردند. بعدتر همان‌ها با من رفیق شدند. گاهی شاعر صاحب گفته زنگ می‌زدند. حتا یگان شعر هم فرمایش می‌دادند.

گروه سومی که اینجا فعال است چپی‌هاست. علاقه‌مندان سه یا چهار جریان چپ مثل خلق، پرچم، شعله و …. البته چون من خودم ذایقه چپ دارم، بیشتر این‌ها را می‌بینم اگر نه قوم‌پرست‌ها بیشترند .

قوم‌بازها که هر روز هم بیشتر می‌شوند مدام در قصه‌های جنگ‌های داخلی سرگردانند. هر روز از داخل استخر عمومی تا سرک تا مسجد به جان هم چنگو هستند. قصه‌های زیادی است که معلوم نیست کی اول فیر کرده، اما آخرش معلوم است. این‌ها سر همان اول، ‌سال‌هاست به جنجالند.

یک گروه دیگر هم بی‌نظرهاست که این گروه خودش چند گروه است.‌ بی‌طرف‌های با شرف. بی‌طرف‌های بی‌شرف. بی‌طرف‌های بی‌هدف و بالاخره بی‌طرف‌های بی‌طرف؛ ‌مثلن یک گروه این‌ها علاقه‌شان به شراب و کباب و شباب است. همین‌ها هم یا کارگرند یا روشنفکر، اما هر دو در محافل و مجالس ناگهان گم می‌شوند. بعد می‌بینی که دو نفر، سه نفر در بین موترهای‌شان جلسه دارند. خلاصه همه این چندین گروه در چند چیز با هم شریکند. یکی غم وطن.‌ یکی فوتبال، یکی افتخارات وطن و یکی سیاست جهانی.

در جمعی که ما هم هستیم از همه این گروه‌ها گاهی هست و من سعی می‌کنم گزارش خلصی از این گفتگوهای بسا سازنده و گاهی گدازنده را عرض کنم.

در هفته‌یی که گذشت بحث بیماری رییس‌جمهور و عدم علاقه به انتخابات بعدی داغ بود. الف که منابع موثقی در داخل سیستم داشت می‌گفت مریضی جدی است و بانوی اول هم خسته شده. جیم که آدم منظم همیشه با نکتایی است ادعا داشت اصلن این‌ها قصد انتخابات ندارند و تا هر وقت بخواهند کش می‌دهند. بحث کش که آمد تازه لیورپول که تیم کارگران انگلیسی است در کمال ناباوری از تیم منچستر سیتی که تیم اشراف شمال است گل اول دور برگشت را خورد. این یعنی این قصه خیلی کش خواهد داشت.

میم که عاشق فوتبال است از نبرد اجتماعی دیرسال این دو تیم با دو رنگ سرخ کارگری و آبی اشرافی قصه کرد. اینکه فوتبال تنها بازی نمادین از کش و قوس اجتماعی است، از جنگ دو حزب محافظه‌کار آبی و کارگر سرخ و پیروزی لیورپول در روزگار جلای جرمی کوربین یک معنای سیاسی تند دارد.

آقای ف که متخصص اقتصاد جهانی‌ست و شدید طرفدار حزب کارگر در حالی که پیپش را روشن می‌کرد گفت شنیده‌ام اکلیل حکیمی هم کاندیداست «ولله اگر دو روپه مدیر باشه.» از اکلیل بحث به امریکا رفت و آقای الف گفت نکند امریکا حمله کند و اوضاع به جنگ شرق و غرب ختم شود.

میم از امریکا یاد ایران افتاد و اینکه دولت به خاطر دزدی از مردم پول زیاد چاپ کرده و دالر به قصد قیمت شده که ناگهان محمد صلاح گل زد. گول نبود میخی بر تابوت سرمایه‌داری در عالم البته نمادین بود.

این دقیقن برابر با شورش گرگ‌های رم بود. تیم فقیر بیچاره‌ها بر خلاف لاتزیو که بارسلونای بزرگ را به زانو در آورده بود. یک برگشت غیر ممکن که ممکن شده بود قدیمی‌ترین تیم کمونیستی اروپا اعیان استقلال‌طلب جنوب را خنجرباران کرده بود. همان کسانی که گل به خودی زده بودند حالا جبران کردند. آقای ف گفت این یک نشانه است که در افغانستان هم امکان جبران وجود دارد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا