گفتگو

آسیب‌های مبارزهٔ زنان افغانستان در گفتگو با شکریه بارکزی

اشاره: وضعیت کنونی افغانستان به‌شدت شکننده و نگران‌کننده است. نقض سیستماتیک حقوق بشر، حذف زنان از جامعه، ممنوعیت آموزش دختران، بستن آموزشگاه‌ها و مراکز تحصیلی بر روی بانوان، فقر گسترده، بیکاری، محدودیت مطلق برای آزادی بیان، دشمنی با اقلیت‌های زبانی- تباری و در نهایت شکنجه و کشتار مخالفان و معترضان، بخشی از سیاست گروه حاکم است. در کنار این نقش مبارزهٔ زنان برای خواست‌های انسانی‌شان و آسیب‌های آن مواردی‌اند که روزنامه راه مدنیت، برای تحلیل بهتر این وضعیت با خانم شکریه بارکزی؛ یکی از کنشگران برجستهٔ حوزهٔ سیاست و اجتماع در میان گذاشته است.

۱- خانم بارکزی با توجه به وضعیت فعلی افغانستان آیا فکر می‌کنید که امیدی برای آینده هست، شما برای تغییر وضعیت به چی پیمانه امیدوار هستید و در این راستا چی گام‌هایی برداشته شده؟

درباره وضعیت امروز افغانستان، سه موضوع مطرح می‌شود. نخست بحث امیدواری. همین که هنوز هم افغانستان در اجندا با توجه به تمام مسایل بزرگی که جهان امروز با آنها مواجه است، در سازمان ملل، شورای حقوق بشر و شورای امنیت رویش بحث صورت می‌گیرد، می‌توان فکر کرد که یک امیدواری است. در حد کمی توجه جهان از افغانستان کاسته شده، اما کاملا برچیده نشده است. باب دومش همین است که با توجه به تمام محدودیت‌هایی که امروز مردم افغانستان و مخصوصا زنان با آن مواجه‌اند هنوز هم در برابر استبداد و بربریت طالبان صدای آزادی‌خواهی بلند است. و سوم هم اینکه افغان‌های بیرون از افغانستان آٰرام ننشسته‌اند. با گذشت هر روز  شما می‌بینید چه آنهایی که جبههٔ داغ را پیش می‌برند و چه آنهایی که در جبههٔ جنگ سرد هستند با تمام قوت می‌خواهند که نوعی اصلاحات بیاورند و یا هم نظامی در افغانستان حاکم شود که خود مردم، حق مالکیت و انتخاب داشته باشند، بر اساس پرنسیب‌های پذیرفته‌شدهٔ جهانی و بدون هر نوع تبعیض. حداقل در این سه مورد ما امید را می‌بینیم.

اما آنچه واقعا تامل‌برانگیز است، این است که چرا تعامل جهان تا هنوز هم بدون اینکه طالبان را از عملکردشان مورد پیگرد قرار بدهند پابرجاست. بحث دوم این است که تا چه زمانی دنیا می‌خواهد از طالبان حمایت مالی داشته باشند. و مورد سوم، طالبان در بسیاری موارد هم اعتدال را در موضع‌گیری‌شان مراعات نمی‌کنند. مثلا اگر اینها می‌روند به طرف گروه‌های غربی و برای تامین منافع آنها طبق موافقت‌نامهٔ دوحه، پس گروه طالبان ملزم به حفظ منافع امریکا و شرکایش در افغانستان است. خوب حالا حداقل نزدیک‌ترین بحثی که همراهش مواجه هستیم بحث ایران و اسراییل است. موضع‌گیری طالبان در این مورد آیا تضمین‌کننده و تامین‌کنندهٔ منافع امریکا و شرکایش است یا نی. این بحثی است که اگر ما بخواهیم یا نخواهیم افغانستان آبستن تحولات بس خطرناکی است. دست کم گرفتن و بی‌توجهی به این تحولات می‌تواند عواقب وخیمی بر افغانستان و مردم آن در کوتاه‌مدت و درازمدت در پی داشته باشد.

راه مدنیت: به نظر شما چرا طالبان با زنان سر ستیزه‌جویی دارند، این دشمنی ناشی از چیست؟ ذهنیت قبیله‌ای و بدوی سبب این است یا برداشت و تفسیر تندروانه از دین و یا هم علت‌های دیگری پشت این سیاست‌های ضدی بشری نهفته‌اند؟

شکریه بارکزی: زن‌ستیزی طالبان مبرهن است. هر زمانی که اینها قدرت سیاسی را در دست گرفته‌اند، طالب طالب بوده است. رویکرد و عملکردشان نه‌تنها با زنان که با مردم افغانستان متفاوت بوده است. عملکردی که در آن اصلا احترام به حقوق انسانی صورت نگرفته است و زنان در صدر این بی‌حرمتی‌ و هتک حرمت‌ها قربانی شده‌اند.

نه تنها بحث محرومیت زنان است که بحث نادیده‌گرفتن و حذف زنان از جامعه و کشور است. بحث پرستیژ زنان است. من با شما و کسانی که فکر می‌کنند این سیاست طالبان یک فکر قبیله‌ای هست، موافق نیستم. امیدوارم دیگران نیز فراتر از این بیندیشند که طالبان در امتداد همان ایدیالوژی مجاهدین حرکت می‌کنند. همان ایدیالوژی که در زمان مجاهدین و حاکمیت‌های آنان هم زنان حتا در میان مهاجرین به‌ندرت می‌توانستند اجازهٔ تعلیم و تحصیل دریافت کنند. همه شاید به یاد داشته باشند جوانانی در افغانستان ترور و قربانی شدند که جرم‌شان فقط پوشیدن نیکتایی و لباس مدرن بود، یا تعلیم‌یافته و تحصیل‌کرده بودند و یا هم به لحاظ مهارت‌های سیاسی از دیگران بهتر بودند.

اگر می‌خواهید بحث را قبیله‌ای نگاه کنید، حداقل امان‌الله خان را از عین قوم الگو قرار دهید، بحث روشن می‌شود؛ کسی که برای روشنگری کار می‌کرد و طالبی که امروز برای به قهقرا کشانیدن افغانستان، دست و آستین بر زده است، این دو را نمی‌شود در کنار هم گذاشت.

باور دارم که بیشتر یک بحث ایدیالوژیک است. اینها در دامان سازمان‌های استخباراتی و دین تحریف‌شده از آدرس همان سازمان‌ها که هیچ مطابقت با اصل دین ندارد، پرورش یافته‌اند. به‌شدت متاثر هستند از همان احادیث منسوخ‌شده و از روایت‌های خودساخته که فقط در افغانستان و محلی هم در پاکستان خریدار دارد. سایر جهان اسلام دین را به گونهٔ دیگری می‌بینند. من فکر می‌کنم طالبان را به قومی از افغانستان نسبت دادن، جفا در حق تمام اقوام افغانستان است.

سیاسیون و یا گروه‌هایی که در افغانستان حاکمیت کرده‌اند، باید از آدرس‌های خودشان مورد نقد و بررسی قرار داده شوند، تا اینکه ما به شجرهٔ قومی آنان برویم. حد اقل باور من این است. من هیچ وقت طالب را این گونه نمی‌بینم که بتواند از یک قوم یا قوم دیگر یا از یک مذهب و مذهب دیگری نمایندگی کند. من اینها را یک گروه بسیار کوچک به تناسب “شهروندان” افغانستان می‌بینم که در نهایت در هر قالبی که هستند، کلان‌ترین سلاح‌شان خشونت است که می‌توانند حاکمیت خود را به همان شکل پیش ببرند و گسترش دهند.

بحث زن‌ستیزی طالبان نه‌تنها بحث تعلیماتی است که اینها در جریان سال‌های مهاجرت یا غیر مهاجرت فرا گرفته‌اند، بل ناشی از نوعی عقده هست که اینها در دامان خانواده‌های‌شان بزرگ نشده‌اند. عملکرد طالبان نسبت به زنان هیچ ارتباط و تعلقی به رسوم و عنعنات مردم افغانستان ندارد.

راه مدنیت: آیا می‌توان گفت گروه طالبان یک پروژهٔ موقت هست و برای همین به آیندهٔ خود و آینده مملکت اهمیت نمی‌دهند، اگر چنین است فکر می‌کنید گردانندگان و مجریان این پروژه چه کسانی‌اند؟ چطور همه کشورهای منطقه و جهان در این مسئله همنوا شده‌اند؟

شکریه بارکزی: بدبختانه افغانستان در جنگ‌های نیابتی ارزان‌ترین سرباز یا عسکر را با شدیدترین و خشن‌ترین شیوه‌اش به جامعه تحویل می‌دهد. استفاده از نام دین و سوءاستفاده از احساسات دینی مردم افغانستان، که در جریان پنج دههٔ گذشته از آن به حیث حربه در جنگ‌های نیابتی استفاده شده است.

بلی، طالبان یک پروژه است، همان پروژه‌ای که مجاهدین پیش از طالبان بود به‌نام مجاهدین. این پروژه هم حالا که برای جاگزین‌شدن طالبان، به‌نام داعش در حال طرح‌ریزی و یا گسترش می‌باشد، برای به چالش کشیدن طالبان است.

تا زمانی که قدرت‌های بزرگ می‌توانند با کمترین هزینه چنین پروژه‌هایی داشته باشند؛ چه از لحاظ اقتصاد تداوم جنگ، چه از لحاظ فروش تسلیحات، چه از لحاظ حفظ قدرت‌شان در منطقه و چه هم به‌خاطر داشتن ثروت بیشتر، این پروژه‌ها دوام خواهند داشت. یعنی قدرت و ثروت و بابایی کردن شاید گپ اول را در این جنگ‌ها بزند. بدون شک از جانب قدرت‌های بزرگ، استفاده از یک گروه بر ضد گروه دیگر هم این جا مطرح است. و بدبختانه افغانستان در 50سال گذشته به میدان این رقابت‌ها مبدل شده است. سرزمین بی‌صاحبی که تا هنوز ما نتوانسته‌ایم خود را از این منجلاب بیرون کنیم. من فکر می‌کنم تا زمانی که مردم افغانستان و آنهایی که به‌نام دین و یا هر نام دیگری می‌خواهند در دامان کشورهای بیگانه بجنگند، با سازمان‌های بیگانه و پول آنان پرورش یابند، تا زمانی که حس تعلق به افغانستان بسیار ضعیف باشد و افغان‌ها نتوانند تعریفی از منافع کشوری خود داشته باشند این نوع پروژه‌ها تداوم می‌یابد. شما می‌بینید آنهایی که در مسایل سیاسی افغانستان دست بالا داشتند، رهبران و رهبرزادگان در واقع پایگاه و جایگاه‌شان کشورهای بیرونی بوده‌اند. این واقعا شرم‌آور است. سرزمینی با تمام زیبایی و مقبولی‌اش در همچو یک آتش جهالت می‌سوزد. بدون اینکه هیچ کسی حس تعلق به منافع مردم، جغرافیا و سرمین خود داشته باشند، همه در حالت مکیدن بهترین سرمایه این سرزمین، مسموم ساختن و مکدر ساختن افکار عامه‌اند. و این در بازار قدرت‌های بزرگ خریدار بیشتر دارد. تا زمانی که بهای شما کم است، کم‌هزینه هستید، و پرداخت خسارات شما بیشتر و خوب یاد دارید که جنگ نیابتی را در خانهٔ خود آتش و دامن بزنید. این ماجرا و این سلسله متاسفانه ادامه خواهد داشت. بصیرت ملت در این جا گپ اول را می‌زند.

راه مدنیت: آیا زمان آن نرسیده که یک زن به‌عنوان پیش‌قراول تبارز نماید و دعوای رهبری کند؟ چرا خود شما هیچ وقت نه کاندیدای ریاست جمهوری شدید و نه هم در تیم کاندیداها بودید، چرا در افغانستان چهره‌های چون خانم سوچی ظهور نمی‌کند؟ خصوصا در شرایط فعلی، ظهور چنین چهره‌هایی نیاز نیست؟

شکریه بارکزی: حداقل در سه‌سال گذشته می‌بینید که زنان افغانستان پیش‌قراولان مبارزه با افراطیت هستند و بدبختانه هنوز هم به عنوان زنانی که پیشگام هستند شناخته نمی‌شوند. جفای اصلی همین است. دردناکتر این است مردانی که میدان جنگ را رها و سرمایه‌های هنگفت خود را بیرون کرده‌اند هنوز هم بر این تلاش‌اند که جایی برای‌شان پول استخباراتی بدهند و یا هم طالب برای‌شان نظر خوب ارایه کند یا هم کشوری اشاره‌ای برای‌شان برساند که بیا می‌توانید از این جا برای منافع من کار کنید، این‌ها حاضر هستند که با آنها بروند اما با زنانی که بدون هیچ نوع حمایت مالی و سیاسی سر به‌کف ایستاده هستند، هنوز هم به عنوان زنان رهبر و یا به عنوان رهبری سیاسی در افغانستان شناخته نمی‌شوند. دردناک است حتا از جانب ژورنالیستان عزیز ما. به‌شدت ناراحت می‌شوم که دست کم گرفتن زنان بیشتر از آدرس‌های محلی شروع نمی‌شود، بل از آدرس‌های خردمندی که داعیهٔ روشنگری و روشنفکری دارند بیشتر مطرح می‌شوند. همان‌طور که طالبان زنان را بد می‌بینند، هستند جمع و جماعت سیاسیون و نخبگان مردی که دوست ندارند زنان افغانستان بدرخشند.

اینکه من شخصا کاندیدای ریاست جمهوری نبودم، علاقه داشتم و کار کرده‌ام، اسناد را جمع‌آوری کردم، اما یک خانم دیگر گفت که او کاندیداست. چه اینکه خودخواسته خودش را مطرح کند و صاحب نام و شهرت شود و چه از جانب گروه‌های دیگر پیش کشیده شد. به هر حال در پارلمان هم رقابت من با مردان بود نه با زنان. من از زنان و جنبش‌های‌شان حمایت می‌کنم. برای من حداقل به‌حیث یک انسان که به مبارزه خود بارو دارم، آن‌قدر مطرح نیست که در کجا یا در ناکجای این مبارزه قرار دارم. برای من خود مبارزه هدف است تا شکلیات و تشریفات، تا صف اول نشستن و مدال گرفتن و نام بزرگ ساختن. بیشتر مبارزهٔ من عقلانی‌ است و با شیؤ متفاوتی پیش می‌روم. برای من آگاهی‌دهی مردم بحث اصلی است، بودن با مردم و درک فکر و نظر آنها.

اما امیدوارم روزی مردم ما، حداقل آنهایی که باسواد هستند، دیگر زنان را به چشم کم نبینند. روی استعداد، توانایی و تعهدش حرفی نداشته باشند. بعد از سقوط بیشترین تاوانی را که با گوشت و پوست و وجود خود می‌پردازیم ما زنان هستیم. مردان ما چیزی را از دست نداده‌اند. به دلیل اینکه هیچ حس تعلق به چیزهایی که باید می‌داشتند، نداشتند. ولی این زنان هستند که با پای جان بهای همه نامردی‌ها را می‌پردازند که در حق ما در گذشته و امروز چه صورت گرفته است.

راه مدنیت: صادقانه اگر عیب‌های جنبش زنان افغانستان را بررسی کنیم مهم‌ترین این عیب‌ها چه استند؟ منتقدان می‌گویند پروژه‌ای شدن و چشم دوختن به خارجی‌ها جامعهٔ مدنی و کنشگران سیاسی افغانستان را تباه کرد، اما از ارشاد النسوان صد سال می‌گذرد، از جنبش زنان انقلابی حدود ۶۰سال و از ظهور زنان چپ در سیاست و زنان تجارت‌پیشه تقریباً نیم قرن، چرا زنان افغانستان هنوز به یک نتیجه پایدار در مبارزات خوپ نرسیده اند؟

شکریه بارکزی: به باور من عیب و نقصی در جنبش زنان وجود نداشته است. شما می‌توانید جنبش‌های آزادی‌خواهی زنان را در دوره‌های مختلف ببینید نه اینکه قبل از صد سال، بل بیشتر و پیشتر از آن. در عین حال فراموش نکنیم که جنبش‌های زنان وجود داشته، حالا راست یا چپ یا در هر دو جبهه، اما باید بپذیریم که کمتر تشخیص شده، کمتر ادعا داشتند و بیشتر قربانی شده‌اند. تاکید می‌کنم که جنبش‌های زنان متفاوت‌تر و جدا از پروژه‌ها هستند، پروژه‌های کلانی که مجاهدین و طالبان بودند. مگر بحث دین در افغانستان یک پروژه نیست؟ به هر حال فکر نمی‌کنم برای اعادهٔ حقوق زنان بتوانیم از بحث‌های پروژه‌ای شدن زنان استفاده کنیم.

بحث‌های پروژه‌ای، به‌دست آوردن چند قِران و یافتن یک کار، چیزی نیست که زنان افغانستان را با آن به مدارجی برسانیم که به خودآگاهی برسند. حداقل در جریان بیست‌سال گذشته و آماری که از جانب موسسات غیر دولتی در افغانستان برای دونرها ارایه می‌گردید، مخصوصا در قسمت آموزش زنان، کورس‌های سوادآموزی، برنامه‌های تعلیمی و تحصیلی، برنامه‌های آگاهی‌دهی، مشارکت زنان در صلح، در تجارت، در صنایع دستی، در شوراهای محلی، شورای ولایتی، شما اگر آن ارقام را در کنار یک‌دیگر قرار دهید، شاید تنها جمعیت زنان افغانستان نزدیک به صد میلیون برسد که از آن پروژه‌ها و کمک‌ها مستفید شدند. متاسفانه همچنان که در پروسه‌های سیاسی کارت‌های زنان افغانستان بوجی بوجی خرید و فروش می‌شدند، از سایت‌های انتخاباتی به‌نام زنان کارتن بست رای بیرون می‌آمد، پروژه‌ها هم به همین شکل بودند.

به هرحال من امیدوار هستم که شفافیت و حساب‌دهی در برنامه‌ها و پروژه‌ها باشد. در کنار این شاید موسسات در محلات کارهای خوبی انجام داده باشند.

حالا که شما بیرون از افغانستان آمده‌اید، آنهایی که در داخل افغانستان پروژه داشتند و هنوز هم پروژه دارند، در واقع بزنس‌های فامیلی خود را پیش می‌برند. بزنس‌های خانوادگی اینها و سرمایه‌های اندوخته‌شدهٔ اینها در بیرون به مراتب بیشتر از تجارت‌های رسمی هستند. آنهایی که به مشقت تمام بزنس کوچکی راه انداخته باشند، عاید و درآمدی را که اینها بیرون از کشور خود و با اغفال دولت‌های‌شان سرمایه‌گذاری کرده‌اند، واقعا چشمگیر است. من نمی‌خواهم نام ببرم، ولی شاید روزی برسد که حساب و کتاب برابر شود، آدرسهایی را بدهیم که شما بروید جایدادهای اینها را در اروپا، امریکا، ترکیه، دبی، قبرس، کانادا و استرالیا تحقیق کنید که از کجا شده است؟ و همین گونه تجارت‌هایی که اینها پیش می‌برند. حتا امروز هم بسیاری‌ که پروژه‌های میلیون دالری را تحت نام بررسی، پژوهش، یک چیز و دیگر چیز می‌گیرند، در کنار اینکه بعضی‌های‌شان استخباراتی بوده‌اند، بعضی‌های‌شان از دوره مجاهدین تا حالا، به عنوان یک بزنس فامیلی به مراتب کلان‌تر پیش می‌برند.

شما یک بار به لیست موسساتی که در افغانستان کار می‌کنند مراجعه کنید، مخصوصا در همین شرایط و ببینید که پروژه‌ها و تقسیم پروژه‌ها چگونه است. همان کفن‌کش‌های سابق هستند ولی فقط جامه بدل کرده‌اند. از حکومت آمده‌اند جامعه مدنی شده‌اند و از جامعه مدنی می‌روند حکومتی می‌شوند و منافع‌شان هم اصلا به افغانستان گره خورده نیست و تعهدی هم نداشته‌اند. بدون شک آنها بیشترین صدمه و زیان را به جامعه افغانستان و به‌خصوص به زنان، جوانان و اطفال آن وارد کرده‌اند.

راه مدنیت: شکاف‌های عمیقی که میان گروه‌های اجتماعی و اگر واضح‌تر بگوییم بین پشتوزبان‌ها، فارسی‌زبان‌ها، ترک‌زبان‌ها و همین‌طور اقوام و حتی درون‌قبایلی به وجود آمده، دیگر قابل انکار نیست که تبدیل به دیوارهایی از بدبینی و حتی می‌شود گفت نفرت شده‌اند، فکر نمی‌کنید جنبش زنان از این لحاظ هم آخرین امید یک حرکت ملی و یگانگی ملت افغانستان باشد؟

شکریه بارکزی: من همراه شما موافق هستم که شکاف میان تعلیم‌یافته‌ها، سیاست‌مداران و آنهایی که خود را چیزفهم می‌گویند، در رابطه به زبان و تبار وجود دارد. اما این قضاوت نسبت به کل مردم افغانستان، مخصوصا در محلاتی که اینها هم‌خونی و همسایگی دارند، در یک قریه و در یک محل زندگی می‌کنند، ممکن صدق نکند، اما این کار این حقیقت هم شاید مناسب نباشد.

زنان افغانستان به باور من اول باید به‌نام زن یاد شوند تا برویم به اقوام، شاخه‌های سیاسی، هویت‌های اجتماعی و مقام و موقف خود تقلیل بدهیم. اما تجارب من نشان می‌دهد که در اوایل سال2001 و حتا پیشتر از آن که کار می‌کردیم بحث قوم، محل و سمت مطرح نبود، فقط[موضوع] زن بود. آهسته آهسته با آمدن زنان با تجربه و بی‌تجربه در دنیای سیاست و برای بعضی فرصت‌های یک‌باره، هضم امکانات و تایتل‌های جدیدی که برای‌شان سپرده شده بود، دشوار بود. در ضمن، برای به‌دست آوردن اعتماد از مردم مجبور بودند از کارت‌های سیاسی استفاده کنند. کسانی بودند که زنان را رهبر ساختند، وکیل شناختند، وزیر و سفیر ساختند، این باعث شد پرستیژ زنان در کل و بافت اجتماعی که که ما وابسته یک جنسیت هستیم کمرنگ‌تر شود. اما در برخی مراحل دیدیم که همان جنس زن بودن ارجحیت خود را داشت. به‌طور مثال امروز وقتی طالبان ظلمی را بر زنان وارد می‌کنند، زنان تا 99درصد صدای خود را بر ضد این سیاست بلند می‌کنند و نارضایتی خود را نشان می‌دهند. در کنارش اما یک درصدی کوچک را هم می‌بینیم که غیر مسوولانه از این نوع کنش‌ها دفاع می‌کنند که این هم رنج‌آور است و در جای خود محل گفتگو دارد.

راه مدنیت: با توجه به تجربهٔ دیرین و گستردهٔ سیاسی‌ که دارید، فکر می‌کنید در حال حاضر چه آسیب‌هایی جریان مبارزه زنان افغانستان را بیشتر تهدید می‌کند؟

شکریه بارکزی: چیزی که امروز جنبش زنان را تهدید می‌کند، اجیرشدن زنان است. اجیر شدن زنان یا به مشکلاتی که اینها ناخواسته تن بدهند یا خودخواهی‌های‌شان و یا هم از ترس واگذارشدن جایگاه‌های‌شان به دیگران است.

شاید باور نکنید به‌صورت سیستماتیک حتا از جانب اداره‌های سازمان ملل متحد قبل از طالبان، دسته‌بندی‌هایی در میان زنان ایجاد شد. زنان افغانستان را به خواست خود به زنان شهری و روستایی تقسیم کردند. همچنین که امروز زنان افغانستان را به زنان داخل افغانستان و بیرون از کشور تقسیم می‌کنند. اما جالب است که خواست زنان افغانستان، چه روستایی و چه شهری یک‌سان بوده است، تفاوتی نداشته، دید جامعه نسبت به زن همان یک نوع است، تعویض و تبدیل نشده است. چه آنهایی که در داخل افغانستان هستند و چه آنهایی که در بیرون از افغانستان به سر می‌برند داعیه‌شان مشترک است. حال که متاسفانه از جانب بسیاری از کشورهای که خود را مدافع حقوق زنان در افغانستان می‌گیرند، یا هم حامی حقوق بشر در جهان هستند، لابی‌ها کاملا تغییر یافته و این رنج‌آور است. بیشترین آسیب را این مورد به جنبش زنان وارد کرده است.

در کنار اینکه نادیده گرفتن جنبش زنان افغانستان از جانب سازمان ملل، از جانب کشورها، از جانب سیاسیون در افغانستان هم یک چالش برای این جنبش است، برعکس زمینه را برای توطیه و دسیسهٔ بیشتر برابر کرده‌اند تا به اصطلاح disqualify  (واجد شرایط نبودن) حداقل زنانی را که صدای بلندتر  و مخاطبان بیشتر دارند.

این کارها به صورت بسیار سیستماتیک روان است. شما می‌بینید آن زنانی که به طرفداری از طالبان آواز بلند می‌کنند، برای برجسته‌کردن شخصیت‌شان تلاش بیشتری از آدرس جامعهٔ جهانی صورت می‌گیرد. امکانات بیشتر در خدمت آنها قرار می‌گیرد و اتفاقا اکثریت آنها پروژه‌ها را پیش می‌برند. بسیاری‌شان هم دو پاسپورته هستند و این به‌صورت جدی یک آسیب و صدمه غیر قابل جبران برای زنان است.

البته هنوز هم که هنوز است ما نتوانسته‌ایم به تمام معنا یک جبهه واحد باشیم، اما به این معنا هم نیست که جبهه زنان به آن حد جبهه کوچک است که قابل دید نباشد. برعکس ما هنوز هم جبهات مستحکم، ارزشمند و پابرجا داریم. سوای اینکه در کدام جغرافیا هستیم، سوای اینکه در کدام فکر و اندیشه هستیم، خواست مشترک داریم. مبادا روزی که خواست‌های ما تغییر کند و اهداف ما کوچکتر شود.

راه مدنیت: از نظر شما چرا برخی از زنان، به خصوص آنانی که در غرب زندگی می‌کنند مستقیم یا غیر مستقیم به دستگاه‌های تبلیغ و توجیه رفتار زن‌ستیزانه طالبان مبدل شده‌اند؟

بارکزی: متاسفانه یک تعدادی از کسانی که در کشورهای غربی زندگی می‌کنند و عده‌ای در داخل افغانستان که چیزی برای از دست دادن ندارند، برای آنان پروژه‌های‌شان در اولویت است. خواهش من این است که صحبت‌های آنان را از طرف زنان حساب نکنید، شاید خودشان زن باشند ولی منافع‌شان[برای‌شان] مهمتر است.

البته برای بعضی شاید این یگانه فرصتی باشد که خود را مطرح کنند به عنوان اینکه در سیاست حضور دارند، تحلیلی و مصاحبه‌ای داشته باشند. ولی ای کاش حداقل تعهد خود نسبت به جنس خود را ارجحیت بدهند. اکثر آنهایی که در غرب زندگی می‌کنند و وسیله تبلیغ برای طالبان چه در سازمان‌های بین‌المللی، چه در کشورها، چه در پارلمان‌ها و چه در موسسات هستند، فقط منافع شخصی‌ و پروژه‌های‌شان مهم است، بحث زن بودن بیشتر مطرح نیست. اما چون جنس‌شان زن هست در بسا موارد از آدرس مردها برای این کار استخدام می‌شوند. من متاسف هستم ولی به هرحال شما نمی‌توانید جنبش‌ها را یک طرفه حساب کنید.

من به کثرت‌گرایی باور دارم. من دوست دارم هر کسی برای تبلیغ فکر و باور خود کار کند. اما به سختی می‌توان قبول کرد کسی که از تمام امتیازات آزادی بیان، حق تعلیم، حق تحصیل، حق کار، حق انتخاب لباس، حق انتخاب همسر و حق آزادی رفت و آمد و تردد، حق استفاده از وسایل آرایشگاه و سایر وسایل دیگر، خودشان می‌خواهند استفاده کنند، ولی این حقوق را برای زنان افغانستان حرام می‌دانند. این بخشش برای من دردناک است. چون اگر دیدگاه این‌ها طالبانی باشد، مشکلی ندارد، یک ایدیالوژی است، یک فکر است، می‌توانند چرا نی، کسی [زنی] می‌تواند با چنین ایدیالوژی هم پیش برود. اما در بسیاری موارد این بحث، بحث ایدیالوژی نیست، بحث استفادهٔ ابزاری است. من فکر می‌کنم همه این گپ را درک می‌کنند که منافع مالی در میان است یا فرصتی برای مطرح شدن.

راه مدنیت: در یک گفتگوی مجازی آریانا سعید، هنرمند و در این اواخر فعال حقوق زن با شماری از زنان افغانستان، صدای یک زن قربانی شنیده می‌شود که به صراحت می‌گوید: «طالبان به دختران تجاوز می‌کنند، دختران از تجاوز طالبان حمل می‌گیرند و کلان‌های طالبان شبانه از میان زنان زندانی خوش می‌کنند و با خود برای تجاوز می‌برند»، تایید شماری از زنان قربانی نشان می‌دهد که این حرف دور از واقعیت نیست، چرا طالبان که ادعای اسلامیت و افغانیت دارند، با زنان کشور و مردم خود چنین رفتاری می‌کنند، آیا این رفتار پنهانی طالبان نشان‌دهندهٔ به بردگی گرفتن زنان، غنیمت جنگی شمردن و کنیز گرفتن آنان نیست؟ آيا چنین رفتارهایی بیانگر این نیست که زنان بازداشت‌شده از نظر آنان، غیر مسلمان، اسیر جنگی و مستحق تجاوزند؟

شکریه بارکزی: وقتی من با بانوانی که از زندان رها شده بودند صحبت کردم، اسم‌های‌شان را یاد نمی‌کنم، به همان ترومای Trauma که آنان بودند، اقرار و شهادت [به صورت] تصویری و نوشتاری از آنان به جبر و اکراه گرفته شده بود. شکنجه‌ای که برای آنان روا داشته شده بود، واقعا بهت‌زده و شاک شدم. اینهایی که امروز می‌آیند داد از دین  و شریعت می‌زنند، از لحاظ شرعی اصلا اجازه ندارند که طرف چنین زنانی ببینند، از لحاظ شرعی اجازه ندارند که به آنها دست بزنند، از لحاظ شرعی اجازه ندارند که زنان را زندانی کنند، از لحاظ شرعی اجازه شکنجه را ندارند، اجازه هتک حرمت را ندارند، اجازه داخل شدن به خانه به حریم خصوصی زنان را ندارند، اجازه بازرسی و بررسی بدنی، خانه و وسایل خصوصی زنان را ندارند. این چیزها را شریعت منع کرده است.

اما بلی، باور طالبان این است که زنان حتا کمتر و پایین‌تر از برده‌ها هستند متاسفانه و بدبختانه. و این دردناک است و به همین دلیل هم اینها [ طالبان] استفاده به مراتب غیر انسانی و وحشتناک از آنهایی می‌کنند که در نزدشان اسیر  هستند. نه‌تنها طالبان خودشان این کارها را می‌کنند که در کل با فرامین‌شان روحیه، جو و فضای حاکم در کشور را اینها قسمی ساخته‌اند که همه باید در خانه بر ضد زن خود باشند، به ضد خواهر خود باشند، به ضد دختر خود باشند. مورد ضرب و شتم قرار بدهند و آنها را شکنجه کنند. این یک واقعیت است. این را نمی‌توانیم انکار کنیم. برای همین است که ما می‌گوییم آپارتاید جنسیتی باید در افغانستان به رسمیت شناخته شود، تعریف و عاملانش محاکمه شوند. محاکم بین‌المللی باید بیشتر دست به کار شوند. متاسفانه خاموشی جهان هم بسیار غم‌انگیز و سوال‌برانگیز است.

راه مدنیت: خاموشی جهان در برابر شکنجه، خشونت و حتا تجاوز بر زنان افغانستان را در چه می‌بینید؟

شکریه بارکزی: خاموشی که جهان در قبال وضعیت مردم و به خصوص زنان افغانستان اختیار کرده است، یک خاموشی مرگ‌بار است. خط‌کشیدن بر تمام ارزش‌های‌شان و زیر سوال بردن ارزش‌های مدرن است. همچنانی که نوع تعامل و حمایت مالی اینها از طالبان و نادیده گرفتن خواست زنان افغانستان دردآور است، من فکر می‌کنم آنچه را امروز جهان با طالبان انجام می‌دهند باج‌دهی است و زنان و دختران افغانستان و حقوق آنان نیز باجی است که جهان به طالبان داده‌اند و تاوان آن را ما زنان پرداخت می‌کنیم. جهان غرب با شعارهای مقبول دموکراسی، آزادی بیان، حقوق زن و حقوق بشر، شاید بسیاری را گول زده باشند، فریب داده باشند، ولی برای افغانستان دیگر کارآمدی ندارد. این خاموشی در بسا موارد ناشی از حفظ منافع‌شان است. به دلیل جنگ‌های نیابتی، به دلیل خواسته‌های خودشان از گروه طالبان، به دلیل اجیر بودن طالبان که برای منافع دیگران در سرزمین خود همچو وحشت و بربریت را حاکم ساخته است. در بعد دیگر بی‌توجهی جهان به افغانستان، نادیده گرفتن و بی‌ارزش جلوه‌دادن حیات و حضور زنان افغانستان است. شما می‌بینید که در بعضی کشورها با یک زن یک انقلاب بزرگ برپا می‌شود، اما در کشوری دیگر نصف نفوس جامعه، 20میلیون زن و عبور از حق 20میلیون انسان، آب از آب تکان نمی‌خورد. هر کشور برای حفظ منافع خود کارهایی نجام می‌دهد، این بیشتر جنبه سیاسی دارد. جامعه جهانی با این داد و ستدها بیشتر آشنا هستند و ما کمتر بلد هستیم.

اما روزی خواهد رسید که اعتماد مردم افغانستان را دیگر کسی، گروهی و کشوری نتواند دوباره به‌دست بیاورد. شاید سرکی ترمیم شود، شاید پلی اعمار شود، اما ملتی جور نشود. حس اعتماد به نفس داشتن از نصف جامعه گرفته شده و اعتماد دیگر گهر نایابی باشد که دیگر اصلا نسبتی به همدیگر نداشته باشیم. دردناک است داستان زنان افغانستان که ناخواسته قربانی جنگ‌های نیابتی شده‌اند و بهای عظیم همه نابسامانی‌ها را می‌پردازند، گاهی به‌نام دین و گاهی به‌نام مذهب و گاهی به جرم زن بودن.

از شما سپاسگزاریم بابت این مصاحبه.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا