مقاله

«چرا جنگ»

«چرا جنگ» کتابی کوچک، پرمحتوا و دربرگیرنده نامه‌های آلبرت انشتین، فیزیک‌دان و زیگموند فروید، روان‌شناس قرن بیستم است که توسط «خسرو ناقد» به پارسی ترجمه کرده است.

نخستین نامه اینشتین به فروید در ۳۰ جولای ۱۹۳۲ با این پرسش آغاز می‌شود که «آیا در مقابل فاجعه شوم جنگ، راه نجاتی برای بشریت وجود دارد؟»

انشتین در پرسش‌های خود از فروید، به نکته‌‌یی اشاره می‌کند که پاسخ فروید به آن، درواقع آغاز بررسی روان‌شناسانۀ وی از پدیده جنگ است.

هر دو بر این باورند که علل اصلی بروز پدیده شوم جنگ را نباید تنها در جهان سیاست و دنیای اقتصاد جست‌وجو کرد. بی‌تردید قدرت‌طلبی و زیاده‌خواهی و میل به جهان‌خواری قدرت‌های کوچک و بزرگ و نیز استبداد رأی دیکتاتورها و سوداگری‌های صاحبان صنایع نظامی، یکی از علل وقوع جنگ‌هاست؛ اما بااین‌همه بررسی پدیدۀ جنگ پیچیده‌تر از این‌هاست.

انشتین در سال ۱۹۳۲ و در اوج‌گیری فاشیزم در اروپا و تب جنگ، خطاب به فروید می‌گوید: «من نه‌تنها صلح‌طلبم، بل صلح‌طلبی مبارزه‌جویم که برای برقراری صلح با تمام وجود نبرد می‌کنم. هیچ‌چیز قادر به از میان برداشتن جنگ نیست، مگر آن‌که انسان‌ها خود از رفتن به جبهه سر باز زنند. برای تحقق آرمان‌های بزرگ، نخست اقلیتی مبارز، تلاش و کوشش می‌کنند. آیا بهتر نیست در راه صلح که به آن ایمان داریم، رنج کشید تا در جنگ که به آن باوری نیست، نابود شد؟»

در جای دیگر می‌گوید: «کتاب‌های درسی را باید از نو نوشت تا بتوانند به جای دامن زدن به اختلافات قدیمی و ابدی و ساختن پیش‌داوری‌های بی‌مورد، روح تازه‌یی به نظام آموزشی ما بدمند.»

او در پایان‌نامه خود می‌نویسد: «هیچ‌چیز برای من مهم‌تر از مسئله صلح نیست. جز این، هر آنچه می‌گویم و هر آنچه انجام می‌دهم، قادر به تغییر ساخت جهان نیست؛ اما شاید ندای من بتواند در خدمت امری بزرگ قرار گیرد، ندایی که اتحاد انسان‌ها و صلح در جهان را فریاد می‌زند.»

فروید جهان را بر اساس روان‌شناسی انسان‌ها و وضعیت موجود مطالعه می‌کند، نه آنچه باید به وجود آید. او در پاسخ به نامه انشتین می‌نویسد: «اصولاً تضاد منافع میان انسان‌ها با توسل به زور خاتمه می‌یابد. در دنیای حیوانات چنین است و انسان نیز خود را نباید از آن جدا بداند. گویا این‌که برای انسان‌ها اختلاف عقیده نیز بر تضاد منافع افزوده می‌شود که به بالاترین حد از انتزاع می‌رسد و چنین می‌نماید که خاتمه دادن به آن راهکار دیگری می‌طلبد.»

در جایی دیگر فروید می‌گوید: «شما از نسبت حقوق و قدرت آغاز کرده‌اید که به نظر من بهترین نقطه شروع بررسی ماست. آیا اجازه دارم واژه قدرت را با واژه زننده و خشن زور تعویض کنم؟ امروز برای ما حقوق و زور در تضاد با یکدیگرند؛ بااین‌همه به‌سادگی می‌توان نشان داد که اولی (حقوق) از دومی (زور) پدید آمده است.»

با این‌که فروید جنگ را اجتناب‌ناپذیر می‌داند بازهم به پاس احترام او، انشتین امید خود را به صلح از دست نمی‌دهد و در پایان‌نامه خود می‌گوید: «تأثیر دو عامل شاید به جنگ و جنگ‌طلبی خاتمه دهد تا بتوانیم به آن امید ببندیم – یکی نگرش فرهنگی و دیگری ترس موجه از تأثیرات و پیامدهای جنگ‌های آینده- و نمی‌توان حدس زد که این راه از چه پیچ‌وخم‌هایی خواهد گذشت.»

با وجود گذشت بیش از نیم‌قرن از عمر این نامه‌ها، اما همچنان یکی از پرخواننده‌ترین مطالب نگاشته‌شده درباره جنگ به شمار می‌رود و همچنین این پرسش یکی از جدی‌ترین پرسش‌هایی است که تاکنون بی‌پاسخ و لاینحل باقی مانده است.

هنوز هم جا دارد بپرسیم «چرا جنگ؟» زیرا اگر مشکل پیدا نشود راه‌ حل آن هرگز پیدا نخواهد شد.

جواد دروازیان؛ فعال صلح و حقوق بشر

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا