«مرد باید که هراسان نشود!»
طنز روز/ فرشته حسینی
ما که چیزی نمیفهمیم، اما بزرگترها، همانها که چند پیراهن بیشتر از ما پاره کرده و مدت بیشتری اکسیژن را به دایاکسایدکاربن تبدیل کردهاند، میگویند: مشکل باید ریشهیی حل شود. یعنی طوری حل شود که دیگر اثری از آن باقی نماند وگرنه مشکل بزرگتری به دنیا میآورد! شاید اینگونه که من توضیح میدهم، شما فکر کنید منظورم این است که آنها میگویند باید همه زنان از بین بروند، اما آنطورها هم نیست که شما خیال میکنید. منظور من فقط بعضی از زنهاست!
بگذارید بیشتر توضیح بدهم. در مورد صلح و گفتگوهای بینالافغانی صحبت میکنم. البته این نام بینالافغانی برای این گفتگوها کمی عجیب است. امروزه هر فردی که افغان نامیده میشود ترکیبی است که کمکها، تمایلات، دعوتها و فند بینالمللی.
من باالشخصه تا بهحال یک افغان را ندیدهام که کاملا افغانی باشد و بتواند در این گونه نشستها شرکت کند و حرف بزند. یک افغان اصیل معمولا هر اتفاقی که بیفتد راضی است به رضای الله و صدای خود را هم نمیکشد.
به هر حال، این روزها همه منتظر صلح هستند. شما چطور؟ (ههه ببخشید اینکه شنیدید یک اعلان بازرگانی بود.) حالا برویم سراغ اصل مطلب.
ما صلح میخواهیم. طالبان هم گویا صلح میخواهند، ولی چون رویشان نمیشود، مستقیم بگویند اینجا و آنجا بمب میگذارند، انتحاری میکنند. هرچه تمایلشان بهصلح بیشتر میشود شدت انفجارشان هم بیشتر میشود. متاسفانه مردم ما همهشان برداشتهای منفی از این قضیه دارند و فکر میکنند طالبان با آنها دشمن هستند. برای همین به نشستهای صلح خوشبین نیستند و مرتب در فیسبوکشان از دولت و جامعه جهانی تقاضا میکنند با طالبان بدرفتاری کنند و آنها را از بین ببرند.
خوشبختانه مسوولان و جامعه جهانی زیاد به این گپهای احمقانه اهمیت نداده و حرف دل طالبان را که صلح میخواهند را متوجه شدهاند. برای همین مرتب نشستهای صلح برگزار میکنند، در هوتلهای لوکس از آنها پذیرایی و دلجویی میکنند تا بالاخره طالبان دست از کمرویی بردارند و به خواسته دلشان که صلح است اقرار کنند.
درست است که طالبان بالاخره قبول کردهاند که صلح میخواهند. ما هم که از همان موقع بهدنیا آمدنمان صلح میخواستهایم، ولی در راه این صلح مشکلاتی وجود دارد. برای مشکلات خرد و کوچک میشود بعدها هم راهی پیدا کرد، ولی بزرگترین مانع صلح هم اکنون زنان هستند. متاسفانه این مشکلات که امروزه شهری هم شدهاند قبول نمیکنند که بهخاطر صلح و آرامش هموطنانشان هم که شده به طور ریشهیی حل و محو شوند.
یا حداقل در خانههایشان بنشینند و بزایند شیران نر! مرتب میگویند کار میخواهیم. درس میخوانیم. حتا لباسشان را هم میخواهند خودشان انتخاب کنند، بدون اینکه کسی دخالت کند. حتا بر اثر القائات بیگانه و تهاجم فرهنگی تعدادی چادر چاقچور کردهاند و به نشست صلح هم رفتهاند.
حالا صلحطلبان چگونه باید با این مشکلات که نامحرم هم هستند و نمیشود به آنها حتا دست زد، روبهرو شوند؟ طالبان که قبلا اصلا اهل کوتاهآمدن نبودند بهخاطر صلح به قدری نجابت کردهاند که قبول کردهاند زنان به درسشان هم ادامه بدهند اما دیگر خودتان انصاف بدهید که نمیشود زن و مرد در یکجا هم درس بخوانند و هم جامعه اسلامی به انحراف کشیده نشود.
از طرف دیگر طالبان واقعا حق دارند که میگویند این زنها از همه زنان افغانستان نمایندگی نمیکنند و گپهای اضافه میزنند. شما فکر میکنید به جای اینها اگر یک زن روستایی بیسوادی که تابهحال جز خانوادهاش کسی را ندیده، به دوحه میآمد میتوانست بگوید حقوق زن و اینطور مزخرفات؟ نخیر. در نهایت چیزی که میگفت این بود که: مخالف کشتهشدنش زیر دست و پای شوهر یا پدرش است. آن هم نه خیلی زیاد. به هر حال آنها مرد هستند و صلاح زنها را بهتر میفهمند.
در پایان باز هم تاکید میکنم که نباید بگذاریم هیچ مشکلی بر سر راه صلح باقی بماند. اگر زنان هم خواستار صلح هستند باید راهی برای حل شدنشان پیدا کنند وگرنه ….
ازآنجائیکه خواست همه هموطنان ما صلح بوده ودرین راستا ازهیج نوع سعی وتلاش دریغ نمیورزند، اما فکر میکنم مشکل اساسی وجود خانم ها درعرصه سیاسی ویا اجتماعی نیست که مانع بوجود آمدن صلح گردد، بلکه مشکل اساسی اینست که سیاسیون وبزرگان ما تا هنوز به یک اتفاق واحد دست نیافته اند، بعضی ها هنوزهم آزادانه نمیتوانند طالبان را محکوم نمایند برعکس به مبارزات ودهشت افگنی ایشان مهرموجع میگذارند چون خود شان درحاله ازابهام قرار دارند زمانی به صلح دست خواهیم یافت که دیدگاه واحد شکل گیرد، بحث شما تا حدی به گونه کنایه زدن به توده مردانی است که فکرمیکنید زن ستیز اند، من هم طرفدار زن ستیزی نیستم ودرین زمینه با منطق ودرایت تمام ازحقوق ، آزادی وارزش های اسلامی تمام خانم های کشورم به نحوی درمبارزه قرار دارم فقط خواستم بنویسم، همانطورکه فکر میکنید یک خانم روستای توان جروبحث وابراز نظر درمسایل بزرگ را ندارند، واین روشنفکری است که توان خانم هارا بلند برده ، باید گفت طالبان با دیدگاهای متفاوت شان نیز نمایندگی از تمام مردان افغانستان ننموده و بالعکس قضیه درحدی نیستند که بتوانند راهکار مناسب برای معضل افغانستان روی دست گیرند، درآخرباید گفت مشکل اساسی جنگ درافغانستان وابسته به حق حرمت گذاری به خانم ها ونادیده گرفتن حقوق مسلم ایشان نبوده، وامیدوارم تفاوت دیدگاه ها باعث زیرپا ساختن تمام ارزش های اسلامی وانسانی تحت نام مدرنیزه شدن نگردد