تیمی که در وسط زمین فوتبال، کشورش را با خود میآورد
در آخر بازی بین دو تیم قدرتمند اروپا در نیمهنهایی، تصاویر تلویزیونی، روبرتو مانچینی را نشان میداد که برای شاگردانش سخنرانی میکرد. این تصویری از تیم ایتالیا بود؛ تیمی بیستاره، اما محبوب و متحد. نه روبرتو باجو، آن بودایی افسانهای، نه فرانچسکو توتی دل، پیرو مالدینی و نه هیچ یک از ستارههای جهانی ایتالیا نبودند، اما دعای همه مردم ایتالیا با این تیم بود و قلب همه ایتالیا برای این تیم میتپید. بازیکنان نیمکتنشین نداشت. هیچکدام از بازیکنانش فوق ستاره نبودند. دروازهبان جوان آنها در فکر انتخاب تیم، سرگردان است. کپتان ناپولی، این شهر پر شور و فقیر، مهمترین ستاره تیم است، با این حال او نیز در تیم خودش در ناپولی، ستاره اول نیست؛ همانطور که ستارههای یوونتوس و اینترمیلان، در تیمهایشان زیر سایه رونالدو و لوکاکو گم هستند. همین ستارههای گمنام وقتی با هم متحد شدند، هم رونالدو و هم لوکاکو را از گردونه حذف کردند. روبرتو مانچینی، این مربی خوشتیپ در ایتالیا تنها باری که قهرمان شد، به مدد محکمه بود. پس از آن جنجال، پولشویی و شرطبندیها که یوونتوس و میلان، نقرهداغ شدند، بعدها او به منچسترسیتی آمد و تیم متمول شمال انگلستان را با جنجال مشهور کرد. او با فوق ستارهها نمیتوانست کنار بیاید، برای همین وقتی سرمربی ایتالیا شد، به جای پیدا کردن فوق ستارهها به دنبال روح و شور ایتالیایی رفت. مثلاً او لوکاتلی را از تیم نهچندان مشهور ساسولو و بلوتی را از تیم تورن، ستارههای تیمش کرد. هر کدام از بازیکنانی که درخشیدند، در بازی بعدی نیمکتنشین شدند. در بازی قبل هم ستاره بازی مصدوم شد. این دوباره به نفع او شد، چون تیم عاری از خودخواهی و یکپارچه چه در زمین داشت که برای نام ایتالیا میجنگید؟
در مقایسه با مربی اسپانیا، مربی سرشناسی که ۱۵عنوان قهرمانی در سه فصل داشت، صاحب سبک شورانگیز فوتبال بود و ستارههای درجهیک در اختیار داشت، اما این ستارهها و سبک شورانگیز در مقابل ایتالیای وطنپرست کم آورد. کسانی که سینمای نور آلیتالیا را تعقیب میکنند، میدانند فلینی در فلم جاده و آنتونیو یا مثلاً دسکا در فلمهایشان چطور از شور و جنون در مقابل عقل استفاده کردهاند. آنها روح ایتالیا را شور و جنون میدانند. در مقابل آنها اما اسپانیایی بود که هر منطقه کشورش دعوای استقلال دارد. مشکلات زبانی و قومی، یکپارچگی و شور را از آنها گرفته است. در بین آنها، بازیکنانی بودند که از خواندن سرود ملی سر باز میزدند، این یعنی فوتبال چیزی بیشتر از هنر و توانایی فردی است؛ فوتبال شاخهای از شعر و جنون است. ایتالیا با همین شیوه به فاینل رسید.
بازی در نیمه اول با اقتدار کامل اسپانیا بر بازی به پایان رسید. شاگردان انریکه با درخشش پدری توانستند مالکیت بازی را در دست گیرند و حتا توانستند یک موقعیت خوب به دست آورند که این توپ با ضربه دنی اولمو و مهار فوقالعاده دوناروما به گل بدل نشد.
در دقایق پایانی نیمه اول نیز امرسون پالمیری نیز با نفوذ خوب از سمت چپ یک موقعیت به دست آورد، ولی ضربه او به تیرک دروازه برخورد کرد تا نیمه اول بدون گل به پایان برسد.
نیمه دوم نیز با نمایش خوب تیم ملی اسپانیا آغاز شد. شاگردان انریکه برخلاف انتظارات، نمایش برتری در میدان داشتند و توانستند چندین موقعیت نیز به دست آورند که این حملات با بیدقتی بازیکنانی مثل فران تورس و میکل اویارزابال نتیجهای در پی نداشت.
در لحظهای که اسپانیا بر میدان تسلط داشت، دوناروما شروع بسیار خوب داشت و تیم ملی ایتالیا توانست به یک ضد حمله مناسب دست پیدا کند. حمله ایتالیا با پاس دیدنی اینسینیه به ایموبیله رسید و پس از دفع توپ توسط مدافعان اسپانیا، موقعیت از آن کیهزا شد که این مهاجم ایتالیا قدر موقعیت را دانست و توانست با یک ضربه بسیار خوب، دروازه حریف را باز کند.
پس از برتری ایتالیا، حملات اسپانیا بیشتر شد، ولی موقعیتها به سرانجام نرسید تا اینکه در دقیقه 80 آلوارو موراتا توانست گل تساوی ماتادورها را به ثمر رساند. این موقعیت با یک و دوی زیبای موراتا و اولمو به دست آمد و ستاره یوونتوس توانست با ضربه بسیار خوب، دوناروما را تسلیم خودش کند.
پس از گل نیز این اسپانیا بود که بازی را در دست گرفت و حملات خوبی را به ثبت رساند، ولی هیچ کدام به گل بدل نشد. بازی در طول 90دقیقه با تساوی یک بر یک به پایان رسید تا کار به وقتهای اضافی کشیده شود.
در نیمه اول وقتهای اضافی باز هم تیم ملی اسپانیا لجام در دست بود و موقعیتهای بسیاری به دست آورد. واکنشهای دوناروما و دفاع همهجانبه ایتالیا باعث شد تا باز هم توپی از خط دروازهها عبور نکند. در نیمه دوم اما ایتالیا بازی را در دست گرفت و توانست موقعیتهای خوبی نیز ایجاد کند، ولی در این نیمه نیز گلی رد و بدل نشد تا کار به ضربات پنالتی کشیده شود.
در ضربات پنالتی آندرهآ بلوتی، لئوناردو بونوچی، فدریکو برنادسکی و جورجینیو برای ایتالیا و جرارد مورنو، تیاگو آلکانتارا برای اسپانیا گلزنی کردند. لوکاتلی از ایتالیا و دنی اولمو و آلوارو موراتا از اسپانیا پنالتیهای خود را از دست دادند.
موراتا، زمانی علیرغم آقای گل بودن در این دور مسابقات، در کشور خودش منفور بود. همه او را بلهوس میدیدند. حتا خانوادهاش را تهدید کرده بودند. بازیکنی که استاد خراب کردن موقعیتها بود. این درست بود که شش گل زده بود، اما ۱۰گل دیگر را خراب کرده بود. در این بازی هم یکبار ناجی شد و امید را به اردوی اسپانیا بازگرداند، اما در آخر بازی، دقیقاً در لحظه آخر بازی سرنوشت به سعد و نحس پاهای او گره خورده بود و این همان لحظه منحوسی بود که همه اسپانیا از اول مسابقات دلشورهاش را داشتند، همه اسپانیا غیر از مربی مغرورش.
اینگونه شد که اسپانیا با جنجالهای داخلیاش و تیمی که این مشکلات سیاسی را افزون کرد، از گردونه حذف شد. در عوض، ایتالیای یکپارچه با سیستم دفاعی تاریخیشان و ضد حملههای آتشین به فاینل رسید تا در مقابل -احتمالاً تیم پر ستاره انگلیس یا تیمی از گور برخاسته دنمارک- قرار بگیرد. این مسابقات درسهای بسیاری برای ملتها مردم و سیاستمداران داشته است.
مصطفی هزاره