دومین نشست مسکو در حالی برگزار میشود که اختلاف زیادی بین طرفها وجود دارد و مهمترین آنها دولت مرکزی افغانستان است.
این نشست به ابتکار روسیه در جهت رقابت با مذاکرات امریکا با طالبان در قطر است و روسیه تمایل ندارد که امریکا طرف اصلی صلح افغانستان شناخته شود. به نظر میرسد تنها کشوری که از به نتیجه رسیدن صلح در افغانستان راضی و خشنود خواهد شد ایران است؛ زیرا هزینه اندک با نتیجۀ خوشایندی به دست میآورد.
هنگامی که 11 ایرانی در مرکز دیپلماتیک ایران در مزار شریف کشته شدند همه فکر میکردند ایران به افغانستان حمله میکند، اما درایت ایران مانع از آن شد که وارد باتلاقی شود که اتحاد شوروی را به نابودی کشانده بود.
تنها سه سال بعد هدیهیی نهچندان خوشایند به ایران داده شد و آن نابودی طالبان توسط دشمن دیگر ایران یعنی امریکا بود. حتی برخی گفتند که سرویس استخباراتی پاکستان دخالت مستقیمی در قتل اتباع ایران در مزار شریف داشتند.
به هر حال این هدیه بدان جهت ناخوشایند بود که ایران با امریکا هممرز شد، یعنی با دشمنی به مراتب قویتر و با اردویی بسیار مخربتر. این هدیه با هدیه به مراتب خوشایندتری تکمیل شد و آن ساقط کردن صدام حسین در عراق و تحویل کلید این کشور به ایران توسط امریکا بود، اما ایران تلاش زیادی کرد که منافع خود در این کشورها را ماندگار نموده امریکا را وارد درگیری فرسایشی نماید تا هرچه زودتر از افغانستان و عراق خارج شود. در مورد افغانستان، ایران که به نظر میرسید از تسلط همهجانبۀ امریکا بر افغانستان زیاد خوشحال نیست، این بار رو به طالبان آورد و طالبانِ به شدت ضعیفشده نیز برای موازنه روابط با پاکستان و عربستان دست همکاری ایران را رد نکرد.
همچنین ظهور داعش در افغانستان نیز ایران را مجبور کرد که به طالبان نزدیک شود. ایران در استفاده از یک دشمن علیه دشمن دیگرش ماهر است و این را در منازعات منطقهیی خود با دشمنانش نشادن داده است و این را به بهای اندکی انجام میدهد. دادن تسلیحات سبک به طالبان اگرچه کمک چشمگیری نیست، اما توانسته است طالبان را جذب ایران کند چنانکه رهبر طالبان در سال 2016 پس از بازگشت از ایران توسط هواپیماهای امریکایی در داخل پاکستان کشته شد و ایران نیز به شکل قوییی این واقعه را در آن زمان انکار نکرد.
وزارت خارجه ایران چندی پیش به طور رسمی مذاکره خود با طالبان را تایید کرد و بدین ترتیب حمایت ایران از طالبان علنی شد و با مذاکراتی که این روزها در مسکو جریان دارد به نظر میرسد طالبان مشروعیت سیاسی خود را با کمک ایران و روسیه تقویت کرده است.
در طرف دیگر شکی در آن نیست که پاکستان از نزدیکی طالبان به ایران ناراحت است و نمیخواهد ایران در سیاست داخلی افغانستان پس از خروج امریکا یکهتازی نماید؛ زیرا پاکستان و عربستان سعودی از دهه 1980 تا بدین سو سرمایهگذاری زیادی روی طالبان انجام دادهاند و حتی بمبارانهای شدید امریکا نتوانست طالبان را از بین ببرد.
نکته جالب توجهی که وجود دارد این است که در منازعات بین گروههای تروریستی، گروهی که پشتیبانی یک و یا چند دولت را دارد بهرغم تمام فشارها دوام میآورد. کافی است طالبان با داعش مقایسه شود و نتیجه برخورد با دو گروه مشخص است. داعش که پشتیبانی علنی از کشوری نداشت بهطور رسمی توانست تنها سهسال دوام بیاورد و در سال 2017 دچار فروپاشی میدانی شد، اما طالبان بعد از نزدیک دو دهه جنگ قویترین اردوی جهان علیه آن هنوز سرپاست و حتی در سالهای اخیر توانسته است کنترل جغرافیایی نیمی از افغانستان را به دست بیاورد. این مساله بدین جهت اهمیت دارد که ثابت شود در جنگهای داخلی مداخلات طرفهای سوم اهمیت غیر قابل چشمپوشی دارند.
قطعا ایران نمیگذارد طالبان قدرت مسلط باشد، اما دیگر قابل پنهان نیست که کشورهای اطراف واقعیت طالبان را پذیرفتهاند. واقعیتی که امریکا و روسیه نیز پذیرفتهاند و آنها را به مذاکره با طالبان مجبور کرده است و مشارکت طالبان در روند سیاسی افغانستان و خروج امریکا از افغانستان یعنی پیروزی ایران و پاکستان.
البته بعد از خروج امریکا این بار نوبت به رقابت شدید پاکستان، هند و ایران میرسد و تنها چیزی که مسلم است جنگ در افغانستان به شکل دیوانهواری ادامه خواهد داشت؛ چون بعید نیست طالبان بعد از قدرتیابی در عرصۀ سیاسی به ایران و یا پاکستان پشت نماید و طبیعتا طرف مقابل به فکر جبههبندی جدیدی خواهد افتاد و این یعنی تسلسل بحران افغانستان.
بحران سیاسی افغانستان نیازمند دخالت کشورهایی است که منفعت مستقیمی در افغانستان نداشته باشند. اگرچه هرگونه راه حلی نیازمند همکاری بازیگران عمده منطقهیی درجه یک مانند: هند، ایران، پاکستان و عربستان سعودی است، اما این کشورها حتی اگر نیت بدی نداشته باشند به رقبای خود مشکوک هستند و این نیز قطعا آنها را رودرروی یکدیگر قرار میدهد.
مساله هنگامی خطرناک شده است که هند نیز وارد بازی شده و افغانستان را به میدانی برای مبارزه با پاکستان تبدیل نموده است. امروز به یقین پاکستان موضع ضعیفی در افغانستان دارد؛ زیرا رقبای قدرتمندش وارد بازی شدهاند و همچنین تنفر زیادی از پاکستان در اقشار عمومی افغانستان وجود دارد.
به نظر میرسد بهترین راه حل بحران از طریق مشارکت دادن طرفهای سومی است که کارکردشان در بحرانهای دیگر نیز حل منازعه است نه تشدید آن. بنابراین فرصت دادن به سازمانهای بینالمللی و همچنین کشورهای خوشنام بهترین گزینه ممکن است وگرنه این بحران تمام نخواهد شد؛ زیرا افغانستان پتانسیل تداوم بحران در میانمدت و حتی درازمدت را دارد.
سازمانهای بینالمللی میتوانند با ایجاد مکانیزمهایی طرفهای خاطی را مجازات کنند و بدین ترتیب افغانستان شاید بتواند در میانمدت صلح پایدار را تجربه کند.
در این صورت کشورهای همجوار همچون پاکستان، ایران، عربستان سعودی و هند از منافع صلح افغانستان بهرهمند خواهند شد؛ چیزی که درک آن برای رهبران این کشورها چندان سخت نیست، اما عناد و تردید آنها به همدیگر مانع تحقق صلح در افغانستان شده است.
غلامفاروق کیسکین؛
تحلیلگر روابط بینالملل و محصل دکتورا، دانشگاه ساکاریا، ترکیه
قلم تان رسا باد داکتر صاحب گرامی!
دقیقن جنگ افغانستان صرف جنبه های جهالتی نداشته بل دست ها منفعت جویانهٔ بازیگران قوی و کشور های قدرتمند بنابر موقعیت خاص و استراتیژیک جغرافیایی در ابعاد اقتصادی منطقه و همچنان در بعد سیاسی منطقه دخیل است.
هر چند صلح و برقراری امنیت و قدم نهادن بسوی تمدن خواست و آرزوی اکثریت ملت افغانستان را تشکیل میدهد اما موجودیت رهبران بی تدبیر همیشه مانع برآورده شدن این آرزوی ملت افغانستان شده است و از اثر دخیل بودن منافع نا مشروع این اشخاص ملت همیشه در ستم، با بهانه ها و فتنه های ملیت،قومیت و مذهب از هم نامحرم نگهداشته شده اند.
هر چند کشور های غربی و بخصوص امریکا همیشه منتظر فرصتی برای دست یابی و تسلط بر سائر کشور ها هستند اما در موضوع افغانستان بعد از حمله یی مجهول بر برج های اقتصادی جهان با وجود داشتن برنامه های قبلی برای تسلط بر خاک افغانستان از اثر هیجان فرصت بدست آمده محاسبهٔ کامل از افغانستان را تکمیل نموده نتوانستند و با مجهول بودن بعضی نکات که در آینده پیش خواهد آمد با حرص توسعه طلبی و در اختیار داشتن فرآیند قدرت نظامی و اقتصادی منطقه وارد افغانستان شدند و هر چند به اهداف نود درصدی شان نایل شدند اما کوشش ها و تلاش رقبای امریکا در منطقه باعث عدم تکمیل شدن تمام اهداف امریکا شد.
در نتیجه حرص توسعه طلبی بی قید و شرط امریکائی ها و مد نظر نگرفتن اندک ترین منفعت برای رقبا سبب از میان رفتن روحیهٔ کار مشترک با بازیگران بزرگ شده و باعث خلق انگیزهٔ نابودی کامل یکدیگر شان با جدیت در میادین نبرد های اقتصادی ، سیاسی و نظامی شده است و به زمان های نزدیک باعث اضمحلال قدرت امریکا و توسعه زده گی امریکا خواهد شد .
در این رقابت به قول معروف قربانی و چوب سوخت ملت و خاک افغانستان شد.