تحلیل

خشونت پنهان و خطرناک علیه زن

روز جهانی زن درحالی فرا می‎رسد که هنوز هم مسالۀ خشونت علیه آنان، پدیدۀ پلید و ذلت‎باری است که جامعه را آزرده و تمرکز جهانیان را به خود جلب کرده است، اما هر وقت مسالۀ خشونت مطرح می‎شود، آنچه مورد نظر جامعه است، بعد فیزیکی خشونت است. درحالی‎که بعد روانی و یا خشونت پنهان علیه زنان بسی گسترده و ترسناک می‎باشد.

این درحالی است که خشونت روانی رفتار خشونت‌آمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه‌دار می‎کند. این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، بد دهانی، تمسخر، توهین، دشنام، کنایه زدن، تهدیدهای مدام به طلاق دادن یا ازدواج مجدد اعمال می‎شود.

اگر نگاه فشرده و تحقیق مختصری در کشور صورت گیرد، می‎توان مواردی را در میان خشونت‎های روانی به شمار آورد که شرافت، غرور و اعتماد به نفس زنان را مورد تعرض قرار می‎دهد. اما متاسفانه هنوز خسارات و ضایعات ناشی از آن ارزیابی نشده است. در واقع می‎توان گفت که خشونت‎های روانی و کلامی نوع دیگری از خشونت‎هایی است که در خانه علیه زنان استفاده می‎شود. این خشونت عبارت است از به کار بردن کلمات رکیک و دشنام، بهانه‌گیری‎های پی‌درپی، داد و فریاد و بداخلاقی، بی‌احترامی، رفتار آمرانه و تحکمآمیز و دستور دادن‎های پی‌درپی، قهر و صحبت نکردن.

حقیقت این است که خشونت روانی پدیدۀ جدیدی نیست، اما پدیده‎یی است رو به فزونی و دومین پدیدۀ جهانی از میان انواع خشونت‎ها که عواقب جدی به همراه دارد. از جمله عواقب این نوع خشونت می‎توان به معلولیت ذهنی، از بین رفتن اعتماد به نفس، انواع افسردگی‎ها، عدم کفایت زن در مدیریت خانه، کاهش جاه‌طلبی در محیط کار، گریز از مشارکت در امور اجتماعی، گریز از تحصیل و کار، پناه بردن به دواهای روانگردان و مواد مخدر، پناه بردن به قمار، فال‎گیری و رمالی، از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن، دست زدن به خودکشی و از دست دادن اعتبار اجتماعی و خانوادگی اشاره کرد.

در این میان، افسردگی یکی از موارد مهم و خطرناکی است که پیامد خشونت روانی تلقی می‎شود. طبق مطالعات انجام‌شده در استرالیا، نیکاراگوئه، پاکستان و ایالات متحده امریکا زنانی که توسط همسران‌شان مورد خشونت روانی واقع شده‌اند بیش از سایر زنان از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند و دچار هراس و ترس‌های بیمارگونه می‎شوند.

 مورد خطرناک دیگر خشونت روانی، خودکشی است. برای برخی از زنان تحمل خشونت روانی به قدری دشوار است که ترجیح می‎دهند بمیرند. مطالعات انجام‌شده در برخی از کشورها نظیر نیکاراگوئه، سویدن و ایالات متحده امریکا نشان‌دهندۀ پیوند نزدیک خشونت روانی با ابتلا به افسردگی و اقدام به خودکشی است.

متأسفانه خشونت روانی به انواع مختلف آن در افغانستان رواج گسترده دارد. از جمله مواردی که می‎توان به آن‌ها اشاره کرد این است که در جامعۀ سنتی ما شایعاتی در جامعه، محل کار و اجتماع مطرح می‎شوند که از آبرو، اعتبار و احترام اجتماعی زن می‎کاهد. عدم اجازه به زنان برای برقراری روابط با اعضای خانواده پدری، ندادن اذن برای خروج از خانه، کار یا هر فعالیت اجتماعی دیگر، خطاب کردن با کلمات رکیک، تحقیر کردن در موارد عادی، مجبور کردن به کارهایی که میلی برای انجام آن وجود ندارد و… همگی از نمونه‎های خشونت روانی هستند.

به عنوان مثال، شاید شما در محیط کار بارها متوجه این مساله شده‌اید که مردان، زنان همکار خود را به قدری دست کم می‎گیرند و آن‌ها را چنان ناتوان می‌انگارند که به تدریج زنان باور می‎کنند فاقد کارایی بوده و نمی‎توانند با مردان به رقابت برخیزند. در نتیجه آن‌ها حاشیه‌نشین شده و از متن می‎گریزند. نمونه‎های زیادی از این دست وجود دارد که می‎توان آن‌ها را وارد فهرست خشونت روانی کرد.

با این حساب، بسیاری حیاتی خواهد بود که خشونت روانی به منزلۀ خشونت پنهان مورد مبارزه قرار گرفته و کاروزار گسترده علیه آن به راه انداخته شود؛ زیرا خشونت روانی ریشه در فرهنگ و آداب و عادات ما دارد که عامل و باعث خشونت فیزیکی نیز می‎گردد.

از این رو، ریشه کن کردن این موارد، بسی حیاتی و اساسی خواهد بود. انتظار می‎رود همزمان با سالروز زنان در هشتم مارچ، این پدیدۀ پنهان نیز جزیی از دستورکارهای جنبش‎‎های مدافع حقوق زنان و سایر نهادهای مسوول قرار گیرد.

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا