تحلیل

عکس‌ها از دل زندان چه می‌گویند؟

چندی پیش خبر دستگیری سه خواهر و برادر با انتشار عکس‌ آنان در فضای مجازی خبرساز شد؛ عکس‌هایی از دختران نوجوان زیبا با موهای سیاه چتری شانه‌زده و از فرق سر به دو نیم شده روی پیشانی‌شان. حتا وقتی موها را از وسط نیم کرده‌اند، گلِ سر کوچکی از دل عکس روی تارهای گیسوهای‌شان شبیه شاه‌پرکی در حال نفس کشیدن از زیر چادر بالای سرشان دیده می‌شود. طبعا زمانی که برای گرفتن پاسپورت و یا تذکرهٔ خود عازم شده‌اند این عکس‌های زیبا را گرفته‌اند. همین‌طور با شال‌های مورد علاقهٔ خود و لباس‌هایی با رنگ شاد و چهره‌های بشاش و گشاده. چشم‌های پرفروغ، نافذ، خیره و سرشار از شادی دنیای دخترانه و خیره به لنز دوربین عکاس.

امید به آینده و داشتن فردایی سرشار از سازندگی در دل عکس‌های آنان برق می‌زند، آن‌قدر به فردای دنیای دخترانه خود امیدوارند که طبق آخرین مد روزهای سال، سه حلقه گوشواره هم بر گوش آویخته‌ و شاد و خندان عکس‌ها را انداخته‌اند. بعد از آن همراه با برادر جوان‌شان دربارهٔ فردای سبز و پر از امید گپ‌وگفتی کرده و هیاهوکنان و پر از شادی به خانه و یا خرید می‌رفته‌اند. قطعا در چهارچوب خانه هم از رویاها و آرزوها ساعت‌ها صحبت کرده‌اند که با دریافت مدارک هویتی تازه، می‌توانند دنیایی جدید برای خودشان بسازند، در کلاس‌های هنری و علمی شرکت کنند و توانمندی و ظرفیت خود را بالا ببرند.

وقتی عکس‌ منتشر شد، آن‌قدر چیدمان سه عکس خواهران و برادرشان در کنار هم و آن چشمان پر از فروغ و برق روشنایی صورت‌های‌شان گیرا بود که کمتر کسی را در دنیای مجازی می‌توانستید بیابید که لحظاتی به صورت‌های معصوم این آینده‌سازان فردای افغانستان خیره نشده و دل‌شان برای اتفاقی که در پیش روی این دختران با رفتن به زندان خواهد افتاد؛ نتپیده باشد.

واقعا چه برسرشان آمد!

هنوز عطر حضور عکس این خواهران و برادرشان در دنیای خبری در حال گردش بود که ناگهان عکس دیگری از این سه خواهر و برادر فضا را در برگرفت. تصویر تکان‌دهنده از همان چهره‌هایی که روزی در حال خندیدن بودند. تصویری که بیننده را هم دچار شوک و افسوس می‌کرد. تصویری که به‌صورت غیر مستقیم خبر از حاکمیت ترس، اندوه و ارعاب را در زندان‌های طالبان نشان می‌دهد. این‌که چه اتفاقات ناگواری بر سر قربانیانی در حال افتادن است که حتا به اشتباه به دام افتاده‌اند و در هنگام قرار گرفتن روبروی بازجویان پرونده، چطور با روح و روان این قربانیان نظام اسلامی طالبانی برخورد می‌شود که این گونه، پژمرده و بی‌جان تبدیل به مرده‌یی متحرک می‌گردند. کمتر از یک‌هفته این دختران در زندان نبوده‌اند، اما تصاویر آن‌ها در هنگام سپری کردن این روزهای پر از خفقان و ترس، به گونه‌ای است که باید مثل جزامیانی طردشده، دور از جهان آدمی زندگی کنند و نفس بکشند. چشم‌های بی‌فروغ، مات و بی‌هیچ امید با نگاه‌های افتاده و چهره‌های تکیده، گویا آن‌قدر کلمات تحقیرآمیز، زننده و درشت شنیده‌اند‌ که باید شرمسار آفرینش خود به‌عنوان زن در دوران چنین حاکمیتی باشند. سر بانداژشدهٔ خواهر کوچک‌تر که در عکس قبلی حتا می‌توانستی سرخی لب‌هایش را ببینی و از جهان زیبای دخترانه‌اش امید را نظاره کنی، اکنون خبر از ضرب‌وشتم و شکنجه می‌دهد با چادرهایی به رنگ خاکی و رنگ ملحفه‌هایی که در شفاخانه‌ها استفاده می‌شود، بی‌هیچ انگیزه و روحی حتا قادر نیستند به لنز دوربین برای عکس گرفتن نگاه کنند.

و دردناک‌تر هم، تصویر  یک مادر است. مادرانی که سال‌ها زیر بار خشونت‌های کلامی، فیزیکی و روانی نظام مردسالار آن نفس کشیده، مادری که خود را میان چادر بی‌رنگی پیچانده و هم‌چنان خیره به زمین مانده است. گویا به خاطر گناه نکرده باید شرمندهٔ مادر بودن خودش باشد که در زیر چتر حاکمیت و فرهنگ زن‌ستیز مردانهٔ افغانستان به زندگی‌های سرد و بی‌روح خود باید فقط ادامه بدهند و دم نزنند.

آخرین تصویری که در دل قاب این عکس خودنمایی می‌کند، از برادری است که حالا خلاف عکس قبلی، ریش در آورده است، بدون این‌که حتا رمقی در او مانده باشد تا به قاب عکس نگاه کند. برادری که نماد تمام مردان و جوانان افغانستان امروز است که نمی‌توانند در کنار عدالت‌خواهی و حق‌خواهی زنان و دختران این سرزمین دادخواه بمانند و در برابر نظامی انسان‌ستیز ایستادگی و مقاومت کنند. برادری با سری پایین و چهره‌ای خسته، پریشان، شانه‌های افتاده و نگاه‌هایی که مات به سرنوشت نامعلوم خود و خواهرانش بی‌هیچ امیدی خیره به ناکجاآباد مانده است .

کنار هم گذاشتن این دو تصویر نشان می‌دهد که طالبان چه بر سر روان و جسم بازداشت‌شدگان در زندان‌های خود می‌آورند. تصویری که بلافاصله بعد از انتشار تصویر نخست، نشان‌دهندٔ افول انسانیت و اوج فشار سیستمامیک روحی و روانی در حاکمیت فعلی است.

چهره‌هایی که در عکس دوم به جهان مخابره شد، سمبل وضعیت تمام بازداشت‌شدگانی است که حتا اگر برای ساعات اندکی وارد سلول‌های طالبان شده باشند، بدون هیچ محاکمه و شنیدن دفاعیات آنان، یک‌طرفه قضاوت شده، برای‌شان حکم صادر می‌شود و مورد شکنجه و عتاب قرار می‌گیرند. آن هم در فضایی این محاکمهٔ ناعادلانه صورت می‌گیرد که هیچ کسی را یارای پی‌گیری و رسیدگی به فریاد کسانی نیست که در تاریکی و ناحق به گروگان گرفته شده و زندانی می‌شوند. تنها زمانی به آزادی‌شان می‌توان امید بست که یا جسد شکنجه‌شدهٔ آنان را برای خواباندن در سینهٔ قبرستان به خانواده‌های‌شان ارسال می‌کنند و یا چنان ضمانت و تعهدی همراه ترس، ارعاب و تهدید در برابر آزادی‌شان از والدین آنان می‌گیرند که تا مدت‌ها آزادشدگان از سایهٔ خود هم هراس داشته باشند چه برسد که برای آنچه بر سرشان در زندان‌های کسانی که خود را بیرق‌دار اسلام معرفی می‌کنند، آمده است بتوانند با نهادی یا سازمانی در بیرون از مرزها صحبت و شکایت کنند. یا این‌که باید تن بدهند به سرنوشت محتوم صدها قربانی دیگر که هم‌چنان در دل سرد و تاریک زندان‌های بدون محکمهٔ عادلانه هم‌چون مردگان متحرک بی‌جان با جهانی از پریشانی، افسردگی و ترس، روزها را بی‌هیچ امیدی به فردای نیامده و خبری از عزیزان‌شان و یا اضطراب از این‌که چه بر سرشان خواهد آمد، سپری می‌کنند.

بتول حیدری؛ دکتورای روانشناسی
شرح عکس: سه خواهر و برادری که به خاطر اعتراض، از سوی طالبان بازداشت شده بودند. عکس‌ها یکی قبل و دیگری بعد از زندان شدن آنان است.
منبع عکس: شبکه‌های اجتماعی

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا