تحلیل

دایرۀ سرگردان جنگ افغانستان/ دکترین ترامپ چه خواهد بود؟

«63درصد از خاک افغانستان در کنترول نیروهای دولتی قرار دارد و متباقی معلوم است که در اختیار طالبان می‌باشد. 80 درصد ولایت هلمند را طالبان کنترول می‌کند و در تازه‌ترین مورد گروه طالبان برای ترامپ نیز نامه‌یی اخطاریه نگاشته است.»

هفده سال است که پای ابرقدرت جهان در منجلاب یک جنگ فرسایشی در افغانستان گیر افتاده است و هنوز هم معلوم نیست که آیندۀ این جنگ به کجا خواهد انجامید؟ چیزی بیشتر از یک هفته شد که دونالد ترامپ؛ رییس جمهور جدید امریکا وارد کاخ سفید گردید و هنوز روشن نیست که این رییس‌جمهور جدید با قضیه جنگ افغانستان از چه موضعی برخورد می‌کند؟

ایالات متحده امریکا در خزان سال 2001 به قصد نابودی کامل تروریسم به‌خصوص القاعده، رژیم امارتی طالبانی را از پای درآورد و با حضور سنگین نظامی در سطح بین‌المللی با صدها هزار عسکر در قالب یک ایتلاف 42 کشوری عمدتن غربی وارد خاک ما شد، اما حالا پس از سه دوره ریاست جمهوری امریکا و آغاز دور چهارم، با هزینۀ صدها میلیارد دالر در سه بخش عمده: مصارف خود نیروهای غربی، مصارف نظامی نیروهای افغان و کمک‌های ملکی برای انکشاف مملکت، امنیت دنیا از آدرس افغانستان همچنان در صدر برنامه‌های امنیت جهانی است. در حالی که اوباما می‌خواست ختم دورۀ ریاست‌جمهوری‌اش را با پایان آبرومندانه جنگ افغانستان علیه تروریسم قرین بسازد، ولی حالا خلاف این دکترین، رییس‌جمهور جدید امریکا نیاز به افزایش نیرو در افغانستان برای مبارزه با تروریسم دارد.

افغانستان کشوری با جمعیت اکثریت قریب به اتفاق سنتی و بی‌سواد، روستانشین و دور از فناوری‌های ارتباطی که بیش از 40 درصد زیر خط فقر زندگی می‌کنند، مستعدترین بستر اجتماعی افراط‌گرایی را دارد؛ در حالی که ایالات متحده با یک اشتباه نظامی مستقیم به‌طرف نظامیانی شورشی رفت که از آدرس طالبان و یا گروه‌های دیگر افراط‌گر اسلامی اسلحه برداشته بودند.

جنرالان کارکشته امریکایی، مساجد، مدارس، بزرگان قومی، توده‌های محروم، بی‌سواد و فقیر و حتا ناراضیان سیاسی را رها کردند و آماده شدند که عسکرهای تفنگ به‌دست طالب را شکار کنند. در حالی که اگر یک عسکر طالب شکار شد، ده جوان دیگر با مغزهای منجمدتر و عزم فدایی‌تر در «جنگ علیه کفار» در صف‌های نامریی طالبان در میان توده‌ها و مردم در نقاط مختلف کشور آماده نبرد شدند.

از آن طرف هم سرویس اطلاعاتی پاکستان که منتظر یک چنین اشتباهی بود به شدت وارد عمل شده، مدارس صدها هزار نفری را در خاک خود تقویت بخشید. این بود که طالبان در تدارکات بشری نه تنها کم نیاورد که روز به‌روز گسترش بیشتری نیز یافت.

از جهت دیگر، عدم مبارزه صداقت‌مندانه با تریاک، ترافیک مواد مخدر و فساد مالی شدید در معادن سنگ‌های قیمتی زمینۀ مناسبت‌تری برای تامین مالی دسته‌های کوچک طالبان در نقاط مختلف کشور را فراهم آورد. روی این مبنا، ادامۀ جنگ و حتا برنامه‌ریزی‌های تجدید قوا که توام با برنامه‌های نظامی جدید از سوی آی‌اس‌آی برای آنان ریخته می‌شد را معمول ساخت و طالبان را قدرت ازسرگیری یارگیری و جسارت نظامی بیشتری داد.

درست همین نقطه بود که دیگر کنترول جنگ و تحرکات نظامی در افغانستان از دست نظامیان امریکایی و افغان بیرون شد و این جنگ تا امروز ادامه یافت که ممکن است تا سال‌های دیگر نیز ادامه یابد.

خلاف واقعیت، اکثر انگشت انتقادها به‌طرف پاکستان راست می‌شود و مسوول همۀ بدبختی‌های مردم افغانستان پاکستان دانسته می‌شود، درحالی که ما به‌عنوان یک ملت، خود علت‌العلل هستیم و در موارد جدی، اشتباه‌های کرزی را نمی‌توان نادیده گرفت؛ از تحفه دادن به تروریست‌هایی که با واسکت‌‌های انتحاری دستگیر شدند تا رها کردن هزاران جنایت‌کار جنگی از زندان بگرام و  سیاست نادرست در تعریف دوست و دشمن مردم افغانستان.

با این حال اما اگر امریکایی‌ها به فکر خشک کردن ریشه‌های تروریسم در میان بسترهای اجتماعی کار می‌کردند، نه تنها که طالبان فرصت دور زدن امریکایی‌ها  را در میان مردم باز می‌یافتند که آدم‌های بی‌مسوولیتی چون کرزی هم هرگز آن حد جسارت به‌خرج داده نمی‌توانست که با جنایت‌کاران جنگی از سر مدارای قبیله‌یی رفتار کند.

 امروزه اکثر فرماندهان جنگ در برابر نیروهای امنیتی ما آنانی‌اند که دیروز با حاتم‌بخشی‌های کرزی رها شدند و امریکایی‌ها به نظاره نشستند.

آنچه را امریکا در افغانستان در 17سال گذشته نتوانست یا نکرد، هنوز برای دولت جدید امریکا فرصت باقی است که از سر گیرد.

به باور نگارنده، دو راه آسان‌تر و مناسب‌تر برای ختم با عزت جنگ افغانستان برای ترامپ وجود دارد:

1- قلع و قمع همۀ آنانی که خلاف قانون در افغانستان مسلح هستند و در راس، تمام گروه‌های افراطی و تروریستی. پیکار نظامی طوری باشد که دیگر برای سیاست‌مداران قبیله‌پرور هیچ فرصت داده نشود. مهم نیست این قبیله‌پروران متعلق به جنوب، شرق، شمال یا غرب افغانستان هستند. در مواردی که به قمندانان نیروهای افغان شک و تردیدی به میان می‌آید امریکایی‌ها خود وارد عمل شوند و یا وضع را کنترول کنند تا مبادا در برابر مبارزه، خون و مصارف مالی که چه از سوی سربازان بین‌المللی و چه از سوی نیروهای صادق افغان هزینه می‌شود، خیانتی صورت گیرد. در میدان‌های جنگ از نیروهای افغان به درستی حمایت شود. امریکایی‌ها خود فساد را به عنوان دونر در دستگاه‌های امنیتی افغانستان کنترول کنند و اهداف را درست تشخیص و به‌طور کامل نابود گردانند.

2- در جهت دیگر، برنامه‌های بازسازی، شروع مجدد مکاتب پسرانه و دخترانه و رفتار قاطع با منابع دینی افراطی و اجتماعی که تسهیل‌کنندۀ کار طالب‌سازی‌اند از سر گرفته شود. اصولن مبارزه محض یا جنگ محض با افراد مسلح وابسته به گروه‌های تروریستی کار اشتباهی است. همان طوری که یادآوری شد، ادامۀ این کار جز سرگردانی در یک دایرۀ ناتمام نتیجه‌یی در پی نخواهد داشت. بحث ادامۀ جنگ با تفنگ به‌دستان افراط‌گر و تروریست توام با مبارزه‌های اجتماعی و فرهنگی باید صورت گیرد. چندی پیش یک عضو مجلس افغانستان گسترش تفکر طالبانی و بدتر از آن سلفیستی در دانشگاه‌های افغانستان در قالب دانشکده‌های شرعیات را مایۀ نگرانی خواند، ولی به‌جای حمایت، نظریات رکیکی علیه او در صفحات اجتماعی از سوی حلقات افراطی ارایه گردید. همین است که مدارس تولیدکنندۀ افراطیت در گوشه گوشۀ کشور ما در حال افزایش‌اند و لعن بر امریکا و فرض تعریف کردن جنگ «علیه کفار» که مراد همین نیروهای خارجی هستند، ورد زبان اکثر ملاامامان حتا در همین مساجد کابل است. ولسوال یک ولسوالی در خوست به عنوان ماموری که از سوی همین نظام مورد حمایت امریکا معاش دریافت می‌کند و باید مسوول پالیسی‌های دولت مرکزی باشد، طالبان را نیروهای «پاک» تعریف می‌کند، ملا حکیم مجاهد هم طالبان را «فرشته‌های صلح» می‌خواند و مسوولیت همۀ کم‌کاری‌ها را از سوی دولت مرکزی و نیروهای خارجی می‌داند.

یادمان نرود که فساد مزمن در دامن دولت نیز عوام را دچار تردید بین طالبان و دولت کرده و یا حتا در مواردی از دولت دور می‌سازد. حالا پرسش سر راست از تیوریسن‌های نظامی امریکایی این است که با چنین بستری، ادامۀ جنگ فقط با کسانی که اسلحه در دست دارند کفایت خواهد کرد؟ اگر این گونه ادامه می‌دهند چند سال دیگر توان ادامۀ جنگ  را دارند و قرار است چندهزار سرباز جوان ما فدای این پالیسی نارس گردند و چندصد میلیارد دالر دیگر برای ادامۀ این جنگ در نظر دارند؟

هفده سال، یک نسل را عوض می‌کند. همان عده اطفالی که در مناطق مختلف به خصوص در جنوب و شرق افغانستان باید صنف اول مکتب می‌بودند و به دلیل کم‌کاری از رفتن به مکتب محروم ماندند، حالا جوانانی‌اند که در صف‌های تروریستان تفنگ برداشته علیه «کفار» جهاد می‌کنند و یا کمربندهای انتحاری به خود می‌بندند و نیروهای خارجی و داخلی را به چالش مرگ فرا می‌خوانند؛ نتیجۀ کدام سیاست اشتباه است؟

بهتر است آقای ترامپ، خلاف اوباما طرح مبارزه با افراطیت اسلامی و بسترهای تروریست‌سازی از این آدرس را روی میز خود بگذارد تا جنگ علیه یک مشت افراط‌گرایان تفنگ به‌دست. اگر مبارزه با تفکر طالبانی صورت نگیرد، تنها مبارزه با طالبان و هواداران داعش تفنگ به‌دست، گرهی از کار نخواهد گشود. افزون بر این، در چندسال پسین قبایلی از ترکمن‌ها و اوزبیک‌های شمال ناراضی از توزیع ناعادلانۀ قدرت و ثروت و مورد حمایت برخی حلقات استخباراتی منطقه نیز در ردیف افراط‌گرایان قرار گرفته‌اند که دامنۀ جنگ را وسیع‌تر ساخته‌اند.

جنگ افغانستان راه نتیجه‌بخش و عزت‌مندانه‌یی برای ختم ندارد؛ مگر اینکه مبازره علیه تفکر افراط‌گرایی اسلامی و بسترهای تروریست‌سازی با برنامۀ وسیع و چندبعدی مطابق با نیازهای لایه‌های اجتماعی کشور ما صورت گیرد، و الا امریکایی‌ها هم به ناچار روزی مثل سربازان روسی خاک کشور ما را ترک خواهند گفت. آنچه سبب متلاشی شدن اتحاد جماهیر شوروی وقت شد، دور از احتمال نیز نخواهد بود که ناکامی در جنگ افغانستان روزی سبب افول قدرت ابرقدرت بلامنازع جهانی گردد.

سید امین بهراد؛ مسوول بخش سیاسی روزنامه راه مدنیت

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا