تحلیل

صلح از دروازۀ چین!

دونالد ترمپ؛ رییس‌جمهور ایالات متحده ‌امریکا در سفر 12روزه آسیایی‌اش روز چهارشنبه 17 عقرب وارد بجینگ شد.  در این سفر که هدف اصلی آن رسیدگی به بحران اتمی کوریای شمالی، تجارت میان چین و امریکا و مواد مخدر بود، به مسالۀ صلح افغانستان نیز پرداخته ‌شد.

آقای ترمپ روز پنج‌شنبه در بجینگ گفت که با شی‌جین‌پینگ همتای چینایی‌اش راجع به افغانستان نیز گفتگو کرده و هر دو رهبر متعهد شده‌اند که برای آینده صلح‌آمیز در افغانستان تلاش نمایند.

ترمپ تروریسم را دشمن بشریت تعریف کرده گفت که با همتای چینایی‌اش تروریسم افراط‌گرای اسلامی را متوقف خواهند کرد.

همکاری دو کشور قدرتمند همچون ایالات متحده‌ امریکا و جمهوری خلق چین، در هر مورد و هر حوزه که باشد قطعا بدون تاثیر نخواهد بود، اما میزان جدیت مساله، سوای تعارفات دیپلوماتیک، اصلی‌ است که باید مورد دقت قرار گیرد.

افغانستان کشوری که با ایالات متحده ‌امریکا، رابطه استراتیژیک دارد و با چین همسایه است و روابط میان دو کشور پیشینۀ تاریخی دارد، براین اساس همکاری‌های امریکا و چین در قبال مساله صلح افغانستان تاثیر خواهد داشت. اما اینکه صلح افغانستان تا چه میزانی از دیدگاه چینایی‌ها اهمیت دارد، به نظر می‌رسد مساله محوری باشد.

پیش از این نیز رد پای کشورهای متعدد از جمله چین و امریکا در قضییه صلح افغانستان وجود داشته، اما آنچه در آن زمان‌ها توقع می‌رفت هرگز اتفاق نیفتاد.

نشست‌های چهارجانبه صلح افغانستان میان امریکا، چین، افغانستان و پاکستان، سال پیش در چهار دوره انجام یافت و اما پیامد چندان مثبتی به حال صلح افغانستان نداشت. برای بار دوم نشست‌های چهارجانبه صلح از سر گرفته شد و حدود یک‌ماه پیش نشست چهارجانبه میان افغانستان و پاکستان با پادرمیانی چین و امریکا در مسقط پایتخت عمان برگزار شد، بازهم پیامد جدی به‌دنبال نداشته و نبردها میان دولت افغانستان و طالبان همچنان ادامه دارد.

نشست عمان در حالی برگزار شد که پاکستان به‌شدت زیر فشارهای بین‌المللی و ایالات ‌متحده‌ امریکا قرار داشته و توقع می‌رود این تلاش‌های چندجانبه نتیجه مثبتی داشته باشد. اما از آنجا که در یک سال و نیم اخیر روابط امریکا با پاکستان بر مساله امنیت و صلح افغانستان تا حدی زیادی سرد شده و حتا امریکا به‌دنبال گزینه‌های تنبیهی در برابر پاکستان است، پاکستان برای جبران سردی روابط‌اش با امریکا در تلاش تعمیر رابطه‌های جدید در منطقه و نزدیک ساختن رابطه‌اش با چین بوده ‌است.

در قدم بعدی تعریف روابط جدید از سوی پاکستان با روسیه و به‌دنبال آن با ایران، به این معناست که پاکستان از یک‌سو بتواند خلای سردی روابط‌اش با امریکا را جبران کند و از سوی دیگر با نزدیک شدن به دامن قدرت‌های دیگر، فشارهای ابرقدرت جهانی را بکاهد.

مساله اصلی صلح افغانستان در پاکستان است، هرگاه پاکستان حمایت‌های آموزشی، لوژیستکی و تسلیحاتی‌اش را از عقب طالبان و گروه‌های تروریستی شبیه طالبان قطع کند، رسیدن به صلح درافغانستان به یک امر دست‌یافتنی مبدل می‌شود.

هرچند این بار به نظر می‌رسد که ایالات ‌متحده‌ امریکا در قبال صلح افغانستان جدی است و به این نکته پی برده که تمام عوامل بی‌ثباتی و جنگ در افغانستان در دست پاکستان است، اما به دو دلیل تلاش‌های امریکا بازهم نتیجه‌یی در پی نخواهد داشت.

اول اینکه اکنون به لحاظ زمانی خیلی دیر است، یعنی امریکا و متحدان غربی‌اش پس از یک‌ونیم دهه در حالی روی فشارها بر پاکستان تمرکز کرده‌اند، که در واقع تقریبا توان این متحدان غربی در افغانستان به تحلیل رفته است و این را همه می‌دانند.

دوم اینکه، با توجه به بازی‌های اخیر در خاورمیانه، قدرت‌های رقیب منطقه‌یی چون روسیه، ایران و در مواردی چین که امریکا را دشمن منافع منطقه‌یی و حتا جهانی خود فکر می‌کنند، فرصت پیش آمده؛ یعنی جدایی پاکستان از کنار امریکا را همسو با منافع خود می‌دانند.

به همین دلیل است که چین رابطه‌اش را بیش از پیش با پاکستان تقویت می‌بخشد، روسیه با پاکستان ایجاد رابطه می‌کند با تمام خاطره جنگ افغانستان و شوری، و تمایل نزدیکی حتا همکاری‌های نظامی میان ایران و پاکستان شدت می‌گیرد.

ولی در سه سال گذشته به‌خصوص در یک‌ونیم سال اخیر که رابطه امریکا و پاکستان تا حدی زیادی به بی‌اعتمادی گراییده، در مقابل رابطه امریکا که با هند نزدیک‌تر شده، رابطه چین با پاکستان با توجه به پارادوکس منافع چین با هند و امریکا؛ نزدیک‌تر شده‌ است.

یعنی حالا که امریکا می‌خواهد با آوردن فشار بر پاکستان در افغانستان صلح بیاورد تا فرمول خاورمیانه تکرار نگردد، پاکستان ابزارهای قدرتمندی منطقه‌یی چون نزدیکی با چین، روسیه و ایران را در دسترس دارد.

با این همه هنوز نیز امید چندانی نمی‌رود که روند صلح افغانستان چه چهارجانبه و چه دوجانبه و چندجانبه، پیامدی جدی در پی داشته باشد. مگر اینکه امریکا ملاحظات تناقض منافع با کشورهای قدرتمند اقتصادی چون چین و قدرت نظامی چون روسیه را نسبت به حضور خود در افغانستان رفع سازد. یعنی بتواند فضای منطقه‌یی سیاسی و اقتصادی را بر پاکستان دور بزند.

هرگاه چین و روسیه متقاعد گردند که حضور غرب به طور عام و حضور امریکا به‌طور خاص در افغانستان ثبات، امنیت و اقتصاد این دو کشور را تهدید نمی‌کند و همچنان تهدیدهای احتمالی هند بر منافع چین در منطقه را تقویت نمی‌کند، می‌شود به نقطه قابل جمعی برسند.

روی این مبنا، حالا که رییس‌جمهور امریکا با یک دیدگاه کاملا اقتصادی و منطقه‌یی وارد چین شده و امکان دارد پس از این میزان مبادلات تجاری میان دو کشور قدرتمند اقتصادی جهان، افزایش یابد، این احتمال تقویت می‌گردد که صلح نیز به همکاری چین در افغانستان به جهت امیدوارکننده سوق داده شود.

یعنی وقتی پاکستان متوجه شود که میزان منافع اقتصادی امریکا و چین بالاتر از منافعی است که چین با پاکستان دارد، در آن‌صورت است که از تنبیه‌های اقتصادی، حمایتی و حتا نظامی امریکا هراس خواهد کرد و به تلاش‌های صلح درافغانستان، با قطع یا کاهش حمایت از تروریستم تن خواهد داد.

هرگاه پاکستان به نقطه‌یی برسد که دیگر حمایت از تروریسم در افغانستان را به نفع خود نداند، برعکس به زیان خود تشخیص دهد در آن صورت صلح در افغانستان به مامول یک‌ماهه‌یی مبدل خواهد شد. اما این کار با همکاری مشترک توام با منافع مشترک منطقه‌یی و جهانی انجام می‌پذیرد.

روزنامه راه مدنیت/ سرمقاله

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا