تحلیل

همسایۀ نابه‌کار؛ پاسخ تعرض چین چیست؟

سرمقاله/ از سال ۱۳۹۵ یا ۲۱۰۶ بدین سو گزارش‌ها می‌رساند که حضور چین در افغانستان جنبه امنیتی یافته است. بهانه چین مهاجران ایغور و جنبش نظامی این اقلیت قومی-مذهبی است که از ظلم بجینگ در مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان آواره شده و شروع به فعالیت‌های مسلحانه علیه منافع چین در خاک و بیرون از این کشور کرده‌اند.

در چنین وضعیتی ممکن است حق با چین باشد و افغانستان هم در سال ۲۰۱۶ در تنگی واخان با سازمان‌های امنیتی این کشور همکاری هم کرده است، اما حضور اجنت‌های امنیتی چین در افغانستان، فراتر از بهانه‌هایی چون ایغورها است. چند سالی است که چینی‌ها از طریق نهادهای نظامی- امنیتی پاکستان با طالبان که مخالف سرسخت جمهوری ماست نشست و برخاست دارند.

به تلگرام راه مدنیت بپیوندید

حتا گزارش‌های اخیر می‌رساند که چین درصدد بلندبردن هزینه‌های حضور امریکایی در افغانستان از طریق فعالیت‌های خراب‌کارانه و مختل کردن روند گفتگوهای صلح افغانستان است.

حالا آشکار شده که فرستاده‌های امنیتی و اطلاعاتی چین در پوشش سرمایه‌گذار، تاجر، پژوهشگر و سرآشپز عملا در افغانستان به شبکه‌سازی به هدف‌های مختلف شبه تروریستی می‌پرداخته و سفارت چین در کابل از نهادهای امنیتی خواستار رهایی پولیس‌های مخفی خود و پایان دادن غایله شده است.

این چیزی نیست که توجیه‌پذیر و قابل قبول باشد. راه‌اندازی عملیات‌های پولیسی در افغانستان از سوی چین، نخست چهره مثبتی که از چین وجود داشت را خدشه‌دار کرده است. دوم چین که با توجه به نقش پررنگ این کشور در روابط با پاکستان به‌عنوان یک بازیگر موثر و میانجی بی‌طرف در گفتگوهای صلح دانسته می‌شد نیز جایگاه خود را از دست داده است. این کشور حالا نه بی‌طرف و نه در طرف جمهوری افغانستان دانسته می‌شود که با برقراری روابط و همکاری با طالبان عملا وزنه‌یی در سمت و سوی طالبان دیده می‌شود.

رویکرد نظامی امنیتی چین برای سرکوب و نظارت شدید بر مخالفان شاید در داخل چین جواب بدهد، اما در بیرون از چین، توانایی‌های این کشور بیشتر به ضرر بجینگ و حزب کمونیست خلق تمام خواهد شد، زیرا هر اندازه بدرفتاری با مسلمانان ایغور تشدید شود، همراهی و همدردی جوامع مسلمان خارج از چین با ایغورها بیشتر خواهد شد و مساله ایغورها به مساله جهانی تبدیل خواهد شد. چنانچه که مساله روابط فلسطینیان با اسراییل به بحران خاورمیانه و کل جهان تبدیل شد و این مساله بها‌نه‌یی برای ظهور گروه‌های متعدد تروریستی در مخالفت با جهان غرب شد.

هرچه چین خود را درگیر مسایل نظامی و امنیتی در کشورهایی با جوامع اکثرا مسلمان کند، همان اندازه برای خود دشمن‌تراشی کرده و توجه گروه‌های تروریستی را به خود جلب خواهد کرد.

نه همکاری با طالبان و نه ر‌اه‌اندازی عملیات‌های پولیسی یا خراب‌کارانه راه مناسبی و درستی است که چین پیموده است. برعکس چین را از هدفش مبنی بر کنترول ایغورها بیشتر و بیشتر دور می‌کند.

راه‌ کم‌هزینه برای چین این است که در نخست مشکلات و بحران‌های داخلی خود را در داخل حل کند و در قدم دوم از مجاری دیپلماتیک و همکاری‌های مستقیم میان دولتی برای رفع نگرانی‌های خود با دولت‌های همسایه وارد گفتگو و اتخاذ اقدامات مشترک شود. همان‌طور که اقدامات مشترک چین و افغانستان در دالان واخان به نفع هر دو کشور تمام شد.

بنابراین، چین برای اصلاح این کج‌روی خود بهتر است راه رفته را برگردد و هزینه اشتباهات خود را بپردازد. پرداخت هزینه می‌تواند بدین صورت باشد که چین نگاه استراتیژیک خود را به سمت بی‌طرفی و ایفای نقش مثبت در روند گفتگوهای صلح تغییر دهد و با توجه به اصل احترام به حاکمیت و نظام جمهوری افغانستان، نگرانی‌های خود را به مراجع رسمی کشور ما بیان بدارد، نه اینکه اقدامات خودسرانه در داخل کشور ما انجام دهد. بدون شک این خطا، تعرض و نقض قوانین بین‌الملل است که چین باید تاوان پس بدهد.

نکته مهم دیگر متوجه سیاست‌گران کشور است. نهادهای امنیتی ما علی‌رغم درگیری فراوان و جنگ با هیولاهای مختلف که هم تعدادشان زیاد است و هر روز از گوشه گوشۀ کشور سر برمی‌آورد، توانسته شبکۀ جاسوسی چینی را خنثی کند. حال مسوولیت نهادهای دیپلماتیک است که چین را وادار به پاسخگویی و پرداخت تاوان مداخله و خطاهایش کند.

افزون بر این، همه دستگاه‌های حکومت باید پاسخ بدهند که چرا این کشور به خانۀ بی‌در و پیکری تبدیل شده که هر گروه ناراضی از هر جهانی، در خاک ما جا خوش می‌کند؟ مسوولان دولت در این وضعیت مقصر استند که کشور اکنون به حیاط خلوت قدرت‌های مختلف منطقه‌یی و جهانی درآمده که بازی مرگ را علیه همدیگر و به‌بهای خون ملت افغانستان راه می‌اندازند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا