مقالات

نوروز و اشتباه برخی علما

یک اشتباه که باعث فتواهای غلط برخی از علما شده، نسبت‌دادن نوروز به‌دین زرتشتی است، آیین پر از معرفتی که سه‌هزار و پنج‌صد سال عمر دارد. حال آنکه به‌روایت شاهنامه عمر جشن نوروز به‌سال‌ها قبل‌تر از آن می‌رسد. زرتشتی‌ها مثل مسلمانان این جشن را رنگ و بوی دینی هم دادند که از ظرفیت شگفت این جشن عزیز است.

جشنی‌که به‌نام جمشید مسماست و برافراشتن درفش کاوه آهنگر، آن را در مملکت ما به‌جشنی دادخواهانه نیز تعبیر کرده است؛ جشنی هم به‌یمن نَوشدن طبیعت و هم برای اعتراض به‌زر و زور و تزویر.

جمشید کیانی قرن‌ها قبل از آمدن دین زرتشت حکومت می‌کرد. او که تقویم بهاری را بنیان نهاده بود روز اول بهار را به‌پیشامد نوروز جشن می‌گرفت. در این جشن که ابتدا از همه آشتی آدمی و طبیعت بوده است، مردم را به‌دیدن گل و باغ و نعمت‌های الهی فرا می‌خوانده‌اند تا در کنار هم کینه‌های سالِ گذشته را بزدایند و سال تازه را با صلح شروع کنند‌.

پیش از نوروز هم چند جشن مهم نوروزی داشته‌ایم. مثلن جشن سده که پنجاه‌روز قبل از نوروز است و طلایه‌دار نوروز محسوب می‌شود (عید مردگان یا عید بی بی بازمانده همان جشن است) که یاد درگذشتگان و شادی ارواح آنان را با هم جشن می‌گرفتند تا سختی سرمای چله را با آیین‌های عیدی بر خودشان آسان کنند.

پس از آن مراسم اسفندجنه در ماه حوت است که جشنی خرد‌تر اما با مسما برای خانواده و با‌همی بوده است و سپس چارشنبه‌سوری که بر اساس تصور، رد نحوس است. چهارشنبه‌‌سوری در آخرین چهارشنبه سال برگزار می‌شود و البته باز هیچ معنای دینی ندارد؛ بل برای رد نحوس آتش روشن می‌کردند و گذر از آتش را به‌معنای یافتن سعادت و بطلان نحوس می‌دانستند.

پس از نوروز هم در روز سیزده که باز عددی نحس محسوب می‌شد؛ از خانه‌ها به‌سوی صحرا بیرون می‌رفتند و همان‌طور که در قصه ابراهیم خلیل و بت‌شکنی‌اش در روز سیزده نوروز آمده است. همه می‌دانیم ابراهیم پیامبر بسیار قبل از زرتشت می‌زیست و البته پس از او این روز معنای دیگری هم گرفت که به‌معنای شکستن بت‌های درون و یگانه‌پرستی از آن تعبیر شده است و کسی نمی‌تواند آن‌را کافرانه تلقی کند، اما نوروز پس از قیام کاوه بر ضد ضحاک تازی یا شاه‌ ماردوش که گفته می‌شود مارهای روی دوش این شاه ظالم مغز مردم را می‌خورد مفهوم دیگری یافت. فریدون در این داستان نماد عدالت و ضحاک نماد نحوس است که فردوسی چنین می‌نویسد:

فریدون فرخ فرشته نبود

از آب و از آتش سرشته نبود

به داد و دهش یافت این نیکویی

تو داد و دهش کن فریدون تویی

درفش کاوه آهنگر را به‌عنوان نماد دادخواهی برمی‌افرازد و چهل روز این علم برافراشته می‌ماند؛ البته با همان تکه‌های ژنده و پاره‌یی که برخاسته از فقر بود تا مردم اگر دادی دارد بر آن نخی یا تکه‌یی ببندند و پس از آن در روز چهلم یکی یکی این نخ‌ها را باز می‌کردند و به‌مظالم هر کس رسیدگی می‌کردند.

طبیعتن دراین هم نمی‌توان دلیلی برای گناه یافت؛ بل پس از اسلام این رسم به‌نام مولای جوان‌مردی و تصوف (علی مرتضی) مشهور شد که باز نمی‌توان آن‌را ناپسند و بدعت دانست؛ چراکه هر دینی نخست از همه برای دادخواهی و عدالت به‌وجود آمده است. آنگاه معبد نوبهار که فردوسی آن را خانه خدا می‌داند نیز مخالفت با اعتقادهای توحیدی ندارد:

به‌بلخ گزین شد بران نوبهار

که یزدان پرستان بدان روزگار

مران جای را داشتندی چنان

که مر مکه را تازیان این زمان

بدان خانه شد شاه یزدان پرست

فرود آمد از جایگاه نشست

ببست آن در آفرین خانه را

نماند اندر و خویش و بیگانه را

بپوشید جامه پرستش پلاس

خرد را چنان کرد باید سپاس

بیفگند یاره فرو هشت موی

سوی روشن دادگر کرد روی

همی بود سی سال خورشید را

برینسان پرستید باید خدای

یعنی پادشاه جامه پلاس محقر می پوشید و برای عبادت خدا در این خانه که محل عبادت خداپرستی بوده به عبادت خدای متعال مشغول می‌شد که این نکته اتفاقن به‌نفع علمای دین است.

دیگر این‌که این جشن خانواده و گل بوده است. مثلن هنگامی‌که گیو بیژن را نمی‌یابد، به‌چاره‌جویی نزد کیخسرو می‌رود و از او می‌خواهد که او را در یافتن گم‌شده‌اش یاری کند که کیخسرو بدین‌گونه پاسخ می‌دهد:

بمان تا بیاید مه فر و دین

که بفروزد اندر جهان هور دین

بدان‌گه که برگل نشاندت باد

چو بر سر همی گل فشاندت باد

بگویم ترا هر کجا بیژن است

به‌جام اندرون این مرا روشن است

جام جم تنها در نوروز می‌توانسته جهان‌نمایی کند و طالع‌گشایی که این هم خیلی قبل از دوره زرتشت است.

 بعد از اسلام، ایرانیان روایات متعددی درباره علل پیدایش نوروز ساخته‌اند و این جشن در اوایل اسلام منع نکردند و حتا بر شکوه آن افزودند؛ از جمله، «گویند خدای تعالی در این روز عالم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطه اول حمل بود‌. در این روز حکم شد که بسیر و دور درآیند و آدم علیه‌السلام را نیز در این روز خلق کرد، پس بنابراین این روز را نوروز گویند.» (برهان قاطع، ذیل کلمه نوروز)

«وقتی سلیمان بن داود انگشتر و سلطنت خود را از دست داد؛ همین‌که پس از چهل روز به‌سلطنت خود رسید و عظمت و جلال پیشین خود را به‌دست آورد؛ سلاطین به‌حضورش آمدند و مرغ‌ها به‌خدمتش کمر بستند؛ آن‌وقت ایرانیان گفتند که نوروز آمد یعنی روز نو رسید. از آن به‌بعد آن‌ روز را روز نو نامیدند.» (آثارالباقیه)

مسلمانان نیز از همین‌رو نوروز را پاس داشتند و بر ترتیبات آن مثل زرتشتی‌ها افزودند. جشن نوروز را که برخی علما می‌گویند جشن عربی بوده است و ظاهرن برخی از  اصحاب با آن مخالفت کرده است؛ آن جشنی بر ضد زنان و برای تکریم بت‌ها بوده است درست برعکس نوروز که جشنی ملی و غیر مذهبی و برای طبیعت و داد و دهقان است.

نوروز مانند روز استقلال، یک جشنی ملی است و کسی نمی‌تواند بگوید جشن استقلال حرام است. دین‌ها به‌طور طبیعی با آداب فرهنگی مردم کاری نداشته‌اند همان طور که اتن بازمانده چهارشنبه سوری است یا سور و ولیمه و نذر جزوی از فرهنگ ماست که هیچ کدام را هیچ دینی از بین برده نمی‌تواند.

بخشی از صحبت‌های علما از بی‌اطلاعی آن‌ها و بخشی هم برای تخریب دین است. مثلن وقتی تلویزیون را حرام کردند ضرر نهایی را دین و علما دیدند؛ چون تلویزیون در همه خانه‌ها بود. به همین شکل این فتواها باعث روگردانی از دین و تخریب دین‌داری و سستی علما می‌شود.

علمای محترم بهتر است درباره آداب دین مثل عدم رشوه و دزدی و دروغ و قتل تحقیق و بحث کنند و گرنه آخرین شانس‌های آن‌ها برای حفظ دین از دست می‌رود و هر روز لشکر بی‌دینان بزرگ‌تر می‌شود.

حکومت هم باید برای سوادآموزی علما کار کند تا آن‌ها قبل از هر فتوا منابع تحقیقی را ببینند. نوروز جشن شادمانی و محبت است و دین هم برای شادمانی و محبت آمده است و کسانی که غیر از این می‌خواهند باید به‌صورت جدی از این‌که اذهان عامه را مشوش کرده‌اند باید محاکمه شوند.

بالاخره نوروز، هدیه مردمان ما به‌جهان است و بایسته است که هرسال باشکوه‌تر و با آداب‌تر برگزار شود. پیشاپیش جشن باستانی نوروز را شادباش می‌گوییم و آرزوی سالی پر از برکت و شادمانی و آرامش داریم.

سید رضا محمدی؛ شاعر و نویسنده

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا