اسلایدشوتحلیل

مردم در کجای صلح‌اند؟

صلح رویای گم‌شدۀ مردم افغانستان است. جنگ مصیبتی‌ست که تمام توان مردم افغانستان را گرفته و از همین رو از شنیدن هر صدا که پژواک صلح را منتشر می‌کند، مردم به وجد می‌آیند و از آن استقبال می‌کنند.

در این اواخر که ایالات متحده امریکا عزم را جزم کرده تا برای جنگ چهل‌ساله افغانستان نقطه پایان بگذارد، آقای خلیل‌زاد ماموریت یافته تا این نیت ایالات متحده را جامه عمل بپوشاند.

البته از دیری بدینسو بحث صلح و راه‌های استقرار آن در افغانستان بخشی از تلاش‌های دولتی نیز بوده، اما متاسفانه به‌دلیل فقدان ارادۀ جدی نظام و موجودیت موانع چندبعدی در برابر استقرار صلح، این آرزوی دیرینه مردم همچنان به‌عنوان یک آرزوی شیرین باقی مانده و اکنون نشانه‌هایی دیده می‌شود که این آرزو دیر یا زود شاید به تحقق بنشیند.

جنگ جاری در افغانستان یکی از منازعات پیچیده بین‌المللی است که بازیگران مختلف با اهداف و نیات سخت متفاوت در آن دخیل شده و اکنون به‌عنوان یک بحران منطقه‌یی با ریشه‌های بین‌المللی شناخته می‌شود.

تلاش‌های آقای خلیل‌زاد که در واقع اراده سیاسی ایالات متحده را به نمایش می‌گذارد، موید این واقعیت است که واشنگتن با اعمال فشار بر سایر بازیگران این بحران، در نظر دارد به پایان این جنگ نزدیک شده و بر آن نقطه پایان گذارد.

البته در مورد پیچیدگی و دلایل و عوامل این منازعه هیچ‌گونه ادبیات معتبر و درخور توجه پدید نیامده که با استفاده از آن بتوان راهکارهای حل این منازعه را جستجو کرد. حکومت‌های افغانستان هم به دلایل مختلف از فهم دقیق و حل این منازعه عاجز آمده‌اند که نمونه‌های این عجز و ناتوانی را می‌توان به سادگی شناسایی کرد.

اکنون اما فصل جدیدی در حال ورق خوردن است و اراده سیاسی واشنگتن، تلاش‌های خلیل‌زاد و نتایجی که از آخرین گفتگوهای خلیل‌زاد با هیات طالبان در دوحه در اختیار آگاهان امور قرار گرفته، چنین می‌نماید که روزنه‌های منتهی به استقرار صلح در افغانستان فراخ‌تر شده است و انتظار می‌رود که سال جدید یعنی سال 98 از سنگینی مصیبت‌های ناشی از جنگ کاسته شود.

از همین رو مردم افغانستان که قربانیان اصلی این منازعه خونین‌اند، از تلاش‌های آقای خلیل‌زاد  استقبال کرده، اما سوالی که در این جا از وی باید پرسیده شود این است که مردم افغانستان، حقوق زنان، نهادهای مدنی و شهروندی و از همه مهم‌تر قانون اساسی در کجای این صلح قرار دارند؟

مردم افغانستان به خوبی‌ می‌دانند که ایالات متحده امریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری، افغانستان را به باد فراموشی سپرد. این فراموشی که سبب بربادی افغانستان و در نهایت سبب فروریختن برج‌های دوقلوی تجارت جهانی گردید، پای امریکا و متحدان بین‌المللی‌اش را در افغانستان کشانید.

حضور ایالات متحده امریکا در افغانستان با اشتباه‌ها و محاسبات ناسنجیده همراه بوده که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است، اما تجدید نظر در استراتیژی واشنگتن در قبال افغانستان، نشان می‌دهد که این کشور به اشتباه‌های محاسباتی خود در پیوند با وضعیت افغانستان پی برده است و اکنون تلاش می‌ورزد با پرداخت هزینه کمتر خود را از این سوی جهان بیرون نماید.

نکته‌یی که واشنگتن در محاسبات جدید نباید از چشم بیندازد، رفتار این کشور با جریان‌های افراطی در افغانستان است که اغلب توسط متحدان امریکا در منطقه تمویل می‌شود.

موجودیت این جریان‌ها همان‌گونه که برای مردم افغانستان و استقرار صلح در این کشور می‌تواند خطرناک باشد، برای منافع واشنگتن نیز می‌تواند دردسرآفرین باشد، اما در فرایند اسقرار صلح که هنوز با ابهام فراوان همراه است، واشنگتن نباید ماهیت و سلامت صلح را قربانی سرعت نماید که سرعت زیاد استقبال از خطر تعریف شده است.

آقای خلیل‌زاد باید با نگاه استراتیژیک و توجه به واقعیت‌های پیرامون جنگ افغانستان به استقرار صلح بنگرد تا آنچه به نام صلح در این کشور استقرار می‌یابد، علاوه بر تامین منافع امریکا، به خواسته‌های مردم افغانستان نیز بها بگذارد.

افغانستان دیر یا زود از این بحران بیرون خواهد آمد، اما آنچه در نظام و مناسبات بین‌المللی ماهیت روابط افغانستان با واشنگتن را تعریف و تعیین خواهد کرد، خاطرات جمعی مردم افغانستان از میزان حسن و نیت واشنگتن به سرنوشت جمعی مردم افغانستان خواهد بود.

فرید معروف/ روزنامه راه مدنیت

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا