روایت

امان‌الله خان؛ تقابل با سنت؟

شاه امان‌الله خان (۱۳۳۹-۱۲۷۱) هـ.ش، را شاه ترقی‌خواه و کثرت‌گرای تاریخ شاهان افغانستان می‌دانند. از آن دست شاهانی که کارنامۀ او بیشتر مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت است. خیلی از پژوهش‌گرانِ تاریخ تغییرات دورۀ او را ستایش‌برانگیز می‌خوانند و اصلاحات امان‌الله خان را در عرصه‌های قانون‌گذاری، ستم‌ستیزی، عدالت‌محوری و مدرنیزه کردن جامعه و کثرت‌گرایی در تاریخ افغانستان کم‌نظیر می‌دانند.

شاه مشروطه‌خواه در مدت ۱۰ سال حضور و فعالیت خود دست به قانون‌سازی و تحولات شگرف زد که خشمِ سنت‌گرایان زمان را برانگیخت و بر علیه او دست به شورش و بغاوت‌گری زدند. امان‌الله خان بر خلاف پدر کلان و پدر خود، سنت تک قبیله‌ای و تک قومی را کنار نهاد و برای برابری حقوق مذاهب و اقلیت‌های کوچک نهایت اهتمام ورزید و در این زمینه قوانین وضع کرد. هدف این مقاله، بررسی اجمالی اصلاحات درخشانِ دورۀ امانی است و رویاروی آن با سنت، و در نهایت این‌که چرا سنت بر مدرنیسم چیره گشت و فصلِ رونق عقلانیت و خردمداری ناتمام ماند.

برای این‌که مسالۀ بهتر فهم و ادراک شود، به‌صورتِ موجز «سنت» و «مدرنیته» را شرح می‌دهیم. آن‌چه از معنای سنت مورد نظر سنت گرایان است، عبارت است از امری جاویدان که محدود و مقید به زمان و مکان خاصی نیست. همیشه و در همه جا وجود دارد و یگانه است؛ هر چند ممکن است با توجه به شرایط مختلف به صورت‌های مختلفی تجلی یابد. این سنت متضمن حقایقی با ماهیت فراشخصی است که منشأ الهی دارند و از طریق افراد برگزیده، به سوی سایر انسان‌ها نازل می‌شود. معنای کلی‌تر سنت مشتمل بر دین، یعنی اصولی است که انسان را به عالم بالا پیوند می‌دهد، بنابراین، سنت به این معنا سابقه‌اش، به اندازه سابقه تمدن بشری روی زمین است، اما سنت‌گرایی به عنوان جریانی معاصر که به دنیال مدرنیته پدید آمده و در مقابل آن قرار می‌گیرد. سنت‌گرایان قائل به وجود یک سنت واحد و ازلی هستند، هر چند ادیان و سنن ظاهرا متکثری وجود داشته باشند که تجلی آن دین واحد به شمار روند. بنابراین، یکی از مهم‌ترین آموزه‌های دین دیدگاه  اعتقاد به «وحدت متعالی ادیان» و نیز سنتی واحد است که در همه زمان‌ها و مکان‌ها به شکل‌های گوناگون وجود داشته است.

مدرنیته، در ساده‌ترین تبیین، به جامعه‌یی نوین اطلاق می‌شود. دوره‌یی تاریخی که بین سده پانزدهم تا سده بیستم میلادی را در بر دارد و واجد جنبش‌های متعدد فرهنگی و عقلانی است. البته «یورگن هابرماس» فیلسوفِ آلمانی مدافع مدرنیته بر این باور است که مدرنیته پروژه‌ای ناتمام است و هنوز به آخر نرسیده‌. به شکل کلی می‌توان منظور مدرنیته را جامعۀ مدرن دانست. از شاخصه‌های برجستۀ عصر مدرنیته این است که فردیت اعتلا یافته و سنت و سنت‌گرایی نقد می‌شود. و روی آزادی‌های فردی و افسون‌زدایی از جهان اهتمام دارد. مدرنیته در بُعد سیاسی خود، از دموکراسی و حقوق شهروندی سخن می‌گوید.

از جهت دیگر، این گونه به نظر می‌آید که جهان کنونی به دو قطب مدرن و سنتی تقسیم شده است. در قطب مدرن همه چیز نو و تازه است و در قطب سنتی، همه‌چیز کهنه و فرسوده. قطب مدرن، تولید‌کننده است و قطب سنتی، مصرف‌کننده. قطب مدرن به داشته‌هایش دل‌خوش است و قطب سنتی به‌سنت‌هایش. سنت‌ها در اندیشۀ بشر سنتی است و وجود خارجی ندارد. اما مدرنیته در جامعه مدرن، وجود خارجی دارد. این همه تولیدات مدرن، حاصل جوامع  مدرن است در حالی که جوامع سنتی در این زمینه چیزی برای عرضه نداشته با اینکه تقاضا وجود داشته، به همین خاطر در جوامع سنتی این مساله، خود یک پارادوکس است. اما این پارادوکس، در جوامع مدرن وجود ندارد. چرا که در این جوامع عرضه و تقاضا به یک میزان وجود داشته است. این عرضه و تقاضا در همه زمینه‌ها و بخش‌ها وجود داشته است. اما با قطبی شدن جهان به مدرن و سنتی، بشر مدرن و سنتی در همه زمینه‌ها در برابر هم قرار گرفته‌اند.

شاه امان‌الله خان، در عصر رونق مدرنیته و اشاعه آن به اروپا سفر کرد. سفر تاریخ‌سازی که روی فکر و اندیشه او اثر گذاشت و با برگشت به وطن، در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، معارف، آموزش و پرورش، حقوق زنان و مطبوعات دست به اصلاحات جدی زد. تلاش برای مدرنیزه کردن افغانستان و ترقی جامعه با دستان شاه وقت کلید خورد و خیلی از مکان‌ها و افق‌ها باز شد. شمه‌ای از آن دست‌آوردها را می‌شود به‌صورت زیر بر شمرد.

  1. گثرت‌گرایی در ساحتِ دین: برای همگان مبرهن است که جامعۀ افغانستان آمیزه‌یی از مذاهب و اقوام بوده و هست. در فرهنگ متولیان سیاسی و حاکمیت تک بعدی نظامی اجتماعی- قبیلوی عبدالرحمن خانی به جز از اهل سنت و جماعت مسلمان؛ پیروان مذهب شیعه، اهل هنود… از حقوق و آزادی‌های مذهبی و دینی در جامعه ما کاملن محروم بودند . امیر عبدالرحمن، تضادهای مذهبی را به‌اوج آن رساند و از آن به خاطر حفظ و ادامه سیستم استبدادی، انحصار حاکمیت قبیلوی، طبقاتی، خاندانی خویش بهره‌جویی خاصی کرد .زمانی‌که در لویه جرگه پغمان ملا فیض محمد کاتب هزاره به اولین قانون اساسی پیشنهاد آزادی مذهب شیعیان و سایر ادیان را نمود؛ شاه امان‌الله خان را سخت پسند آمد و مورد اجابت قرار داد . اما در این جا روحانیون دیوبندی ومتحجرین بر ضد رسمی نمودن مذهب جعفری مخالفت کرده و از جا برخاستند تا ملا کاتب هزاره را در زیر مشت و لگد از بین ببرند . در این مرحله شاه امان‌الله مداخله نمود و کاتب هزاره را از ضرب و شتم ملاهای دیوبندی نجات داد و ظاهرا او را به زندان فرستاد تا آنکه عجالتا خشونت و خشم دلالان مذهبی را نیز در جلسه خاموش نماید. اگرچه مذهب شیعه در قانون اساسی رسمی نشد، ولی با آن‌هم طرح حقوق آزادی مذهبی شیعیان و سایر ادیان غیر اسلامی در ذهنیت جامعه و متولیان سیاسی کشور ایجاد گردید. میرغلام محمد غبار در «افغانستان در مسیر تاریخ» (جلد اول، ص٧٩۴) در خصوص آزادی‌هایی که امان‌الله خان برای هندوان افغانستان داد، می‌نویسد: «دولت از همه پیشتر متوجه تحکیم بنیان وحدت ملی افغانستان گردید. و عاقلانه این وحدت ملی را بر محور برادری و حقوق مساوی مردم افغانستان به گردش انداخت». در جاری دیگر نیز چنین آمده‌است در این باب: «یک غلطی دیگر در مکتب هندوها دیدم که آن‌ها دینیات خود را تعلیم درست نمی‌گرفتند. برای آینده امر کردم در ساعتی که مسلمانان دینیات اسلامی خود را می‌خوانند، باید طلبۀ هندو نیز دینیات هندویی خود را را بخوانند».
  2. بانی حقوق زنان: شاه امان‌الله خان اولین زمام‌دار در تاریخ افغانستان بود که به‌حقوق زنان صادقانه احترام گذاشت و در این راستا خدمات شایسته‌یی انجام داد. مثلا پس از مراسم تخت‌نشینی‌اش در نخستین قدم بیش از۱۲هزار زندانی عصر امیرعبدالرحمن پدرکلانش و امیرحبیب الله پدرش را از زندان‌های قرون وسطایی کابل آزاد ساخت که از آن جمله ۸۵۰۰ نفر آنها زنان اسیر هزاره بودند. شاه اولین زمام‌داری بود که باب علم، آزادی، تحصیل، کار، دانش و حضور و مشارکت زنان را در نظام اجتماعی- سیاسی وطن کشود و زنان را جهت کسب تعلیم و دانش به خارج فرستاد. به آزادی زنان بدون هرگونه تظاهر، پابندی شدید داشت. هم‌چنان ایجاد نخستین نشریه دولتی فارسی‌زبان بانوان «ارشاد‌النسوان» که به هدف پخش و نشر افکار و اندیشۀ زنان تأسیس یافته بود، از جمله تلاش‌های اصلاح‌گرایانه شاه وقت بوده‌ است.
  3. پدر قانون اساسی: همان‌طور که تاریخ شهادت می‌دهد، قبل از شاه امان‌الله خان، قانون جنگل در جامعه حاکم بود. فقط شاهان دست‌نشانده انگلیس بر اساس سلایق و علایق شخصی و منافع طبقاتی، قبیلوی، خاندانی خود بالای مردم با جباریت تمام حکومت می‌کردند و جامعه را به اسارت خود نگهداشته بودند. مقررات و دستورات فرعون گونه که از اذهان بیمار حکام مطلق‌العنان و ملاهای درباری کشور ما تراوش می کردند و صرفا در خدمت استعمارگران انگلیس و دولت‌مداران مستبد جامعه بود. شاه «نظام نامه اساسی» را جهت قانون‌مداری، شکوه‌مندی‌های مادی، معنوی و اجتماعی در جامعه تدوین و به معرض اجرا گذاشت. یعنی «تفکر قانونی» جهت جلوگیری از استبداد، بی‌عدالتی، خشونت، تصفیه نژادی، کنیزی، اسارت، بردگی و … قرون وسطایی و قطع تظلم قبیلوی، برای نخستین بار از سوی این شاه ملی و ضد استعماری در کشور ما ترویج گردید. پس می توان او را به عنوان «اساس‌گذار قانون اساسی» و یا «پدر قانون اساسی» در افغانستان خواند.
  4. رشد مطبوعات: یکی از دست‌آوردهای مهم این دوره در عرصه مطبوعات تصویب نظامنامه مطبوعات و یا قانون مطبوعات در ۱۸ ماده در ماه جدی سال ۱۳۰۳ خورشیدی و به دنبال آن ظهور مطبوعات آزاد یا غیر دولتی است. در نظامنامه، شرایط به وجود آمدن نشریه‌های آزاد و جرایم مطبوعاتی تعریف و تعیین شده بود. در حالی که در آن سال‌ها مطبوعات در کشورهای هم‌جوار افغانستان تحت کنترل شدید قرار داشت، در افغانستان چندین نشریه آزاد می توانستند از کاستی‌ها و نارسایی‌ها در دولت انتقاد کنند. در ایران مطبوعات آزاد فقط در خارج از ایران چاپ می‌شد مثلا «حبل‌المتین» در کلکته هند، به چاپ می‌رسید که یک نشریه شخصی و آزاد بود یا مثلا «چهره‌نما» در قاهره تاسیس شد، همچنین «آزادی شرق» در برلین تأسیس شد. از این بر می‌آید که در داخل ایران مطبوعات آزاد جایی نداشت و مدیران مسوول و سردبیران این نشریات همه ایرانی‌ بودند. در آسیای مرکزی در آ‌ن‌زمان چون بلشویک‌ها این منطقه‌ها را گرفته بودند، مساله‌ای جدا بود و در ترکیه مطبوعات شکل دولتی داشت.

شاه امان‌الله خان، فصلی را برای ترقی و توسعه سیاسی و اجتماعی و رهایی همه اقوام و مذاهب از اسارت و انحصار آغاز کرد و در مدت ۱۰ زمامداری، راهی را به‌سمت آزادی‌ فردی و اجتماعی باز کرد. در این مسیر، روشن‌فکران و اهالی تفکر همراه و هم‌صدایی او بودند. چون دیگرگونی ایجاد نمی‌شود، مگر آن که ذهن‌ها تغییر و فکرها آماده‌ی تحولات بنیادی باشند. در کنار استقلال‌طلبی، روحیه ملی‌گرایی، ترقی‌خواهی و میهن دوستی، می‌خواست جامعه از انجماد فکری و سنتی‌گرایی محض رهایی یابد. اما جامعۀ به‌شدت سنتی و تحجرگرا و حضور روحانیون دیوبندی افراط‌ی می‌خواستند بساط کثرت‌گرایی و برابری خواهی را روز به‌روز گسترش دهند. آزادی زنان و تحصیل آنان در مراکز اکادمیک داخلی و خارجی برای روحانیون قابل تحمل و قبول نبود. از این جهت، در جلال‌آباد، پکتیا، خوست و شمالی سنت‌گرایان دست به سربازگیری زدند و با تبلیغات علیه شاه وقت، شورش و بغاوت‌گری‌ها را راه‌اندازی نمودند. جامعۀ مذهبی و کم‌سواد، توان هضم نسخه‌ای تجویزی امان‌الله خان را نداشت. روحانیون از این فرصت استفاده می‌کردند و آنان را بر علیه امان‌الله خان تحریک می‌نمودند.

در نهایت دایرۀ نفوذ و قدرت شاه تنگ‌تر و کوچک‌تر شد و «سنت» بر «مدرنیته» چیره گشت. دلایل این شکست را پژوهش‌گران تاریخ و علوم اجتماعی، این‌گونه شرح می‌دهند که، جامعه آمادگی لازم را برای تغییر نداشت و در نخست بسترسازی و ذهنیت‌سازی صورت نگرفته بود. همان اصطلاح مشهور که می‌گویند اول خانۀ فیل را بسازید، بعد فیل را بخرید. نیت و اقدامات ترقی‌خواهانۀ امان‌الله خان در ذات خود ارزشمند و قابل تکریم‌ بودند/استند. اما دگرگونی‌های فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی شبیه کالای وارداتی نیستند، نمی‌شود آن‌ها را یک‍‌شبه و از ریشه تغییر داد. زمان لازم است و ارادۀ قوی و بنیاد برانداز. هنوز که هنوز است ما از دست تحجر و افراط‌گرایی رهایی نیافته‌ایم. سنت به قدرت خود وجود دارد و آن‌قدر قدرمت‌مند که «فرخنده» را در پایتخت دموکراسی خواه سلاخی می‌کند. اگر بدون حب و بغض به تاریخ و گذشته نگاه کنیم، بدون شک هسته‌گذاری قانونیت، برابری و تساوی باوری میان زن و مرد، کثرت‌گرایی دینی-مذهبی و رشد مطبوعات ریشه در همان فصل کلید خورده توسط امان‌الله خان دارند. امروز که ما برای نهادینه شدن و نضج‌گیری ارزش‌های مدنی و مدرن تلاش می‌کنیم، روحِ هیچ شاه و زمامدار گذشته را در کنار خود نمی‌بینیم، جز شاه امان‌الله خان که تفکرِ ترقی‌خواهش را نمی‌شود انکار کرد.

زهرا تارشی؛ نویسنده

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا