تحلیل

برند تبلیغاتی افغانستان

سید امین بهراد، روزنامه‌نگار

مارشال رومل يكي از فرماندهان آلماني در جنگ جهانی دوم گفته بود: «فرمانده موفق كسي است كه قبل از جسم دشمنانش، به عقل آنان فایق و مسلط گردد.»

عملیات روانی یا جنگ روانی، عبارتی است که بعد از جنگ جهانی دوم وارد ادبیات سیاسی و تبلیغاتی جهان شده است. امروزه با پیشرفت چشم‌گیر فناوری ارتباطی، این اصطلاحات و عبارات بیش از هر زمان دیگر مصداق عینی به‌خود گرفته‌اند.

هرچند عملیات روانی و تبلیغات روانی در گفتمان عامیانه کشور ما به‌نوعی نادرست، بد و خلاف منافع مردم تعریف شده است، اما همین تبلیغات روانی، شاخص‌هایی دارد که به‌راحتی می‌توان تبلیغات مثبت و همسو با منافع ملی و همسو با منافع مردم را از تبلیغات منفی و ضد منافع ملی جدا کرد.

به‌صورت بسیط این تعریف تا حدودی مورد اتفاق همه است: «عمليات رواني عبارت است از استفادۀ دقيق و طراحي‌شده از تبليغات و ساير امکانات به‌منظور تاثيرگذاري بر افکار، احساسات، تمايلات و رفتار گروه‌هاي دوست، دشمن و بي‌طرف براي دستيابي به اهداف ملي.»

شاه‌حسین مرتضوی یکی از چهره‌های جنجالی و در عین حال جدید و تازه ظهور در حوزه سیاست افغانستان است. این قلم را باور بر این است که حالا اکثریت قریب به‌اتفاق جامعه 35میلیونی افغانستان مرتضوی را می‌شناسند و کاربران فیسبوک افغانستان که حدود 10 تا 15میلیون تن را شامل می‌شود، همه با چهره، ژست و رفتار سیاسی وی آشنایی دارند.

مرتضوی به گفته خودش دهقان‌زاده‌یی است که حمایت هیچ رهبر سیاسی، قوم سیاسی و یا حمایت کدام کشور همسایه و غیر همسایه را با خود نداشته است. او به‌تنهایی با استعانت از قلمی که در اختیار دارد، وارد سیاست شده است.

مرتضوی در سال‌های 1385 به‌عنوان یک جوان فرهنگی کار رسانه‌یی‌اش را از مدیر مسوولی «هفته‌نامه بهار» شروع کرد. همزمان با «روزنامه ترقی» همکار شد. مرتضوی در همان آغاز کار مثل یک روزنامه‌نگار ساده، خبرنویس و روایت‌نویس عمل نمی‌کرد؛ بل با قضایا از عینک سیاسی نگاه می‌کرد.

خانم حبیبه سرابی که در آن روزگار والی مقتدر بامیان بود و جز خانم میشل اوباما کسی دیگری به او دست‌رسی نداشت و بقای چوکی خانم سرابی را نیز سال‌های سال میشل ضمانت کرده بود، روزنامه‌نگاری مرتضوی را حتما خوب به یاد دارد.

با تاسیس روزنامه هشت صبح، مرتضوی به‌عنوان معاون مدیر مسوول هشت صبح وارد کارزار رسانه‌یی شد. هرچند روزنامه هشت صبح در آغاز کار با امکانات خوبی وارد میدان شد، اما شهرت و قدرت هشت صبح بدون مرتضوی غیر ممکن بود.

مرتضوی در زمان مسوولیت در هشت صبح یک منتقد بی‌رحم، جدی و دقیق حکومت و نهادهای سیاسی بود. هیچ حرکت حکومت و نهادهای سیاسی به‌شمول احزاب و رهبران سیاسی از ذره‌بین مرتضوی بیرون نمی‌ماند. در واقع هشت صبح، آوازه، شهرت و حتا فندهایی را که بعدا به‌دست آورد، مدیون برنامه‌ریزی‌ها و نگاه استراتیژیک مرتضوی است.

مرتضوی در فضاسازی، موج‌آفرینی و الگوسازی رسانه‌یی- تبلیغاتی، یک اعجوبۀ تمام‌عیار است. این دیدگاه و روش مرتضوی در هشت صبح باعث شد که حکومت و تمام نهادهای ذی‌ربط در قضایای سیاسی کشور، این روزنامه را جدی بگیرند و از آن حساب ببرند.

به‌همین دلیل مرتضوی از معاونت مدیر مسوولی این روزنامه  -در مدت زمان اندک کمتر از ده سال- اکنون در کرسی مشاور ارشد ریاست جمهوری تکیه زده است. چندین تن دیگر از آدرس همین روزنامه نیز در نهادهای مختلف دولتی به نان و نامی رسیده‌اند که در واقع شایسته آن نیستند. این همه در سایه مرتضوی نصیب آنان شد و حتا هم اکنون دست پشتیبانی مرتضوی را با خود دارند.

رسانه‌گران و قلم به‌دستان حضور و عدم حضور مرتضوی در هشت صبح را به‌خوبی می‌توانند تفکیک کنند. هشت صبح دیگر آن روزنامه‌یی نیست که دولت از آن حساب می‌برد. گاهی مطالب این روزنامه چنین می‌نماید که گرفتار روزمرگی جدی شده است.

کوتاه این‌که در آن زمان فضای روزنامه‌نگاری حاکم در کشور در کنترول هشت صبح بود و هشت صبح در اختیار ایده‌ها و برنامه‌های شاه‌حسین مرتضوی.

مرتضوی در اوایل سال 1394 در سمت معاون سخنگوی ریاست جمهوری وارد ارگ ریاست جمهوری شد. مرتضوی به‌زودی معاونت سخنگویی ریاست جمهوری را به یک نهاد موثر و جدی مبدل کرد. تا اکنون افراد زیادی در نقش معاون سخنگوی ریاست جمهوری آمده و رفته‌اند، ولی نه کسی از آمدن آن‌ها آگاه شد و نه از رفتن‌شان.

مرتضوی در مدت کارش به‌عنوان معاون سخنگوی ریاست جمهوری، فضای تبلیغاتی، به‌خصوص فضای مجازی را چنان در کنترول داشت که به دغدغۀ بزرگ برای اردوگاه سیاسیون مخالف تبدیل شد.

در عین زمان کشنگران شبکه‌های اجتماعی کاری نداشتند جز درگیری با مرتضوی، اما مرتضوی به‌خوبی از عهدۀ کار خود برمی‌آمد و بر جزء جزء کار خود طوری مسلط است که روزها و هفته‌ها فضای مجازی را در سایکل یک پیام فیسبوکی خود دوران می‌دهد.

براساس تعریف عملیات روانی-رسانه‌یی، پیام‌هایی از این دست، مخاطبان عمدتا حریف را از حوزه عقل و خرد دور کرده، دچار واکنش‌های هیجانی و احساساتی می‌کند. در واقع برد و هدف این است که طرف را گرفتار واکنش‌های غیر منطقی نماید.

یادم است نشر یک عکس با «غولک» مرتضوی روزها کنشگران فیسبوکی از مخالفان و موافقان را درگیر کرده بود. این نشانه تسلط و تاثیرگذاری مرتضوی بر فضای مجازی و تبلیغاتی کشور است.

واکنش‌های ماه‌های اخیر محمد محقق یکی از سیاسیون جدی را همه شاهد بوده‌اند. حتا همین دو روز پیش واکنش محمد ناطقی از تیم ثبات و همگرایی، بیان‌گر این مدعاست.

مرتضوی که در بیش از ده سال در روزنامه‌های مختلف کار کرده بود، به توان و اثرهای جدی عملیات روانی- رسانه‌یی و تبلیغاتی به خوبی واقف بود، نهاد سخنگویی ریاست جمهوری را به یک نهاد موثر، طرف معادلات سیاسی و حتا اثرگذار در فرایندهای سیاسی مبدل کرد.

نهاد سخنگویی ریاست جمهوری در زمان تصدی مرتضوی به‌عنوان معاون سخنگوی، به نهاد پاسخ‌گو، پویا، فعال و درگیر با قضایای سیاسی کشور کسب جایگاه کرد. در حالی‌که قبل بر آن، به ندرت این نهاد طرف محاسبات محافل سیاسی بود و توان آن را داشت که گفتمان‌های سیاسی را کنترول و مدیریت کند، اما در زمان مدیریت مرتضوی، این مامول به کار روزمرۀ این دفتر مبدل شده بود.

حالا که ماه‌هاست شاه‌حسین مرتضوی دیگر معاون سخنگوی ریاست جمهوری نیست و بر کرسی ارشد مشاوریت ریاست جمهوری تکیه زده، هنوز سایه‌اش از فضای تبلیغاتی کشور، دور نشده است. هنوزهم پست‌های فیسبوکی و تویتری مرتضوی معیار محاسبات سیاسی و عاملی برای واکنش‌های تند و تیز مخالفان سیاسی محسوب می‌شود.

مرتضوی هنوز این قدرت را دارد که بزرگ‌ترین رقبای سیاسی رییس‌جمهور غنی را روزها چرخش روانی بدهد و گرفتار رفتارهای زشت و بدزبانی کند.

مرتضوی در نوع خودش یک برند تبلیغاتی است. او بدون تحصیلات مسلکی ارتباطی و رسانه‌یی، حالا به الگوی منحصر به فرد در حوزه تبلیغات و رسانه‌داری مبدل شده است که دوست و رقیب به این توانایی‌اش اذعان دارند و قهرا و جبرا احترام وی را حرمت می‌نهند.

من آدم‌هایی را متوجه شده‌ام که به‌نام‌های مستعار پیوسته مرتضوی را دشنام می‌دهند، ولی در برابر مرتضوی دولا می‌شوند. درحالی‌که مرتضوی نه لشکر دارد، نه گروه مسلح و نه سابقه آدم‌کشی، صرف ابهت رسانه‌یی اوست که همه را وادار به حرمت می‌کند.

هدف نگارش این نبشته، نه توصیف و حمایت از مرتضوی است و نه هم ضعیف جلوه‌دادن رقبای وی، بل بیان یک واقعیت است. از این رو برای تشخیص هدف اساسی این سطور، در پایان می‌خواهم دسته‌بندی‌یی که از عملیات روانی یا تبلیغات روانی انجام شده است را نیز بیاورم تا خواننده خود قضاوت کند.

عملیات روانی توسط تیوری‌پردازان حوزه رسانه به سه دسته تقسیم شده است:

عملیات روانی سیاه

به آن دسته تبلیغات و عملیات روانی‌یی گفته می‌شود که به هدف براندازی نظام سیاسی مشروع و در جهت خلاف منافع ملی، به دورغ‌پراکنی، شایعه‌سازی و افتراگرایی می‌پردازند. این تبلیغات عمدتا از سرزمین دشمن منتشر می‌شود و از هیچ گونه تبلیغات سوء ابا نمی‌ورزد. جعلی‌سازی وقایع و نادیده‌انگاشتن وقایع مثبت و ارزنده از دید تبلیغات‌چیان سیاه یک امر عادی است. تبلیغات طالبان و گروه‌های هراس‌افکن از این دست تبلیغات‌اند.

تبلیغات خاکستری

تبلیغات خاکستری اکثر از منابع بدون هویت منتشر می‌شوند. این نوع تبلیغات نیز به دورغ‌ها و شایعه‌سازی متوسل می‌شوند و در تمام معادلات سیاسی و اقتصادی تنها منافع فردی و گروهی خود را ترجیح می‌دهند. عمده‌ترین شاخص این گونه عملیات روانی ناپایداری خبرهایی است که از این آدرس منتشر می‌شوند و زود به مردم مشخص می‌شود که دروغ بوده و برمبنای یک پیش‌فرض دروغ پرداخته شده است.

این روزها اکونت‌های مستعار که با صدها حساب به‌جان شخصیت‌ها و نهادها افتاده‌اند و از منابع بزرگ حزبی و سیاسی آب می‌خورند، در واقع عملیات‌گران روانی خاکستری‌اند. اکثر اطلاعات و پیام‌های این دستگاه‌ها دورغ، بی‌بنیاد و مبتنی بر منافع حزبی و فردی خودشان است. گاهی حتا منابع این تبلیغات نیز مشخص‌اند، ولی در کشور بی‌قانون افغانستان نهاد یا کسی را یارای بازپرسی نیست.

تبلیغات سفید

تبلیغات سفید از آدرس مشخص، با هویت سیاسی تعریف‌شده منتشر می‌شود و این آدرس‌های رسمی و تعریف‌شده به‌نحوی به تبلیغات می‌پردازند که منافع ملی و منافع عامه کشور و مردم برای‌شان هدف غایی است. در نهایت تلاش می‌شود این گونه تبلیغات رقبا و دشمنان را سرجایش بنشاند و طرفداران را امیدوار و بی‌طرفان را طرفدار بسازند.

در اين شيوه به وقايع، آن‌گونه که هستند پرداخته می‌شود. در تبليغات سفيد، اغلب موارد عمليات رواني با عناوين رسمي به اجرا در مي‌آيد. اين شيوه که در آن، ابتکارات بر مبناي واقعي استوار است از قدرت اعتبارسازي بالايي برخوردار است.

بنابراین، مرتضوی از دیدگاه این قلم، یک رسانه‌گر قهار و یک تبلیغات‌چی سفید است که پیوسته در کنار منافع مردمش قرار داشته و هیچ‌گاهی از خطوط سرخ منافع ملی عبور نکرده است. عنوان وی مشخص است و نباید از مرتضوی توقع منتقد حکومت را داشت. تا زمانی‌که روزنامه‌نگار بود متهورانه حکومت و نهادهای مسوول را نقد می‌کرد و علیه آنان جوسازی می‌نمود، آنچه شغل و وظیفه‌اش ایجاب می‌کرد. حالا که حکومتی است و در تصمیم‌گیری‌های کلان وابسته به سرنوشت مردم شریک، بی‌انصافی خواهد بود که از وی توقع یک روزنامه‌نگار منتقد را داشته باشیم.

روی این اصل، مرتضوی خلاف اظهارات مدعیان مخالفش، یک غنیمت برای حکومتی است که تمام تیکه‌داران قومی و مافیای سیاسی از آدرس‌های سیاه و خاکستری، علیه این حکومت آستین بالا زده‌اند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا