مقالات

از مژدهای پوسیده در ذهن تفنگ

معرفی گزیده شعرهای اسدالله حبیب

معصومه امیری

داکتر حبیب در جایی گفته: «شعر سرودن گاهی پرخاش است، گاهی کمک به مقولۀ شناخت و غالبا پاسخی‌ست به نیاز درونی.» و وقتی شعرهایش را می‌خوانی این‌ها همه هست و البته تعهد هم هست، او سروده است:

 تو ای که در نظرت امتناع

و بر لبت فریاد

و در دلت فریاد

فرو ببند لب و زودتر همه مهر

به شوق از لب سرد سلاح‌ها بردار

که در سکوت دراز

چه مژده‌ها که به ذهن تفنگ می‌میرد

چه مژده‌هاست که در مغز تانک می‌پوسد

اسدالله حبیب که بیدل‌شناس است و بسیاری او را به داستان‌نویسی می‌شناسند، سه مجموعه شعر در کارنامۀ بلند ادبی خود دارد: خط سرخ، وداع با تاریکی، آتش درنارنج‌زار نام این مجموعه‌هاست، اما «این زمین سرخ است» گزیده‌یی است که به کوشش و گزینش محمدحسین محمدی گرد آمده.

محمدی در مقدمه‌یی که بر این مجموعه نوشته، می‌گوید: «اگر چه نقش حبیب در تاریخ داستان‌نویسی کشور برجسته‌تر و به‌عنوان یکی از داستان‌نویسان مهم دهۀ چهل تا شصت خورشیدی مطرح است اما او در شعر معاصر افغانستان در آن سال‌ها نیز مطرح می‌باشد و دیدگاه و تلاش‌هایش در کنار دیگر نوگرایان شعر فارسی قابل یادکرد و بررسی است.»

در همین مقدمه به تمایل و گرایش او به ادبیات چپ اشاره شده و بخشی از شعر او برای مصداق آمده است:

دهقان ز سهم خویشتن و ارباب

برجدول چهار- یک

پنج – یک

می کرد تیره نقش چلیپا را

او با برهنگی تن آدم

با روح پاک و خواهش معصومش

در باد کشتگاه نشان می‌داد

عطر لطیف دانۀ گندم را

و ندر نسیم گرم وزان می‌یافت

تحریص دوستانۀ شیطان را

تصویر ناسپاسی مردم را

این کتاب از مجموعه گزیده‌هایی می‌باشد که انتشارات تاک از آثار شاعران معاصر افغانستان چاپ کرده و به گفتۀ این ناشر قرار است، ادامه پیدا کند.

این زمین سرخ است که در بهار امسال منتشر شد با ویراستاری سیدضیا قاسمی در شمارگان ۳۰۰ در بازار کتاب افغانستان موجود می‌باشد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا