مقاله

عوامل تحرک اجتماعی زنان

منیژه رامزی، استاد دانشگاه کابل

انقلاب صنعتی اروپا با بیرون کشیدن زنان از قلمرو خانه، موجب تحرک و تقویت موقعیت اجتماعی آنان و باعث تاثیرات ژرفی در مشارکت زنان و مردان در خانواده شد. این انقلاب بر زنان افغانستان بی‌تأثیر نبود؛ اما زنان این جغرافیا تحت سلطه و حاکمیت مطلق مردان، موفق به تحرک اجتماعی در سطح مملکت نشدند تا این‌که پس از استقلال گام‌های مقدماتی تحرک اجتماعی آنان برداشته شد.

یکی از اثرات قابل‌ملاحظۀ دگرگونی‌های کلان اجتماعی در خانواده بعد از انقلاب صنعتی، تغییر در نقش جنسیت است. در جوامع غربی تحولات باعث شد نقش‌های سنتی با سرعت زیاد جای خود را به نقش‌های مدرن دهند و به‌تدریج از اعتبار نقش‌های سنتی کاسته شود؛ زیرا با ورود زنان به عرصه‌های آموزشی، شغلی، استقلال اقتصادی و سایر نهادهای اجتماعی و افزایش آگاهی، آنان بیش‌تر با حقوق خود آشنا شدند.

به‌این‌ترتیب زنان به عصر اراده‌گرایی در انتخاب نقش‌های اجتماعی گام نهادند و به بازتعریف هویتی مستقل برای خود پرداختند.
به عقیدۀ بسیاری از صاحب‌نظران، نقش‌ زنان در جوامعی که در دوره گذار از سنت به مدرنیته یا تجدد توقف کرده‌اند؛ بسیار سخت‌تر از نقش‌ آنان در شرایط کاملاً سنتی و یا کاملاً مدرن است.
به هر ترتیب در افغانستان زنان با تصور نوینی از نقش‌های فردی و اجتماعی‌ خود روبرو هستند؛ ولی انتظارات آن‌ها در این زمینه با گذشته تغییر یافته است؛ اما این تغییر به این معنا نیست که سنت به‌کلی کنار زده شده است.

«گیدنز» می‌گوید: «جهان نوین، مدرن است؛ اما نه به این معنا که دیگر سنتی وجود ندارد و مردم به اعتقادات اجدادشان امید نداشته باشند. جهان مدرن مرگ سنت‌ها را به بار نمی‌آورد.»

در افغانستان در بسیاری موارد دیده می‌شود که مدرن‌گرایی در پی پایان دادن به سنت‌های حاکم در برابر زنان است، اقدامی که گاهی نمی‌تواند سازگار و بجا باشد. اگر سخن از فمینیسم باشد به جای سنت‌های حاکم در برابر زنان در شرایط کنونی نتیجه چندانی نداشته است؛ زیرا مفهوم کلی این دیدگاه با جامعه اسلامی ما مطابقت ندارد و از جهتی بدون آگاهی لازم، پیش‌کسوتان این عرصه وارد صحنه عمل شده‌اند.

تحرک اجتماعی یا گذار آزادانۀ افراد و گروه‌های انسانی از یک جایگاه اجتماعی به منزلت، منصب یا جایگاه اجتماعی دیگر،  یکی از موضوعات مهم در حوزۀ مطالعات جامعه‌شناسی به شمار می‌رود.
تحرک اجتماعی  آزادانه  چه در یک سطح و یا از پایین به بالا  و یا میان‌نسلی و یا درون‌نسلی  مستلزم توافق  شرایط و مقتضیاتی است که از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر و از یک جامعه تا جامعۀ دیگر متفاوت است.
این تحرک در جوامع بسته، سنتی و عقب‌مانده تا جوامع مدرن و  نیز در جوامعی که درحال‌گذار از سنت به مدرنیته‌اند با درنظرداشت چالش‌ها و موانع متعدد از جمله رویکردهای جنسیتی ناشی از نقش‌های متداول و یا درحال‌گذار  زن و مرد، فرق می‌کند.

سنت‌گرایان و محافظه‌کاران همواره سعی می‌ورزند تا نظام‌ها و داشته‌های موجود جوامع را حفظ و رویکردهای تقلیدگرایانه و موروثی را نسبت به باورها و رویکردهای تجددگرایانه مبتنی بر خردگرایی، استعداد و شایسته‌سالاری  ترجیح دهند؛ امری که باعث  رکود در تحرک اجتماعی شده و از باورهای دینی، خرافاتی و سنتی در زمینه منتفع می‌شود.
موجودیت دیدگاه‌های کلیشه‌یی پیرامون جنسیت (نقش‌های مردان و زنان و موقف‌های اجتماعی آنان) در چنین جوامع سنتی و محافظه‌کار، مجال تحرک اجتماعی آزاد را از هر دو نوع سلب می‌کند.

برتری‌جویی‌های قومی، نژادی، سمتی  و زبانی توأم با بدبینی‌ها، سوءظن‌ها و ناباوری‌ها نسبت به استعداد و توانمندی‌های دسته‌ها و گروه‌های خاص اجتماعی نیز از مسائلی‌اند که در جوامع بسته همواره درها را بر روی تحرک آزاد اجتماعی افراد و گروه‌ها بسته نگه می‌دارد.

 این‌گونه برتری‌جویی‌ها که معمولاً برای حفظ مقام، پرستیژ و سلطۀ گروه‌های حاکم سیاسی و یا مطرح اجتماعی ظاهر می‌شود، مانع رسیدن و عبور افراد منسوب به گروه‌ها و جوامع یادشده به رتب و مناصب بالاتر حتی در درون همان نسل می‌شوند.
نمونه‌هایی از آن را در شرایط کنونی افغانستان به‌خصوص در دوره حکومت وحدت ملی تجربه کردیم، در حوزه زنان برای تحقق مشارکت آن‌ها دیده شد که برنامه‌های حکومت به علت سیاست‌ورزی‌ها در طول خطوط قومی تقسیم و بیشتر از بالا به پایین بوده است که این خود مانع تحرک اجتماعی برای زنان تحصیل‌یافته و صاحب‌نظر قلمداد می‌شود؛ در چنین وضعیت پرداختن به درک و استفاده از فرصت‌هایی که افراد را قادر به عبور از این مرحله کند و تحرک اجتماعی را تسریع بخشد نیز به اندازه درک خود این موانع مهم و ارزنده است.

«فرهنگ» در گام نخست عمده‌ترین عامل تحرک اجتماعی برحسب جنسیت است که تأثیر مستقیمی در شکل‌گیری تحرک اجتماعی دارد. اگر فرض بر این باشد که سرمایه فرهنگی در دو ولایت بین دو جنس زن و مرد دارای ارتباط است در نتیجه به نقش فرهنگ در ایجاد تحرک اجتماعی پی می‌بریم که تغییرات فرهنگی- اجتماعی مانند شهرنشینی، مهاجرت، ارتباطات و مبادلات فرهنگی گسترش آموزش و در نتیجه، ارتقای میزان مهارت‌ها، توانایی‌های فردی و شکل‌گیری نگرش‌های جدید نقش بارزی دارد و هماهنگی با این تغییرات، امکان و افزایش تحرک اجتماعی بین‌نسلی را  فراهم می‌کند.

در فرهنگ‌هایی که جایگاه زن و مرد با نقش‌های کلیشه‌یی تعریف شده باشد، جنسیت یک از عوامل عمده کُندبودن تحرک اجتماعی محسوب می‌شود.
ازدواج نیز عامل تحرک اجتماعی است، گاهی تصور بر این است که ازدواج پدیده‌یی صرفاً فردی است؛ اما واقعیت‌های اجتماعی نشان می‌دهد که ازدواج همواره تحت تأثیر مصالح اقتصادی – اجتماعی، متأثر  از ساخت کلی جامعه است و متناسب با دگرگونی‌های اجتماعی، تغییراتی در همسرگزینی از لحاظ اجتماعی پدید آمده است.
در جامعه افغانستان گزینش همسر را می‌توان یکی از مهم‌ترین میدان‌هایی دانست که در آن تحرک اجتماعی را دقیق می‌توان بررسی کرد. معیارهایی چون سطح تحصیلی، اشتغال، درآمد و پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد در انتخاب همسر نقش مهمی ایفا می‌کند.

درباره ازدواج دیدگاه خانواده‌ها و افراد ده‌نشین همان تفکر سنتی است؛ اما باورها میان مردان و زنان شهرنشین بازتر و مدرنیته‌تر شده است. عرف حاکم در جوامع سنتی، ازدواج با افراد مربوط به گروه‌های خاص یا اقلیت‌های خاص مانند جت، جولا، قوال و … و نیز حتی افراد منسوب به یک مذهب اقلیتی را به دیده نادرست و ناپسند نگریسته است.
در گام بعدی سیاست و رهبری در تحرک اجتماعی مهم است و به‌عنوان عامل اثرگذار در تحرک اجتماعی میان جامعه، اقتدار و مبانی مشروعیت سیاسی در جوامع بشری  مهم دانسته می‌شود. در جوامع توسعه‌یافته که به معنای واقعی به سیاست و رهبری پی برده‌اند، عامل تحرک اجتماعی دانسته می‌شود؛ ولی افغانستان بدون شک جزء جوامع توسعه‌نیافته یا کم‌تر‌توسعه‌یافته است.
جامعه‌یی که در آن توده مردم زیردست و تعدادی محدودی زبردست‌اند. جامعه زراعتی و فاقد صنعت که تولید ناخالص ملی کفایت هزینه‌های زندگی شهروندان را نمی‌کند. جامعه‌یی که در آن به قدرت سیاسی در آن همواره به دیده شک نگریسته شده است، جایگاه زنان در سیاست بر مبنای حمایت جامعه جهانی تعریف شده است نه براساس نیازهای اساسی مردم، چون سیاست و رهبری در افغانستان همواره با رویکرد کلیشه‌یی به مسئله جنسیت نگریسته و زمینه‌های فعال تحرک اجتماعی را طور شایسته مدیریت نکرده است.
فرازونشیب مطرح‌سازی زنان در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در طول تاریخ کشور میبن دیدگاه‌های سیاستمداران و رجال سیاسی در قبال جنسیت و تحرک اجتماعی است.

بحران‌های کلان اجتماعی (جنگ، مهاجرت، بیجا شدن) نیز در تحرک اجتماعی بدون تأثیر نیست. بحران‌های کلانی مانند مهاجرت، در بسیاری مواقع تابوهای جنسیتی تحرک اجتماعی را می‌شکند و در برخی موارد زمینه‌های رسیدن و متحول شدن حیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طبقات مختلف را تکاپوی بیشتر بخشیده و متحول می‌کند.

دوره مهاجرت افغان‌ها که از عصر جنگ سرد تاکنون ادامه دارد منتج به شکستن این تابو شده است. افغان‌های مهاجر در جوامع باز بدون دیوار جنسیت به مدارج بزرگ ترقی راه‌یافته و با جوامع متفاوت دیگر ادغام ‌شده‌اند. برعکس تبعات ناشی از بحران و جنگ به‌ویژه شکل‌گیری افکار رادیکال دینی، جنسیت را به یکی از موانع کلیدی تحرک اجتماعی مبدل کرده است.

اگر از نگاهی جنسیتی  بر موانع تحرک اجتماعی در افغانستان  دیده شود همه زنان در افغانستان از امکانات یکسان برخوردار نیستند، یکی از عمده‌ترین مشکلات اجتماعی- سیاسی زنان پایین بودن سطح سواد در افغانستان است که متأسفانه در مشکلاتی همچون بحران امنیت، ضعف اقتصادی، ناهنجاری‌های اجتماعی و… ریشه دارد.
براساس آمار سازمان ملل متحد، در حال حاضر ۶۶درصد مردم افغانستان، کاملاً از نعمت سواد بی‌بهره‌اند و از این تعداد ۹۹درصد زنان هستند. فعالیت غیرسازمان‌یافته و پراکنده زنان در دهه‌های گذشته برای رفع این تبعیضات و محرومیت‌ها، هرچند خالی از تأثیر نبوده است، ولی نتوانسته شکاف عمیق فرهنگی و سنتی میان مرد و زن را در جامعه افغانستانی پُر کنند.
می‌توان گفت در فضای جدید سیاسی و اجتماعی بعد از سقوط رژیم طالبان، زنان برای اولین بار توانستند به‌صورت گسترده و گاه سازمان‌یافته در عرصه فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی وارد شوند.

در جوامع بسته و توسعه‌نیافته از جمله در افغانستان، تبعیض، خشونت و تقسیم‌بندی جنسیتی در تاروپود اجتماع چنان ریشه دوانده است که محو آن به‌سادگی ممکن نیست. در جامعه ما زنان صرف‌نظر از این‌که چه حرفه و کاری دارند – آموزگار، دکتور، فعال مدنی یا روزنامه‌نگار- در دید جمعی پیش از هر چیز دیگر، عضو گروه مشخصی به نام «زن‌ها» هستند.
جامعه ما نمی‌گذارد شهروندان اینجا فقط انسان باشند، هرلحظه و هر ساعت جنسیت زنانه را – اغلب هم در قالب یک نارسایی یا کمبود یا چیزی مثل آن- به رخ‌شان می‌کشد و بالاخره زن‌ها ناچار می‌شوند همواره و در هر جایی‌که باشند، به یاد داشته باشند که پیش از هر چیز، «زن» هستند.

در افغانستان کنونی به دلیل معضلات گوناگون و گسترده‌یی مانند سنت‌زدگی و سنت‌گرایی، فقر، فقدان و یا بی‌کیفیت بودن آموزش و پرورش و بسیاری چیزهای دیگر، بیشتر زن‌ها به درجه‌یی از خودشناسی و خودباوری نمی‌رسند که بتوانند مشکلات‌شان را در اجتماع حل کنند؛ درحالی‌که فرصت‌ها برای حل موانع تحرک اجتماعی وجود دارد.

همۀ مواردی که یادشده از عواملی برشمرده می‌شود که می‌تواند زمینه‌ها و فرصت‌های بالقوه تغییر این روند را از حالت غیرفعال به حالت پویا درآورده و تحرک اجتماعی را با رویکرد مثبت باعث شود. احترام به اصل کرامت انسانی و حقوق ذاتی بشری شناخته‌شدۀ زن و مرد و ارج‌گذاری به دانش، مهارت و تخصص بدون تبعیض، زمینه مهم برای این تحرک است.

در نتیجه می‌توان گفت که جوامع به‌خصوص درحال‌توسعه مانند افغانستان برای پیشرفت باید به سمت نابرابری درونی به‌شرط برابری فرصت‌ها برای همه، که الزام تقسیم‌ کار برای ادامه حیات است روی آورند تا مزایا براساس شایستگی و توانایی افراد توزیع شود و مسیر تحرک و تعالی برای همه در دسترس باشد در غیر آن تحرک اجتماعی دچار دگرگونی شده و نتیجه‌یی در پی نخواهد داشت.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. با سلام و عرض ادب به نگارنده مقاله بانو رامزی و مدیریت محترم روزنامه راه مدنیت.
    مقاله را خواندم، مطالب ارزنده یی درآن تذکر رفته است. و نکات کلیدی در باره عوامل بازدارنده تحرک اجتماعی زنان و نیز عوامل تحرک اجتماعی زنان یادآور شده است. من که خود سال هاست در بخش زنان و مطالعات ازین دست کار می کنم، همه این موارد را به خوبی درک می کنم که بانو رامزی در مقاله اش تذکر داده است. خوب است که در قسمت تحرک اجتماعی زنان کار صورت گیرد و حس کمال جویی و فضیلت طلبی در زنان زنده و بیشتر و بهتر گردد تا به مرز خود باوری برسند. و با عوامل بازدارنده و پدیده های شومی که مانع رشد استعداد زنان می شوند، مبارزه کنند. بدون شک میزان تمدن پذیری یک جامعه را در میزان رشد زنان می توان محاسبه نمود. چرچیل انگلیسی بی خودی نگفته است که برای خرابی یک جامعه نیاز به لشکر کشی نیست، کافیست زنان را محصور و در بند نگهداشت. به امید دریافت مقاله ها و نوشته های بیشتر و بهتر ازین بانوی فرهیخته. و با سپاس ویژه را راه مدنیت که به صورت واقعی در مسیر مدنیت گام بر می دارد.

دکمه بازگشت به بالا