اسلایدشوتحلیل

بی‌شرمی

سلیمان باختری

دکتور محمداشرف غنی؛ اولین رییس‌جمهور در تاریخ جدید کشور است که آدم از صحبت‌کردنش نمی‌شرمد. فارغ از مسایل و جبهه‌گیری‌های سیاسی و این‌که طرف‌دار یا مخالف او باشیم، این نکته را نمی‌توان انکار کرد که دکتور غنی، انسان باسوادی است. وقتی دربارۀ تاریخ، ادبیات، فرهنگ، علم سیاست، شهرسازی، توسعه و جامعه صحبت می‌کند، در سخنان او گپ بی‌معنا، سردرگم و تهی نمی‌توان یافت.

او نه انشاءلله انشاءلله می‌گوید نه چیز چیز و نه گپ‌های کوچه‌بازاری که مخاطب را فریب بدهد. مدت‌هاست در افغانستان، سیاست‌مداران مردم را احمق فرض می‌کنند و با فکاهی‌گفتن و یا مهمل‌بافی هر بحث را خاتمه می‌دهند.

در مناظره‌های انتخاباتی دور قبل، وقتی رمضان بشردوست آقای کرزی را به هزار گناه کبیره و باثبوت متهم ساخت، آقای کرزی به جای جواب‌دادن، شروع کرد به تعریف از کتاب او و صحبت درباره نکتایی وی.

همین‌طور در بسیاری از موارد مهم او سعی می‌کرد خیلی فاضلانه صحبت کند و مهمل ببافد؛ مثلا «ایلا دادنی نیستم»، «شیر استم» «اونه، بی‌شک بی‌شک» و اصطلاحاتی از این دست در دل جمله‌هایی که به‌طور کلی معنا نداشتند.

باری، یکی از سخنگویان او که می‌خواست کتابی از سیزده‌سال زعامت حامد کرزی آماده کند، بعد از شش‌ماه زحمت، اعلام ناکامی کرد و گفته بود من حتا یک جملۀ معنادار و سالم در صحبت‌های او نیافتم. این شیوه‌یی از سیاست‌کردن در افغانستان بوده است.

همین‌طور اگر کسی بتواند تنها یک‌صفحه از برنامه‌های داکتر عبدالله دربارۀ آینده افغانستان و از این سیزده‌سال وظیفۀ او آماده کند شاهکار کرده است. داکتر عبدالله متخصص همه‌چیز گفتن و هیچ‌چیز نگفتن است. جمله‌هایش با انشاءلله انشاءلله شروع و با توکل به‌خدا ختم می‌شود. در بین هم چند جملۀ ادبی را بی‌ربط به هم می‌چسباند، مهم نیست درباره سیاست حرف بزند، اقتصاد و یا توسعه.

آقای اتمر هم همین طور کشیده کشیده هر کلمه را طوری ادا می‌کند که شما فکر کنید یک جمله گفته است و آخر ذهن قبول می‌کند، اما اگر بپرسی که چه گفته، قادر به بازسازی جملات‌اش نخواهی بود.

سیاست‌مداران قبلی را هم که یاد همۀ خوانندگان هست. نام بردن از آن‌ها حساسیت ایجاد می‌کند، اما کافی است به سخنان آن‌ها فکر کنیم، هیچ چیز به یاد نمی‌آوریم.

اما از دکتور غنی می‌توان کلی صحبت به‌خاطر آورد؛ درباره بازسازی کشوری ویران‌شده، درباره معماری یک‌دست شهری، درباره ادبیات و تابوشکنی، درباره سبک زندگی و تاثیر فرهنگ تاریخی، درباره اهمیت انجمن تاریخ در ساختن هویت ملی برای مردم کشور؛ آنچه که حتا به ذهن و دهن باقی سیاست‌مداران جور نمی‌آید.

سخنان او را به‌طور مثال در افتتاح بند سلما، همه مردم به یاد دارند، درباره اهمیت استراتژیک آب به اندازه یک کتاب صحبت کرد و همین طور برنامه ملی برای استفاده از آب‌های کشور.

سخنانش در افتتاحیه پارلمان را نیز می‌توان به یاد آورد. صحبت‌هایش در دیدار با جامعه مدنی برای یک‌دست‌سازی نظام معماری شهری و ارجاع‌دادنش به کتاب‌های مختلف درباره سنگاپور، مالزی و تهران.

سخنان او در تهران و اسلام‌آباد هم برای مهاجران ما در این دو کشور، غرورآفرین بودند. صحبت‌هایش در محافل خارجی به زبان انگلیسی هم مایۀ غرور افغانستان است. این را خود خارجی‌ها هم اعتراف کرده‌اند. او تنها سیاست‌مداری است که مردم از صحبت‌های او نمی‌شرمند و سخنانش ولو تلخ، جای شرم برای شنوندگان و برای مردم کشورش باقی نمی‌گذارد.

همان‌طور که ایرانی‌ها به خاتمی و امریکایی‌ها به اوباما در سخن گفتن فخر می‌کنند، ما نیز می‌توانیم از او یاد کنیم.

اهمیت این کار در این است که مردم به دین امرای خودند و وقتی رییس‌جمهور، سخن نسنجیده و بی‌مرجع و اصول نزند، این رسم عمومی  می‌شود. در سطح شهرها، دانشگاه‌ها و خیابان‌ها نیز مردم، سخنان‌شان را سنجیده می‌زنند.

این مسالۀ مهمی است که مردم نسبت به سخن حساس باشند؛ چراکه سررشتۀ عمل و فکر هر دو سخن است.

نوشته‌های مشابه

‫5 دیدگاه ها

  1. این ادعا که او مهمل نمی‌گوید و باسواد است یک ادعای بسیار خنده‌اور است. او سواد انگلیسی خوب دارد. اما در فارسی بیسواد محض است. من صحبتهای این بیسواد را در سیمنار زبان فارسی «نویسه‌گزاری» کردم. نمونه:‌

    «ملت یک پدیده فرهنگی است.دولت داری بدون فرهنگ عرفانی اش،‌ بدون فرهنگ، بدون یک اساس فرهنگی و یک دیدگاه مشترک ملی تنها یک وسیله حکومت داری است.»

    فاعل:‌ دولتداری
    فعل حکومت داری

    یعنی دولتداری حکومتداری است. یعنی چه؟

    سرتاسر این بیانیه ازین مثالها پر است. جفنگ است جفنگ!

    ها و باز تکرار می کنم که سواد انگلیسی اش بسیار خوب است. یعنی معیاری است. اما فارسی اش بسیار ابتدایی است.

    1. Saboor Rahel
      Mr president has enough knowledge in Dari language, more than enough to compare him with most Dari speaking people. And to be honest your judgment level of him being illiterate is strange,l!
      How could one label someone illiterate because he can’t speak Dari like a Dari language professor? 🤔

  2. تحفه پیشوای بشریت را برتان تقدیم می کنم
    السلام علیکم و رحمت الله و برکاتو…

    امروز روز دوم است که من جنازه یک جنرال افغان را سرشانه‌هایم برداشته ام و در عین حال کماندوهای بسیار شجاع ما در بادغیس به شهادت رسیدند. اول می خواهم درود بفرستم به تمام قوای امنیتی و دفاعی ما و خاصتا شهدا و زخمیهای ما و هر هموطن ما مخصوصا هموطنان ما که در بدون هیچ کدام آ آماج موج‌های تروریستی قرار گرفتند و اما همیشه سر ازین خاک ایستاده بودند و سر ازین خاک ایستاده خواهند بود.

    صدمین سال استقلال افغانستان یک فرصت است که ما ابعاد استقلال خود را سرش فکر کنیم. ما صدمین سال استقلال سیاسی افغانستان را سرش بحث می کنیم و یک گفتمان ملی خات داشتیم. اما در عین حال ابعاد اقتصادی، ابعاد امنیتی و مخصوصا ابعاد فکری استقلال ما نهایت مهم است. دلیلی که مجلس امروز صورت میگیرد این است که بعد فکری استقلال ما هزارها سال به گذشته می‌رود. زبان یک پدیده اجتماعی است. هرکدام ما به حیث عضو اجتماع وقتی که چهار جمله می گوییم در حقیقت هزار سال کار مشترک پیشینی‌های خود را سرش اتکا داشتیم و زبان دری ما زبان وصل نه تنها مردم ما بلکه یک منطقه تمدنی است. ازین جهت ضرور است که ریشه‌های عمیق فکری خود را درین زبان و زبانهای دیگر ملی، پشتو، ازبیکی، پامیری و تمام لسانهای دیگر خود به صورت واقعی ببینیم.

    افتخار افغانستان این است که هر زبان خود را زبان ملی می‌داند! و دلیل آن بسیار آسان است. ما سر هویت ملی خود شک نداریم. کسانی سر یک زبان اتکا می‌کنند که در هراس باشند. افغانستان به حیث چهار راه آسیای میانه به حیث چهارراه تمدن‌ها و مرکز تمدنی همیشه که تمدن اسلامی ما، تمدن بزرگ اسلامی ما که آخرین ازین تراوش‌هاست همیشه سرخود اعتماد داشته است. هزارها سال وجود داشته ایم و هزاران سال دیگر وجود خات داشتیم. .. (چیغ وچک چک حضار)

    حرفهای من در چهار قسمت است.
    اول خوش آمدید می‌گویم همه شما بزرگان را مخصوصا کسانی که امروز مرحمت فرمودند و اذهان ما را روشن کردند، مهمانهای بسیار گرامی ما را و اعضای محترم از پوهنتون‌ها جناب استاد رفیع، جناب فاروقی صاحب، جناب غضنفر صاحب از … پاچا…. تمام استادان…. همه که زحمت کشیدند.

    من از چند جهت تشکر می‌کنم. اول اینست که سیمنار جناب رفیع صاحب به یادش باشد مرا به یاد سیمنارهای دوران جوانی‌ام انداخت. در اونجه من بسیار جوان بودم و اینها از من بیگار می‌گرفتند. سر من دوامدار ترجمه می‌کردند. در یک روز یادم است که ۱۲ ساعت مسلسل سر من ترجمه کرده بودند. دگه کسانی که ترجمانی می‌کنند یا که زحمت می‌کشند من از دل شان می آیم، از آنها تشکر می‌کنم. (اینست دلیل تشکر کردن… ایهاالناس!)

    اما نقطه کلیدی در اینست که مرا به یاد از او روزهای سه دهه من سر تحقیقات زبان و تاریخ و باستانشاسی و بشرشناسی و زمینه این سیمنار موجب ازی شد که باز یادداشتهای گذشته ام را باز سرش یک مرور کنم و بعضی آثار نو را ببینم. در این بخش از استاد غبار، استاد کهزاد و استاد حبیبی ضرور می‌بینم که یادآوری کنم. تاریخ قبل از اسلام ما را این سه بزرگوار در تحلیل و تجزیه و عام کردنش یک نقش اساسی داشتند و می خواهم که انجمن تاریخ آن وقت، خاصتا ابراز تشکر کنم. سه کتب را من سرش عبور کردم. ملک‌الشعرا بهار، داکتر عبدالحسین زرین‌کوب و مخصوصا کتاب داکتر صاحب مهدی زرقانی. این کتاب من فکر می‌کنم مبحث بحث ما را باید در آینده تشکیل کند. ضروراست و همچنین آثار محققین هندی و پاکستانی که سر زبان دری سرمایه‌گذاری کرده‌اند و حالا محققین تاجیکی و آسیای میانه باید جز این گفتمان صورت‌بگیرد.

    دلیلی که داکتر صاحب زرقانی را،‌ از جناب تابش هم درین قسمت تشکر می کنم، خاصتا این است که تحلیل ازین ها از متن به فرامتن، بین‌المتن و قرائت عبور کرد. آخرین تئوری‌های ادبی معاصر در آثار ازین انعکاس پیداکرده و ضرورت ازین است که ما از تاریخ ادبیات به ادب‌شناسی به صورت اساسی … و اینها زمینه ازین را فراهم کردند که ضرورت بود.
    نقطه دیگر یک نقطه اساسی است که اساس دیدگاه بشرشناسی را تشکیل می‌کند. زبان فرهنگ و نژاد سه پدیده جداگانه است. نژاد یک واژه فرهنگی است. در طبیعت وجود ندارد. فرهنگ یک وسیله وصل است. زبان تنها یکی از این اجزای ازین را تشکیل می‌کند. زبان زبان مادری نیست. زبان را آدم یاد می‌گیرد و مخصوصا یک فرهنگی که چند زبان همزمان دارد، دیدگاهش به مراتب امید است وسیع‌تر باشد تا فرهنگی که یک زبان دارد و فکر می‌کند که همه چیز در زبانش خلاصه می‌شود. تمام تحقیقات نشان می‌دهد که کسی که دو لسان را می‌فهمد به مراتب دیدگاه وسیعتر را تشکیل می‌دهد.

    از آن جهت دو نقطه ضروری است. ملت یک پدیده فرهنگی است.دولت داری بدون فرهنگ عرفانی اش،‌ بدون فرهنگ، بدون یک اساس فرهنگی و یک دیدگاه مشترک ملی تنها یک وسیله حکومت داری است. اگر می‌خواهید که برقلب‌ها حکومت کنید، باید به فرهنگ مراجعه کنید. به تمدن عظیم عرفانی ما پس مراجعه کنیم. این تمدن ما مخصوصا عدالت‌محور است. هزاران سال است که واژه عدالت در تمدن‌ ما،‌ در زبان ما و در ادبیات ما موقف بسیار بالا دارد و مخصوصا در فرهنگ اسلامی ما اساس حکومت‌داری ما را تشکیل می‌کند.

    قسمت دوم- من عرایض من خدمت تان،‌ بسیار معذرت می‌خواهم شما استادان استید من تنها یک شاگرد استم، چند نقطه خدمت تان عرض می کنم.
    زبان دری، اول- یکی از وسایل ابراز عمیق‌ترین احساسات ماست. این پدیده را بدون هزاران سال ارتباط عمیق احساساتی شما درک کرده نمی‌‌توانید. و باید بفهمیم که ما متولد سال گذشته نیستیم. هزاران سال خون و احساسات در مغز و در قلب ما جای دارد.

    دوم- زبان مهم محصول تاریخ ماست و هم سازنده تاریخ ماست. چون بالاخره دیدگاه‌های ما وسیله ابراز زبانی می‌خواهد. این جهت سرمایه گذاری سر زبان از سرمایه گذاری سر زیربنای فریکی کرده اهمیت کمتر ندارد.
    اگر باهم دیدگاه مشترک نداشته باشیم، هر نوع رشد اقتصادی ما را به هم وصل نمی‌کند.
    سوم- زبان دری وسیله ایجاد یک قلمرو بزرگ فارسی است. آن قلمرو در طول تاریخ مربوط ما نیست. نوع ارتباطات خود را در ادوار مختلف تاریخ درین قلمرو باید به وضاحت ببینیم. و بالاخره دو موضوع دیگرِ؛ یک خودشناسی- آیا امکان دارد که خود را بدون باستانشناسی عمیق فکری خود درک کنی؟ چون ما فرد نیستیم که ما بتوانیم جامعه خود را به صورت شعوری نقشه‌بندی کنیم. هرکدام ما هم پدیده گذشته استیم و هم امید است که وسیله وصل به اینده باشیم. و اگر آینده را به صورت اساسی با درک عمیق گذشته ندانیم بسیار زود از اصل خود جدا خواهیم شد. و این اصل جامعه بسیار عمیق است و ریشه های بسیار عمیق دارد. درخت مغرور نشود، چون اگر ریشه خشک شد، درخت هرچه بالا باشد و سعدی ذکر کرده که مردم ریشه استند و حکومت درخت.

    و نقطه پنجم ام، درین بخش این است که انواع گفتمانهای مان را زبان دری ممکن ساخته است. چون شیوه های مختلف از نثر، نظم، غزل، عرفان وغیره در زبان در زبانهای ما جمع شده و نقطه بعدی ما اینست که از نگاه دیدگاه اگر امیرعلیشیرنوایی، خوشحال ختک و جامی را باهم ببینیم نود فیصد افکارشان عین افکار است. و این را هم فراموش نکنیم که طبقات صوفیه مخصوصا طبقه نقشبندیه،‌ طبقه چشتیه، طبقه قادریه و طریق دیگر ما در طول قرنها مرد و زن،‌ دری‌زبان و پشتوزبان و ترک‌زبان را همه را با هم وصل کرده است. و این را هم فراموش نکنیم که خلوت در انجمن همیشه مخصوصا در طبقه نقشبندی ما یک نقش اساسی داشته است.

    ضرورت است،‌ ازین جهت این نقاط را خدمت تان ذکر می‌کنم که نسل جوان ما ضرورت دارد که ریشه‌های عمیق فرهنگی خود را درک کند. زبان کمپیوتر وسیله ازین است که فرهنگ ملی رشد کند. حالا بحث هایی که صورت میگیرد در تحقیقات کمپیوتر این را ممکن ساخته است که همه بدون ازین که یکیدگر را ببینند این را ممکن ساخته است. اما دیدگاه فرهنگی ما زبان‌های ملی ما،‌هویت تاریخی ماست. (با همان آواز انکر)- دا افغانستان زمونز کور دی/دابه زمونز کور وی

    نقطه سوم- چند خواهش است. از نگاه تحقیقات امروز استفاده زیاد کردیم.اما به مثابه ایرانی‌ها واقعا سر تاریخ زبان دری خود بسیار کم کار کرده‌ایم. یک تشکیل واضح تاریخی این زبان را ما هنوز ایجاد نکرده ایم. و حد اقل چند بخش از دیدگاه عاجزانه من مهم است. اول- متون: اگر افغانستان را با انگلستان مقایسه کنیم،‌ پیش از قرن ۱۲ انگلستان متون بسیار بسیار کم دارد….. اما متون ما هزاران سال قدامت دارد. این متون را چطور طبقه بندی می‌کنند؟ اما بحث در داخل متن باقی نمی‌ماند. چو نقطه اساسی متون ما … مخصوصا اوستا و تمام متون دیگر مذهبی ما این ها مطالعه نمی‌شد. در مجلس قراست می‌شد. وبیدل،‌ عمده‌ترین مجلس بیدل تحت نظر نائب‌السلطنه نصرالله خان صورت می‌گرفت. هر روز پنجشنبه یک مجلس بیدل‌شناسی بود- تا حرف دال رسیده بود. بعد ازین که او سلطنت را باخت پروژه ایستاد شد.
    اما خاطرات محمود طرزی را اگر ببینید و هرشب غلام محمد،‌ هرشب پنجشنبه غلام محمد خان طرزی مجلس بیدل‌شناسی داشت. موضوع چیست؟
    متن،‌ با فرامتن و قرائت یک ارتباط واضح دارد. قسمت عمده متون شعری ما هنوز هم در بدخشان، در هرات در افغانستان مرکزی در شهنامه خوانی این ها جریان دارد. این یک نطقه کلیدی است. چون این متون متون کهنه نیستند که در کدام کتابخانه وجود داشته باشد. در مغزهای ما و در دل‌های ما این‌ها جای دارد. بحث نو پوهنتون‌ها به تعلق می‌گیرد به نوع ازین تعبیر چون همان است که در جامعه…. به عبارت دیگر متون ما خاطره تاریخی دارد. و قرائت می‌شود. دلیلی که این را عرض می‌کنم برای تان چون سوال در این است در یک جامعه که سواد محدود است چرا دیدگاه مشترک است.دیدگاه از قرائت می آید. دیدگاه از مجلس می‌آید. و این ضرور است که بفهمیم که متون ما متون یک اقلیت نبود. جامعه ما بصورت عموم درین متن داخل بوده- در داخل ازین متون بحث بین متون وجود دارد. همه در یک دیدگاه نبودند.
    فردوسی ازین خاطر دقیقی را نقل می‌کند که نشان بدهد چطور اشعارش از او کرده بالاتر است. بحث‌های اساسی سرتاسری وجو داشته. ضرورت واضح است که این بحثها را درک کنیم. و فرامتن نقطه در چیست. پس می‌آییم سر نقطه کلیدی تسلسل و تداوم. ساختارهای سیاسی ما همیشه در تحول منفی بودند. مسعود،‌ وقتی دربار مسعود سقوط کرد یک قسمت زیاد شعرا به ایران نرفتند؟ یا به بغداد نرفتند. این حرکت های تاریخی باید واضح دیده شود. تا بتوانیم اینها را درک کنیم. نقطه دوم روند تاریخی باید واضح باشد. یک چیز که اینجا هر سه بزرگوار ایرانی سرش موافق اند، این است که بلخ،‌ بدخشان،‌ مرو،‌ ساحه اسیای مرکزی مهد زبان دری است. در آن وقت زبان ایران پهلوی و طبری بود. بنابران سوال تاریخی این نیست که باز حالا ما ثابت کنیم که چرا زبان دری در ایران و هندوستان و جاهای دیگر حاکم شد. این جواب را بایدبه صورت واضح بدهیم. این که این زبان از ماست و ما از این زبان استیم- درررو شک و شبه نباشه…. چک چک!

    نقطه کلیدی درین بخش اینست که ضرورت تحقیقات را داریم. هم به پوهنتون‌های ما، هم به وزارت اطلاعات و فرهنگ و هم به اکادمی علوم. خواهش من اینست که یک تحقیقات سراسری باستانشناسی زبانها و هویت فرهنگی ما رویدست گرفته شد. با افراطیتی که امروز سروکار داریم این افراطیت را گلوله جواب نمیدهد. جنگ تحمیل شده است. من قسمی که گفتم قهرمانهای این وطن، اولاد صدیق این وطن روزانه قربانی می‌‌دهند. مگر نقطه اساسی دیدگاه فکر است و درین دیدگاه فکری هویت تاریخی ما به حیث یک کشوری که زبان‌های متعدد ملی داریم و این زبان‌ها به‌هم مرتبط است از نگاه دیدگاه نهایت ضرور است. ازین جهت پیشنهاد می‌کنم که از مجلس مجلسهای علمی الهام گرفته و یک شورای عالی فرهنکی را ایجاد کنیم تا بحث های اساسی و یک نقشه راه داشته باشیم. و ضرورت ازین است که کشور که به همان اندازه که کشور به همان اندازه که سر ابعاد امنیتی خود و ابعاد اقتصادی خود و سیاسی خود سرمایه گذاری می‌کند حالا وقت اساسی ازین رسیده است که سر فرهنگ خود سرمایه گذاری کند.

    تقویه تمام زبانهای ملی ما جز‌ این برنامه است. چون هوت ما به مساوات هر افغان به هر افغان یک جزش اینست که به زبان خود و به زبان مادری خود تکلم کند، نوشته کند و بتواند به آرامی اما همه ما باید یک دیدگاه وسیع داشته باشیم که نتیجه قرن‌هاست نه نتیجه ده‌ها. پیشنهاد جناب استاد یمین را که یک مدال مولانا ایجاد شود، به سروچشم ضرور است. در عین حال ترمیم مدرسه بهاءالدین ولد پدرمولانا زیر کار است. من هدایتش را داده ام. و این خبر را هم برای تان دارم که، جناب شعور صاحب، که با حکومت هندوستان در بحث استیم که مزار بیدل را به صورت اساسی ترمیم کنیم. فراموش نکنیم که سنگ مزار اقبال را ما دادیم. مرمر چشت شریف هرات است. مزار بیدل را هم از سنگ افغانستان می‌سازیم. تا باز سنگ و دل دو باره پیوست کند.

    زنده باد افغانستان
    تل دی وی افغانستان
    یشه سن افغانستان
    پاینده باد زبان دری ما

  3. بدون شک جناب دکتور اشرف غنی در ادبیات سخن ستودنیست به خصوص به زبان انگلیسی مسلط صحبت میکند سخنرانی وی در مجلس ثنای آمریکا بدون شک از ماندگارترین است. لغزش ها در اشتباهات لفظی برای هر انسانی اتفاق می افتد که رقبا و منتقدینش بیشتر بزرگ نمایی میکند. درسیاست ورزی یک بخش از چالشهای فرا روی وی گماردن افراد و اشخاصی است به مانند خپلواک …است که به شدت دیوار بی اعتمادی ایشان با مردم و واقعیت های عینی را فاصله ایجاد نموده اند….

  4. به جواب آقای صبور راحیل که ادعا دارد دکتور اشرف غنی درست فارسی صحبت نمیتواند کرد باید بگویم که از بسیاری سیاستمداران فارسی زبان که پشتو صحبت کرده نمی توانند یا نمی خواهند باز هم خیلی خوب هستند . زبان اول افغانستان پشتو است و دوم فارسی . من یک پشتون هستم و به شما چیلنج میدهم که چند جمله پشتو مثل من که فارسی نوشتم بنویسید و از تعصب علیه پشتو و پشتونها دست بگذارید .

دکمه بازگشت به بالا