همراهِ هراسافگنی نشویم
در سالیان پسین، نقش رسانههای اجتماعی و فضای مجازی خیلی برجسته شده است. امروزه کشورها و حکومتها نمیتوانند در برابر امواجِ اثرمند رسانههای اجتماعی بیاعتنا و بیخیال باشند.
کشورهای که به اندیشههای لیبرالیسم و آزادیهای فردی اهمیت ویژه قایل هستند، بسط و گسترش فضای مجازی را مهم میشمارند و برای توسعه و همهگیر شدن آن همت میگمارند. اما مملکتهایی که دیکتاتورمنش هستند، برای کنترول و وضع محدودیت رسانههای اجتماعی هزینه میکنند و تلاش مینمایند امواج اعتراضی علیه آنان شکل نگیرد، اما واقعیت امر این است که نقش رسانههای اجتماعی را نمیشود نادیده گرفت و پیامد آن را ناچیز شمرد. مساله بهار عربی یکی از آن مثالهای روشن است که با وجود فیسبوک، تویتر، یوتیوب… معنا پیدا کرد.
نقش رسانههای جمعی در تحولات اجتماعی افغانستان، بهویژه جنبشهایی که در سالیان اخیر شکل گرفتند، بیاثر نبوده است. یکی از پایههای جنبش روشنایی، تبسم و رستاخیز تغییر، جمهوری فیسبوک و تویتر بود.
فیسبوک بود که حضور باشکوه مردم را در کف خیابانها به تمام جهان مخابره میکرد. پخش و نشر اخبار گوناگون و ارائه اعداد و ارقام درست و نادرست از صحن اعتراضات، از یکطرف اسباب تهدید و مایۀ نگرانی حکومت میشود و از جهت دیگر این امکان را ایجاد میکند که جنبشها در سراسر جهان همفکر و همصدا استخدام کنند.
رسانههای اجتماعی، همانقدر که در امر ترویج و تبلیغ اخبار پسندیده و مفید کارساز استند، همانقدر هم میتوانند در ترویج اخبار منفی و رویدادهای شکنجهگر روحی و روانی نقش بازی کنند.
در واقع حکومت میتواند تلویزیونها، رادیوها و روزنامهها را کنترول کند و از نشر بعضی اخبار و تصاویر مخدوشکننده که برای هراسافگنان حکم بازی روانی را دارد جلوگیری نماید، اما وقتی چندمیلیون انسان به رسانههای اجتماعی دسترسی دارند و خیلی از رویدادها را خود ثبت و نشر میکنند، حکومت نمیتواند بر آنها کنترول داشته باشد.
این دست گزارشها و رویدادها که بدون دقت و صحت پخش میشوند، افکار عمومی را گاهی دُچار گمراهی میکنند. این یکی از آسیبهایی است که رسانههای اجتماعی دارند.
این روزها، وقتی در گوشهوکنار کشور، گروههای هراسافگن دست بهحملات تروریستی میزنند و روح و روان مردم را جریحهدار میسازن، یک مساله است؛ اما اینکه شهروندان این اخبار پلشت و منزجرکننده را خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه پخش و نشر میکنند مسالۀ دیگر است.
گروههای هراسافگن، اهداف گوناگون دارند و بیتردید یکی از آن اهداف، تخریب و تخدیر روان جامعه است.
اینکه کودک و زن و افراد بیگناه را مورد حمله قرار میدهند واضح است که مقصدشان ویران کردن ذهن و افکار عموم مردم است که اذهان عامه را علیه حکومت بشورانند.
پخش و نشر تصاویر سلاخیشده، ارایه ارقام بلند از حوادث و رویدادهای بیرحمانۀ تروریستی، ضربۀ جدی را به روان جامعه وارد میکند و باعث میشود که مردم نگرانتر و حکومت و سربازان جان بهکف این سرزمین پریشانتر شوند.
این دست اقدامها، قطعا بهنفع گروههای افراطی و هراسافگن است. شهروندان مسوول، بایسته است که حساسیت مساله را درک کنند و غیر مستقیم به سرباز گروهکهای ستیزهجو و جنایتکار تبدیل نشوند.
در این پیوند، رسانههای تصویری، شنیداری و چاپی مسوولیت مهم دارند که بیشتر فعال شوند. یعنی خبررسانی با ایجاد کانالهای تلگرام، صفحات فیسبوک، تویتر از نشانی رسانههای رسمی و با اعتبار موجب میشود که اخبار و رویدادها کاملتر و جامعتر در اختیار مردم قرار گیرند.
این کمک میکند که اخبار بهصورتِ نادرست از نشانیهای نامعلوم و غیر معتبر نشر نشود، و اگر نشر هم میشود تصحیح گردد و باعث سوءفهم و سوءبرداشت نشود.
از جهتی رسانههای موبایلی را میتوان ابداعکنندۀ یکنوع روزنامهنگاری شهروندی دانست، به این معنا كه رسانههای اجتماعی این فرصت را به شهروندان میدهند تا خودشان منبع رویدادهایی باشند كه آن را ثبت میكنند و انتشار میدهند.
از طرف دیگر اینكه این خبرها به راحتی و به سرعت در دسترس همگان قرار میگیرند و بسیار سریعتر از دیگر شبكههای داخلی و ماهوارهیی جزییات رویدادها را مخابره میكنند، اما این مهم تا زمانی جایگاه بلند دارد که در خدمت دشمنان و بدخواهان ملت قرار نگیرد.
اگر سربازان پلنگیپوش در سنگر داغ از جان و مال ملت حراست میکنند، ما بهعنوان شهروندان رسالتمند، باید در رسانههای اجتماعی و فضای مجازی، حمایتگر نیروهای امنیتی باشیم و به مسایلی که گروههای تندرو را انرژی و قوت میبخشد نه بگوییم.
سرمقاله