دل بدهید به آهنگ زندگی
فرشته حسینی
سلام. امروز حالتان چطور است؟ هوای آسمان دلتان مثل این روزهای کابل گرفته و بارانی است یا شما هم مثل من معتقدید مشکلات و ناهمواریها دلیل خوبی برای ناراحتی و گرفتگی نیستند و با وجود همه سختیهای زندگی در این شهر باز هم دوست دارید برای هواخوری و قدمزدن بیرون بروید؟
اما برای بعضی از ما هوای گرفته و ابری و بارانی هم میتواند دلیل افسردگی باشد. همین طور که از کلکینها بیرون را میبینیم به یاد چیزهایی میافتیم که در گذشته ما را رنجاندهاند، آدمهایی که دل ما را شکستهاند یا شکستهایی که در زندگی اجتماعی خوردهایم. شاید هم اصلا یاد چیز خاصی نیفتیم، ولی همین طوری احساس گرفتگی و بیحوصلگی کنیم.
در این موارد باید کمی فکر کنیم. بسیاری از ناراحتیها ریشه در مسایل دیگری دارند. ممکن است اختلاف کوچکی با همسرمان داریم اما نگرانی و تشویش زیادی به ما دست داده. این یعنی در روابط با همسرمان دچار مشکل بزرگتری هستیم اما داریم در مورد آن سهلانگاری میکنیم و فکر میکنیم زیادی جدیاش گرفتهایم. شاید مدت زیادی است که گذاشتهایم مشکل خودش حل شود اما معمولا هیچ چیز خود به خود از بین نمیرود و ما در اعماق وجودمان این را میدانیم.
گذشته از مسایل زندگی مشترک هم شاید در زندگیمان چیزی هست که خوب پیش نمیرود اما از روبرو شدن با آن میترسیم و به جای آن ترجیح میدهیم به خاطر وضعیت آب و هوا احساس کسالت کنیم؟
این طبیعی است که ذهن ما از روبرو شدن با چیزهای ناخوشایند سر باز میزند اما باید بدانیم که رها کردن موضوعات مهم و حیاتی در آینده آسیب بیشتری به ما خواهد زد. در واقع شبیه این است که وقتی سرمای خفیفی خوردهایم به نزد داکتر نمیرویم. حتی آنقدر بیپروایی میکنیم که روز به روز بیماری شدیدتر میشود.
در نهایت سینهپهلو میکنیم و برای چند هفته در شفاخانه بستر میشویم. تازه معلوم هم نیست که خوب بشویم یا اینکه برای همیشه از غم بیماری و این جهان فارغ شویم! آن هم فقط چون سرماخوردگی به نظرمان چیز مهمی نبوده و یه آن اهمیت ندادهایم. واقعا حیف نیست به این راحتی دنیا را از وجود خودمان محروم کنیم؟
زندگی، حتی در اینجا، در کابلی که گرفتار هزار مشکل مسخره و پیش پا افتاده هست هم ارزشمند است. اما برای اینکه راحتتر زندگی کنیم و لذت بیشتری از آن ببریم باید کمی دوراندیش باشیم و دل بدهیم به آهنگ زندگی.
حالا اگر همچنان غمگین و بیحوصله هستید هم چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید به روزهای خوب و شاد زندگیتان قکر کنید. هر چقدر هم ناراضی باشید مطمینا روزهای خوب و شادتری داشتهاید. لازم نیست خیلی هم خودتان را به زحمت بیندازید. به لبخند کسی که دوستش دارید فکر کنید. به گل سرخی که هدیه گرفتهاید یا اصلا به گلهایی که در خیابان دیدهاید. اصلا به هوای پاک همین روزهای بارانی فکر کنید. همیشه چیزهای خیلی کوچک و ساده میتوانند دلایل خوبی برای خوش بودن باشند.
میخواهم رازی را به شما بگویم. من خودم هر وقت به شدت ناراحت و ناراضی میشوم کمی نسکافه برای خودم درست میکنم و با یک نوع بیسکیت که نامش را نمیبرم تا تبلیغ نکرده باشم! کنار کلکین آشپزخانه مینشینم. حالا فکر نکنید منظره روبروی من خیلی خوب و دلانگیز است و با دیدن آن روحیهام شاد میشود. نخیر! روبروی ما ساختمان یک حمام عمومی است و همیشه مشغول دود کردن و سیاه کردن آسمان کابل. مقدار زیادی هم زغال که آنجا داخل بوجیها ریختهاند و کارگران حمام همیشه در حال بردن و آوردن زغال دیده میشوند.
اما من در ذهنم در آنجا باغی بنا کردهام و صدای پرندههایی را میشنوم که نیستند! شاید مسخره باشد ولی اینگونه توانستهام ذهنم را آرام کنم. شما هم حتما با شناختی که از خود دارید میتوانید چیزهایی برای آرام کردن ذهنتان پیدا کنید.
بعد از اینکه کمی به خودتان روحیه دادید میتوانید با حال بهتری به سراغ مشکلات بروید. البته از مشکلات کوچکتر شروع کنید و یکباره احساس گلادیاتور بودن به شما دست ندهد. مثلا از بگومگویی که با خواهرتان داشتهاید شروع کنید و یکباره سراغ مشکلاتتان با مادرشوهر نروید!
بعد هم اگر موفقیتی به دست آوردید و مشکلی حل شد به خودتان افتخار کنید و جایزه بدهید. گلی، چاکلتی، کتابی، و یا چیزی که دوستش داشته باشید.
راستی برای حل همه مشکلات هم نمیشود فقط به فکر و تجزیه و تحلیل خودتان متکی باشید. گاهی ما ندانسته در حال رفتن به راهی خطا هستیم. سعی کنید از مشاوران خوب و دلسوز هم استفاده کنید. موردی که باید خیلی در آن دقت کنید. دوستان ما شاید مشاور خوبی باشند. شاید هم نباشند. وقتی در این باره مطمین نیستید پیش یک مشاور حرفهیی بروید. کسی که شما را قضاوت نمیکند. حالا در عوض مقداری پول از شما میگیرد که رفع شدن مشکل و آرامش شما حتما پول از دسترفته را جبران خواهد کرد!