تحلیل

امنیت ملی؛ قلب ملت‌شدن

سید اصغر اشراق

«امنیت ملی» به همان اندازه که مقوله‌یی مدرن و تازه است به همان میزان نیز ریشه در پیشینه کشورها و دولت‌های گذشته در اعصار مختلف دارد. همیشه مسئله امنیت ملی، دغدغۀ جدی سیاست‌مداران و مسوولان حکومتی در نظام‌های مختلف بوده است.

از دوره‌های ساسانی و اشکانی که تلاش برای توزیع سیستم امنیتی در داخل نهادهای صنفی و تمرکز اداری صورت می‌گرفت تا دوره‌های بعد از اسلام که با آموزه‌های دینی، تبدیل به خفیه‌نویسی و سپس سیستم‌های سخت‌گیر شکاکانه و گاهی آمیخته با دغدغه‌های دینی شد و تا دورۀ افغانستان جدید که ابدالی‌ها سیستم خاص خود را برای کنترول پنهان امنیت امپراتوری ابداع و به‌نحوی همه نهادهای رسمی را درگیر حفظ امنیت عمومی کردند و تا روزگار جدید که سیستم امنیتی روسی، نهاد یا وزارت امنیت را شکل می‌داد و بالاخره امروزه که سیستم مدرن مورد حمایت ناتو آن را بازتولید کرده است.

در همۀ این سال‌ها به‌‌رغم تغییرات در شکل نظام حکومتی و دولت، امنیت ملی به‌عنوان نهادی مستقل و غیر سیاسی توانست جایگاه خود را در دل این سیستم‌ها و در دل مردم باز کند.

در بعضی از این سال‌ها مثلا «خاد»، نهادی ترسناک شده بود و بسیاری از آن می‌ترسیدند؛ زیرا در سیستم روسی، امنیت باید جایگاهی قاهر و ترسناک می‌داشت و یا در حکومت مجاهدین و آغاز حکومت انتقالی، بخش اصلی بدنۀ امنیت متشکل از یک قوم بود؛ اما بااین‌حال همان کارمندان هم‌تبار در داخل اداره، تبار خود را به کنار می‌نهادند و خود را سرباز ملت می‌دانستند.

این روحیه‌یی است که به‌طور طبیعی در امنیت وجود دارد. قوم‌گرا‌ترین آدم‌ها هم در دل این سیستم، پوست می‌اندازند و بخشی از عشق ملی به خاک کشور می‌شوند.

حساب استثناها همیشه جداست؛ اما هرکسی با سیستم امنیتی آشنا باشد نه‌فقط در افغانستان که در هر کشوری می‌داند چگونه عشق به میهن و ملت، شالودۀ کار امنیتی را می‌سازد.

در سال‌های بی‌نظمی حکومت آقای کرزی، اما موارد زیادی اتفاق می‌افتاد که کارمند امنیت را از دور می‌شد تشخیص داد، آن‌هم با نوع رفتار پوک، متکبرانه و بی‌پروای وی یا به علت باج‌گیری‌های خیابانی و واسطه‌گری‌های میدانی.

در اواخر حکومت آقای کرزی، همۀ تلاش‌های جامعۀ جهانی و دولت ما، تصحیح این رفتار بود و حکومت وحدت ملی، یکی از مهم‌ترین اولویت‌هایش را بر این اساس گذاشت.

تغییر نسلی و آوردن خون تازه تعهد، وطن‌پرستی و فروتنی که بیش از همه نیاز امنیت بود، افزون بر آموزش‌های تخصصی که شرکای بین‌المللی افغانستان وعده داده بودند، این آموزش‌ها و ورود نسل جوان به این اداره، بخش‌هایی از اهتمام حکومت وحدت ملی به این سازمان مهم بود. در این دوره همۀ دغدغه‌های شخصی فراموش و عاشقانه برای اصلاح اداره کوشیده شد.

پوک‌گری و باج‌گیری، اولین رفتارهایی بود که باید عوض می‌شد و در این راستا قدم‌های بسیار مهمی برداشته شد؛ زیرا امنیت ملی نهادی سرپوشیده است و گزارش‌هایش کم‌تر مطبوعاتی می‌شود ورنه یک مقایسه آماری کوتاه، بهبود صدوهفتاد درصدی در این زمینه را نشان می‌دهد؛ یعنی چیزی بیش از یک‌ونیم برابر.

مشکل بعدی نوع نگاه حاکم بر اداره از دوره سیستم روسی بود که در آن، جاسوسی از زندگی خصوصی افراد، تشبث در روابط شخصی و استفاده از ضعف‌های فامیلی و خانگی برای مقابله با دشمن، دشمنان احتمالی و احتمال خیانت، چارچوب اصلی کار امنیتی به شمار می‌رفت که همۀ این‌ها در امنیت مدرن غیر قابل ‌قبول بود؛ بل به‌جای آن آموزش‌های تخصصی، کنترول فضای عمومی، مقابله با شایعه‌پردازی و جنگ روانی و شریک کردن مردم در مسوولیت‌های امنیتی باید جایگزین می‌شد که در این راستا نیز به نظر می‌رسد تا حد زیادی ادارۀ امنیت ملی، نمره قابل‌ قبولی گرفته است؛ هرچند این روند دامنه‌دار و وقت‌گیری است، اما قدم‌هایی که در این بخش برداشته شده، بسیار حیاتی و قابل ‌توجه است.

یکی از خصوصیات بارز این دوره و مدیریت نسل جوان، تزریق روحیۀ وطن‌پرستی بی‌حد و خط‌کشی‌های اجتماعی معمول است.

برادر یکی از مسوولان امنیتی جدید چند سال قبل توسط گروهی اوباش به قتل رسید؛ اما او پس از احراز مسوولیت، به‌‌رغم اصرار دوستان و شاید فامیل، قصۀ شخصی خود را در اولویت پی‌گیری‌های اداری قرار نداد.

بنا و تعهدی که از این نسل مدیر و جوان گرفته شده بود و مهم‌تر از همه قول و قراری که با خود داشتند، موجب عدم دخیل قضایای شخصی، سمتی و خانوادگی می‌شد. اما برای طراحی سیستمی تلاش شد که امکان این نوع بیدادگری و اوباشی را از همه جامعه کم می‌کرد، حامیان اوباشی‌گری را مجال نمی‌داد و عوامل آن نیز تا حد ممکن از سیستم تصفیه شد تا دیگر، مردم، برادران و فرزندان‌شان را از دست ندهند.

البته همۀ این پروسه‌ها زمان‌گیر است، اما اصلاحات در امنیت ملی آغاز شده و به‌خوبی ادامه دارد. این اصلاحات، بیش از همه، حمایت بزرگان افغانستان، عالمان وطن‌پرست، مسوولان، روشنفکران و کافۀ‌ مردم را می‌طلبد.

تنها با حمایت همگانی، امنیت ملی اداره‌یی عمومی و ملی می‌شود. اگر وکلای محترم برای واسطه‌گری که البته حالا به‌سختی ممکن است، پافشاری نکنند، اگر بزرگان و علما، پشت ‌سر مجرمان نایستند و اجازه دهند اداره، کارش را به ‌آرامی پیش ببرد، اگر مردم همه خود را مسوول بدانند و موارد مشکوک را با اداره شریک کنند، اگر دکانداران به باج‌گیران باج نداده، بل آن‌ها را معرفی کنند و مطمین باشند در سطح اول اداره باج‌گیر هر کسی باشد حمایت نمی‌شود، اگر رانندگان تکسی و علما در مقابل شایعه‌سازی دشمنان و استخبارات کشورهای نادوست، هوشیار باشند و مقابله کنند، اداره امنیت ملی می‌تواند موفق شود.

ادارۀ امنیت ملی، متعلق به هیچ دولت، گروه، باند و تنظیم نیست، بل اداره‌یی مستقل و فدایی مردم افغانستان است. سربازان گمنام آن، فداییان بی‌نام‌ونشان این کشور هستند؛ هرچند اداره امنیت ملی در کار مطبوعاتی و معرفی این منش تازه و رفتار ذاتی خود به مردم موفق نبوده است؛ اما مردم باید خود سهیم شوند.

اداره امنیت ملی ارباب مردم نیست؛ بل فدایی آن‌هاست. همان‌قدر که این اداره را از خود می‌دانند باید از آن قدردانی کنند. ما دیده‌ایم در این سال‌ها که چگونه همه مردم با همه اختلافات‌شان، نسبت به قربانیان و سربازان امنیتی محبت داشته‌اند.

این محبت باید به رابطه‌یی فعال تبدیل شود. اداره امنیت ملی، قدم حیاتی ملت‌شدن است؛ زیرا از کماندو تا سرباز گمنامش همه با عشق زنده‌اند و برای عزت افغانستان و مردمانش جان ‌برکف گرفته‌اند!

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا