حکومت موازی یا مخالفت موازی طالبان؟
سروش ملکیار
وضعیت سیاسی افغانستان در این روزها بهشدت آشفته و پیچیده بهنظر میرسد و بحث تقرر والیهای تیم خودپیروزپندار «ثبات و همگرایی» چشمانداز پیچیدهتری فراروی شهروندان افغانستان گشوده است.
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یک مکلفیت مهم و دموکراتیک بود که به تناسب ظرفیت فرهنگی و تعهد اخلاقی مردم و نظام حاکم به انجام رسید.
مدیران ارشد کمیسیونهای انتخاباتی نیز از طرف احزاب سیاسی معرفی گردید و بر اساس آرای کاندیدان ریاست جمهوری برگزیده و به کار گماشته شدند.
انتخابات ریاست جمهوری به هر شکل و محتوایی که بود سرانجام در میان بیم و نگرانی برگزار شد و نتایج آن نیز پس از کش و قوس فراوان اعلان گردید و در نهایت محمداشرف غنی برنده این انتخابات اعلان شد.
اکنون احزاب مخالف و مشخصا تیم «ثبات و همگرایی» در برابر تصمیم کمیسیونهای انتخاباتی قد علم کردهاند و ضمن رد نتایج انتخابات، خود را پیروز این انتخابات معرفی میکند.
رهبری تیم و ثبات همگرایی در روزهای اخیر، از این هم پا فراتر نهاده و در یکی دو ولایت والی هم معرفی کرده است و به تشکیل دولت موازی هشدار میدهد.
البته این وضعیت پیشآمده از همان آوان برگزاری انتخابات قابل پیشبینی بود. نشانههای نیرومندی در صحبتها و تبصرههای آقای عبدالله و آقای حکمتیار به نمایش میرفتند که در صورت برنده اعلان شدن محمداشرف غنی بهعنوان رییسجمهور، نتایج انتخابات مورد قبول ایشان قرار نگرفته و با تمام توان و ظرفیت با آن مخالفت خواهند کرد.
اکنون که کمیسیونهای انتخاباتی وظایف محوله خود را خوب یا بد به انجام رسانیده و برنده و بازندۀ انتخابات را به مردم افغانستان معرفی کردهاند، تیمهای رقیب کمر به بینظمی بیشتر بستهاند؛ در وضعیت حساسی که طالبان از بوی امضای موافقتنامه با ایالات متحده امریکا مست به نظر میرسند، تیمهای سیاسی مخالف حکومت، خواسته یا ناخواسته میخواهند که سرنوشت بازیهای جنگ و صلح را به نفع طالبان رقم بزنند!
از جنرال دوستم گرفته تا داکتر عبدالله و آقای حکمتیار و خیلی از چهرههای سیاسی دیگر که در کنار آقای عبدالله جا خوش کردهاند، یادگاران سالهای شور و شر و خاطرههای جنگ داخلیاند. اینها از دل ویرانگری بیرون آمدهاند، با ویرانگری خو گرفتهاند و به همین دلیل شکی نباید کرد که برای دست یافتن به اقتدار سیاسی، به خلق بینظمی بیشتر دامن بزنند.
جنرال دوستم حکومت نجیبالله را به سقوط کشانید و زمینهساز تسلط مجاهدین بر افغانستان گردید که خود سرآغاز ویرانی تمام زیرساختهای افغانستان شد.
پس از سقوط حکومت نجیب، جنگهای داخلی شدت گرفت تا اینکه طالبان بر افغانستان مسلط شدند. آیا جنرال جنگدیده برای بار دوم میخواهد علیه نظامی که به دشواری و قربانی زیاد سر پای خود ایستاد شده، کمر ببندد و باز هم راه تسلط طالبان را بر سرنوشت سیاسی افغانستان هموار کند؟
میگویند که عقدۀ سیاسی، عقلانیت سیاسی را از کار انداخته و تحت همین تاثیر، بسیاری از سیاستورزان به اقداماتی مبادرت میورزند که در نهایت به نابودی نه تنها جامعه؛ بل خودشان هم منجر میگردد.
مخالفتهای سیاسی در افغانستان متاسفانه بر مبنای اندیشه و چشمانداز سیاسی نیست؛ بل مبتنی بر همین عقدههای سیاسی از سوی همۀ سیاسیون کشور از تیمهای مختلف است که برایند آن در طول تاریخ کشور، جز مصیبتهای سنگین و خونین نبوده است.
مخالفتهای سیاسی امروز نیز از همین چشمانداز قابل تاویل و تفسیر است که در آن چیزی بیشتر از منافع شخصی توجیهگر این مخالفتها نیست.
اما در این میان اکثر مخالفان اشرف غنی متاسفانه صاحبان فکر و اندیشه نیستند که برای بیرونرفت افغانستان از بحران، صاحب چشمانداز فکری باشند. اغلب اینها کسانیاند که در جنگ پرورش یافته، از جنگ تغذیه شده و با جنگ عادت کردهاند. از همین رو ممکن است که فضای امن را مخل آرامش خود دانسته و بینظمی را وسیلۀ تامین معیشت خود بپندارند.
بنابراین میتوان گفت که حکومت موازی و سایر عنوانهایی که اینها مطرح میکنند، حکومت موازی نیست؛ بل در واقع مخالفت موازی و مشترک با طالبان در برابر یک نظام سیاسی است.
خیلی خوب خواهد بود که با توجه به پیامدهای ناشی از امضای توافقنامه میان امریکا و طالبان، به مسایلی اندیشیده شود که سرنوشت همگانی مردم افغانستان در آن گره خورده است. در غیر آن اگر همه سهلانگاری کنند، به قول معروف به یک گردش چرخ نیلوفری، نه دوستم بماند نه اشرفغنی!