ظاهر عالی، باطن خالی!
سعادتشاه موسوی
قاعده و اصل تاریخی این است که رهبران انقلابی و پیشکسوتان آزادیخواهی، اندیشه تغییر و اصلاحات نظام را طرح و نظمی را اجرایی میکردند، خود را وقف مبارزه و ایستادگی مینمودند و با شجاعت عیارانه و آگاهانه با جنگ و مرگ، پنجه در پنجه میشدند.
این دست چریکها و سردارها با رفتار و اعمال صادقانه، موجی از امید را میان توده خلق میکردند و با مشی مردانگی در برابر دشمن، شفقت در برابر همسنگران و ممارست در تحقق اهداف، صف مبارزه را طولانیتر و صدای آزادیخواهی را بلندتر میکردند. خصایل چنین رهبرانی از سلاح و گلوله هم مهمتر و کارسازتر است. همانطور که گاندی میگوید: مذهب و باور خود را برای من تبلیغ نکنید، بگذارید در رفتار شما آن را ببینم.
تعدادی در گوش داکتر عبدالله عبدالله میخوانند که دست به انقلاب بزند. نظام را تغییر دهد و ساختار موجود را بهچالش بکشد. البته سالهاست این خواستها و خواهشها به گوش عبدالله مخابره میشوند، اما از این گوش به آنگوش، بابی چپرگوش!
عبدالله از این معامله به آن معامله پل میزند. با شیکترین دریشی روی آن پل رژه میرود و به سمت توده دست تکان میدهد که با سرنوشت شما هرگز معامله نمیکنم! اما این هرگز در منظومۀ فکری عبدالله معنای دیگری دارد، او بیپروا معامله میکند و بهتنهایی پشت میز معامله قرار میگیرد.
انتظار تغییر و تحول از داکتر عبدالله از اول واهی و اشتباه بود. بعد از اشتباه بزرگ و تاریخی تاجیکان در بن، اشتباه بزرگ دیگر حساب بازکردن روی داکتر عبدالله است. در بیست سال پسین، انرژی و اعتماد مردم بههدر رفت و بار بار مردم تحقیر و توهین شدند، اما عبدالله هیچوقت دست از گردش در برندهای جهانی نکشید.
همۀ کسانی که عبدالله را بزرگ کردند و پول و اعتماد خرج آن نمودند، در پیشگاه تاریخ مسوول هستند. هدر دادن ثروت واقعی مردم که همان باور و اعتمادشان است، در ذیل یک اشتباه سیاسی و تاریخی نمیگنجد و خلاصه نمیشود، بل یک خیانت وصفناشدنی در حق ملتی است که خالصانه اعتماد کردهاند.
هزارویک رهبر و پیشوا که مدعی پادشاهسازیاند، مدعی پیروزی و مردمداریاند، اگر هزار بار جمع شوند، حساب و کتاب تغییر نمیکند و درخت سپیدار، سیب سرخ تولید نمیکند! این اصرار سستبنیاد مساله و اشتباه تاریخی را مکدرتر و این نسخهیی باطل را پیچیدهتر میکند. میخ کج را هزار مرتبه هم به دیوار بکوبید فرو نخواهد رفت، مساله این است.
تصور کنید در فقیرترین کشور دنیا این مرد چقدر وقت و انرژی خود را صرف آرایش و پیرایش و لباس میکند؟ شیکپوشی در ذات خود عیب نیست، اما وقتی کشور در آتش جنگ و فقر میسوزد و یک زعیم چنین برندپوشی و گرانپوشی میکند؛ مساله کاملا فرق میکند. تا جایی که عقل من قد میدهد بیشتر، خوانندهها و هنرپیشهها در مورد پوشاک به رقابت میپردازند. بیشتر جوانان گرفتار ظاهر پرزرقوبرق خوانندگان و هنرپیشهها میشوند. وقتی عبدالله به چنین جایگاهی سقوط کرده، چطور باور نکنیم که او از درون خالی و فقط ظاهرش عالی است؟
در واقعیت امر، قدرت باطنی به مفهوم قابلیت واقعی انسان نیز است. افرادی که ما در دنیای امروز نیاز داریم، آنها نیستند که با ظاهر آراسته و خوب دیده میشوند، ما به افرادی با تواناییهای واقعی نیازمندیم. آنها شاید خودنمایی نکنند و خودشان را به رخ نکشند، اما هرجا بروند مورد استقبال قرار میگیرند. مردم به آنها که در قالب خودشان زندگی میکنند و هیچ توانایی ندارند، باور و اعتقاد ندارند.