تحلیل

سقوط در برزخ ملامحوری و حزب‌گرایی

(سلسله‌مقالات ویژۀ نقد عملکرد معاونت دوم ریاست‌جمهوری/ شماره ۳)

سعادت‌شاه موسوی

سرور دانش، معاون دوم رییس‌جمهور غنی، مدعی است که نماینده هزاره‌ها و شیعیان افغانستان است. این ادعا از دو منبع زیر الهام می‌گیرد:

– سرور دانش افزون بر سیاست‌پیشگی یک طلبه و روحانی دینی- مذهبی است و بی‌تردید دور از دغدغه‌های مذهبی نیست.

– سرور دانش مشروعیت سیاسی خود را مبتنی بر نمایندگی از قوم هزاره می‌داند و در جرگه‌های کلان و ملی، کرسی معاونت دوم مصداق سهم هزاره‌هاست.

در این یادداشت تلاش می‌شود به این دو پرسش پاسخ داده شود که «دانش از ساحت نظر تا عرصه عمل آیا نماینده هزاره‌هاست یا از مقام شعار تا واقعیت در پیرامون معاونت دوم می‌توان تصویری از شیعیان افغانستان را نیز مشاهده کرد؟»

استاد دانش، زیادی مرد است!

https://madanyatonline.com/9-448/

پیش از پاسخ به پرسش‌های یادشده، نیاز است اشاره‌یی کوتاه به ساختار و ترکیب وجودی شیعیان افغانستان داشته باشیم تا برخی کج‌فهمی‌ها و کج‌بحثی‌ها واضح شود. حقیقت مساله این است که هر هزاره‌یی شیعه نیست و هر شیعه‌یی نیز هزاره نیست!

گاهی در ساده‌ترین حالت، شیعیان افغانستان به هزاره بودن تقلیل می‌یابند و این کاملا یک اشتباه است که برخی عمدا از آن استفاده سیاسی می‌کنند نه برخورد آماری و واقعی.

سرور دانش در رشته توییت‌هایی، گزارش وزارت خارجه امریکا را نادرست و غیرواقعی خوانده است؛ گزارشی که جمعیت هزاره‌ها و شیعیان افغانستان را از ۱۰تا ۱۵درصد تقلیل داده است.

درستی یا نادرستی این گزارش، موضوع این یادداشت نیست؛ اما واکنش دانش نشانگر آن است که خود را نماینده «هزاره‌ها» و «شیعیان» در ساختار قدرت می‌داند؛ اما در عمل تعریف مشخصی از هزاره و شیعه در پیشگاه دانش و اسلاف سیاسی او وجود دارد: «هزاره اگر شیعه است آن‌هم امامی و جعفری» از ماست و با ماست، اگر سنی است و اسماعیلیه، هم‌راز، هم‌کاسه و هم‌پیاله ما نیست.

سرور دانش در سفر ثور ۱۳۹۷خود به ولایت هرات، هزاره‌ها و شیعیان را چنین خطاب کرد:

  • بیش از هر قوم دیگر به وحدت ملی متعهد باشیم.
  • اقوام دیگر، حضور شیعیان و هزاره‌ها را به رسمیت بشناسند.
  • افراط‌گرایی شیعی و سنی، زهر کشنده است.
  • خودزنی را متوقف کنید.
  • هیچ‌گاه بیرون یا در تقابل با حکومت نباشید.

برای این‌که آقای دانش خود را نماینده هزاره‌ها و شیعیان می‌داند و مدعی تام و تمام است، ممکن نیاز به ارایه سند بیشتر و اشاره دیگر نباشد. در اکثر سخنرانی‌ها و بیانیه‌هایش اذعان داشته و عادت کرده است تا دو کلیدواژه «هزاره» و «شیعه» را یک‌جا و در کنار هم به کار برد.

دانش اکثریتی!

https://madanyatonline.com/9-451/

پس از سال ۲۰۰۱ و آغاز دهه دموکراسی، هزاره‌ها در عرصه تحصیل و کسب دانایی پیش‌کسوت شدند، هم از نظر کمی و حضور در مراکز عملی و هم از نظر کیفی؛ عوامل این تحول و توسعه فرهنگی در میان هزاره‌ها، عشق به آگاهی و دانایی است، طلب علم ولو در هرجایی، عطش رفتن به مکتب حتی با پای‌برهنه و شکم‌گرسنه!

این عشق به آگاهی و این طلب همیشگی، تمامی سختی‌ها و دشواری‌ها را برای این مردم تحمل‌پذیر کرده است. به همین علت کودکان هزاره‌ وقتی به سن آموزش می‌رسند به‌جز مکتب و آموزش به چیزی نمی‌اندیشند و والدین‌شان نیز به‌جز مشق، درس و راه مکتب چیزی به آن‌ها یاد نمی‌دهند.

مظاهر این شیفتگی پایان‌ناپذیر در چگونگی مواجهه آن‌ها با مکتب و آموزش کاملا مشهود است. افزون بر رهبران و پیشوایان مذهبی و ملاهای آمده از قم و مشهد، جریان‌ها و گروه‌های روشن‌فکر و دیگراندیش نیز از این فضای فرهنگی قدکشیدند و تعدادی از نهادهای علمی و پژوهشی از نشانی این طیف‌ها رهبری و مدیریت شدند/ می‌شود؛ اما همان‌گونه که عملا دیده می‌شود در کنار دانش و معاونت دوم ریاست‌جمهوری، روشن‌فکران، افراد غیرحزبی و اقشار مختلف جامعه هزاره راه پیدا نکرده‌اند. غیرهزاره‌ها و اقوام دیگر بحث مجزا می‌خواهد که اصلا به معاونت دوم ریاست جمهوری راه نیافته‌اند.

محمداشرف غنی، عبدالله عبدالله و جنرال دوستم، جدای از حلقات حزبی و هم‌کیشان خود، با سیاست قومی، جوانان پشتون، تاجیک و اوزبیک را که در غرب یا شرق تحصیل‌ کرده بودند جذب، حمایت و رشد دادند؛ اما دانش در برزخ ملا‌محوری و حزب‌گرایی قومی، به دامن اقلیت هم‌سبق و هم‌درس خویش سقوط کرده است.

از سوی دیگر، جدای از شیعیان اسماعیلیه که «سید منصور نادری» بخش کلانی از آنان را رهبری می‌کند، شیعیان به هزاره‌ها خلاصه نمی‌شوند. سادات، بیات‌ها، قزلباش‌ها، تاجیک‌های شیعه‌مذهب و … در اکثر ولایت‌های افغانستان حضور دارند؛ اما سهم تعریف‌شده و مشهود در ساختار قدرت ندارند.

وقتی دانش مدعی است که نماینده شیعیان افغانستان است با فرض شیعیان امامی و جعفری، حضور این طیف‌ها و نحله‌های جداگانه اثناعشری کجاست؟

هنگامی که وزیر، معین، والی، سفیر و… تعیین می‌شود، واژه شیعه را از کنار هزاره حذف و هنگام سخنرانی و بیانیه‌های تشریفاتی از آن استفاده ابزاری می‌کند؛ با این وصف ادعای نمایندگی از جامعه تشیع افغانستان اخلاقا ناصواب و نارواست؛ زیرا در عمل حضور اینان احساس نمی‌شود و تنها در شعار ادعای بالابلند، دهان‌پرکن و پوپولیستی می‌دهند و در عمل و خلوت «آن کار دیگر می‌کنند.»

خلاصه کلام، نسل‌ نو هزاره از حضور سرور دانش به‌عنوان نماینده سمبولیک خود در ساختار قدرت عصبی است و با اعتراض می‌نویسد که: «آقای دانش چرا ماسک می‌زند، او که همیشه دهانش بسته است.» تعداد زیادی از هزاره‌های دانا و توانا از قدرت دورمانده‌اند.

اکثر یاران و مشاوران سرور دانش، طلبه‌های هم‌حزبی خودش هستند. هیچ‌کدام از متخصص‌ها و کدرهای هزاره که در غرب یا شرق تحصیل‌ کرده‌اند راهی به خوان وی نداشته‌اند/ ندارند و همچنین شیعیان غیرهزاره و هزاره‌های غیرشیعه که دانش مدعی نمایندگی آنان است از ضیافت قدرت دور هستند.

نتیجه طبیعی این فرایند، خشم سنگین شدن هزاره‌ها و شیعیان است که می‌بینند آقای دانش در حلقه هم‌حزبی‌ها و هم‌درس‌هایش حل شده و فراتر از آن نمی‌اندیشد. بااین همه هنوز انتظار می‌رود دانش، دانش باشد و متاثر از برخی افراد تنگ‌نظر قومی و حزبی اطرافش نباشد!

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. تا حدودی واقعیت را بیان داشته اید دور و اطراف دانش را فقط ملا ها و هم‌حزبی های قومی وی گرفته است.
    حتی یک‌ غیر هزاره در کنار وی به عنوان مشاور و.. حضور ندارند و این به وضاحت قابل درک‌است.

دکمه بازگشت به بالا