پروین، یگانه زن موترسایکلران پایتخت
فکرم را جمع میکنم. پرسشهایم را از قبل در ذهنم مرور میکنم و تصویری آکنده از جسارت یک زن را در ذهن دارم. خانه را به قصد مصاحبه با زنی ترک میگویم که خلاف سنت رایج، در شهری با موتورسایکل گردش میکند؛ شهری که زنان در آن، از همه حقوق شهروندیشان برخوردار نیستند.
به خانۀ پروین صوفی، از نادر زنان موتورسایکلران کابل میرسم. در را میزنم. دقایق بعد زنی با چهرۀ بشاش از پشت در ظاهر میشود و دستانم را با گرمی میفشارد و به من خوشآمد میگوید. از جسارت و وقار زن ذوقزده میشوم.
بدرقهام میکند و برایم چای تعارف میکند. خانۀ نسبتن مجللی دارد و روزگارش، بر بنیاد گفتههایش “حالا خیلی بهتر شده است” در مقایسه با آن روزگاران دشواری که سپری کرده است.
به من از زمان جنگ و اختناق، از هنگام جنگها و دربهدریهایی میگوید که نه تنها دامان او را گرفته بود، که بر همۀ کابلیان سایه افکنده بود. آهی از سینه بیرون میدهد و شاید دشواریهای آن روزگار را به یاد میآورد و مرور میکند. وقفهیی ایجاد میشود، من در حالیکه به چشمان او زُل زدهام، او نگاهش را لحظهیی از خطوط به هم آمیخته فرش اتاق، بر نمیگیرد.
با گفتن “خوب شد آن روزگار سیاه بخیر گذشت” سکوت را میشکنم و از او میخواهم داستان موتورسایکل رانیاش را در شهر از سر بگیرد و از نگاههای مردم به من بگوید.
میگوید خلاف توقع، اکثر مردم او را تشویق میکنند و خاصتن رجال سیاسی هنگام گردش در شهر، وقتی او را میبینند شیشههای موترهای تیزرفتارشان را پایین کرده و شجاعت او را تحسین میکنند. در این میان نیز از نگاههای آزاردهنده که گاهی با عربدهها و صداهای بیمایه همراه است، یاد میکند که او را به سخره میگیرند.
او یکی از دلایل موتورسایکل رانیاش را “ازدحام ترافیکی” در شهر میداند و میگوید در صورتی که با موتر خطی و یا هم تاکسی به جایی بروی، مجبور میشوی ساعتها در میان راه توقف کنی و با تاخیر زیاد به کار و برنامههایت بررسی که این از یک سو، وقتگیر است و از دیگر سو دلگیر و خستهکننده. و نیز یاد میکند از تجربههای بدی که با تاکسیرانان در میانه راه داشته است. اینکه برخی از تاکسیرانان در وسط راه خلاف میل، سر اختلاط را باز میکنند و سوالهای “بیربط” میپرسند. او میگوید:” گاهی مصوونیت زنان در تاکسی با خطر مواجه است و برخی از تاکسیرانان دنبال استفاده از زنانیاند که با تاکسی به جایی میروند. میگوید موتورسایکل وسیلۀ “کممصرف و مستقل” است و در عین حال به وقت کمتر آدم را به مقصد میرساند.
پروین صوفی اینک مسوول یک “کلوپ پرورش اندام” میباشد که برای خانمها ساخته شده است. او با موتورسایکل سر کار میرود و از معدود زنان با درآمد است که در اقتصاد خانه سهم میگیرد.
خانم صوفی از اینکه برای زنان کار میکند “احساس خوب” دارد و طرفدار این است که زنان در فعالیتهای اجتماعی نقش بیشتر بازی کنند و نیز به روزش روی بیاورند. صوفی از زمانی که کارمند اداره تربیت بدنی بوده و در نوجوانی که دانشآموز مکتب بوده است نیز ورزش میکرده است.
او میگوید که در آن زمان در تیم والیبال مکتب، بازی میکرده و از نوجوانی شوق ورزش در ذهن داشته است و این باعث شده که برای دیگر خانمها نیز زمینه ورزش را فراهم کند.
پروین صوفی در حالی در شهر کابل موتوسایکل رانی میکند که چند پیش زن تاکسیران دیگر در شهر مزار شریف برای رسانههای داخلی و خارجی خبرساز شده بود.
هرچند بر بنیاد گزارشها، در حال حاضر زنان بیشتری به کورسهای آموزش رانندگی در ادارۀ ترافیک شهرهای بزرگ مراجعه میکنند، اما کمتر زنی در این شهرها، ایدۀ گردش با موتورسایکل را در ذهن دارد.
صدف پاینده؛ دانشجوی روزنامهنگاری