آیا رعایت توصیههای دوستان بیخطر است؟
مردم دوستان خود را تشویق میکنند خطراتی را بپذیرند که خود از آن اجتناب میکنند
نویسنده: پرفیسر اوا کروکو
ترجمه: زهرا بهرهمندی
ریچل گرین از مجموعه تلویزیونی فرندز هرگز پیشخدمت بودن را دوست نداشت و وقتی به او گفتند دوباره آموزش حرفهیی را بگذراند، به سطح جدیدی از ناامیدی رسید. مدیر او با مهربانی به او پیشنهاد داد تفاوت بین قهوه معمولی و بدون کافیین را برایش تشریح کند، جای گذاشتن پتنوسهای استفاده شده را به او نشان داد (او به اشتباه فکر میکرد «جای پتنوس» نام یک کلپ شبانه است)، و به او پیشنهاد کرد که از شکار کردن عنکبوتها در گیلاسهای قهوه دست بردارد و آنها را رها کند، اما این حمایت خوب و هدفمند مدیر فقط باعث شد تا ریچل پیش دوستانش شکایت کند.
خوشبختانه جویی و چندلر سریعا مشوره دادند. مردان جوان به ریچل گفتند که خطر کند، اجازه تردید در مورد شغلش را به خود بدهد و در نهایت به او انگیزه خوبی برای جستجوی فرصتهای شغلی جدید و بهتر دادند.
در عرض چند دقیقه، آنها ریچل را ترغیب کردند که کاری را که دوست ندارد، ترک کند. او هم علیرغم نداشتن منبع درآمد یا پیشنهاد برای وظیفهیی دیگر، به حرف آنها گوش کرد. بدون شک یک تصمیم مخاطرهآمیز بود. جالب اینجاست که وقتی ریچل بعدا پرسید که چرا چندلر هنوز در کاری که از آن نفرت دارد، گیر کرده، پاسخ او ساده (و حقیقتا ریاکارانه) بود: او میترسید که آن وظیفه را ترک کند.
این قسمت از سریال Friends هر چند کمدی بود، یک واقعیت مهم در مورد تصمیمگیری را به ما نشان میدهد: انتخابهای شخصی ما به طور سیستماتیک با انتخابهایی که برای دیگران میکنیم و توصیههایی که به دوستان خود میکنیم، متفاوت است.
انتخابهای مختلف برای خود و دیگران
تفاوت در تصمیمگیری برای خود و دیگران فقط بر اساس شواهد نقلشده یا تخیل فعال نویسندگان فلمنامه نیست. مطالعات روانشناختی نشان میدهد که افراد به طور مکرر دوستان خود را به پذیرفتن خطراتی تشویق میکنند که خود معمولا از آن اجتناب میکنند. گرایش به تشویق دیگران در انجام کارهای پرخطر، تعجبآور است. چرا ما توصیههایی به دیگران میکنیم که خودمان ان را دنبال نمیکنیم؟ چندین دلیل قابل تصور است:
- انگیزههای پنهانی معروف به دوست بد
این احتمال وجود دارد که افراد برای دستیابی به منافع شخصی خود سعی در گمراه کردن یکدیگر داشته باشند. بیایید در مثال سریال Friends یک تجدید نظر کنیم: آیا جویی، بازیگر تازهکار و ستاره کجخلق سریال تلویزیونی، مخفیانه آرزو داشت شکست ریچل را ببیند؟ آیا چندلر امیدوار بود که بتواند وظیفه ریچل را در کافی شاپ بدزدد؟ انگیزههای پنهانی محتمل هستند. اگرچه کار چندلر به عنوان «کارمند دون پایه» مطمینا چنگی به دل نمیزند، اما جای سوال است که آیا ترجیح میدهد برای امرار معاش قهوه بریزد و میزها را پاک کند. پس با این اوصاف، اگر به دوستان خود مشکوک هستید که مکررا و عمدا به شما مشوره بد میدهند، شاید بخواهید در روابط خود با آنان تجدید نظر کنید.
- تواناییهای مختلف معروف به دوست نالایق
احتمال دیگر این است که مردم متوجه تفاوت در تواناییهای خود و دیگران میشوند. آیا آنها معتقدند خودشان توانایی کمتری در پذیرفتن خطر دارند؟ اگر اینطور باشد به این معنا است که آن فرد عزت نفس کمی دارد. در مثال ما، اگر جوی و چندلر معتقد بودند که ریچل از استعدادهای بالاتری برای رویارویی با چالشها برخوردار است، و خود آنها فاقد توانایی لازم هستند، ریچل به عنوان یک عروس فراری نازدانه، که تجربهیی به جز «رهبر تشویقکنندگان» در خلص سوانح خود ندارد، مسلما فرصتهای خوبی برای یافتن وظیفه نداشت.
- اطلاعات نادرست معروف به دوست نادان
هنگام مشاوره دادن به دیگران، این امکان وجود دارد که افراد اطلاعات ناقصی در مورد خطرات موجود داشته باشند و برخی از عوامل موثر در نتیجه را نادیده بگیرند. این امکان وجود داشت که جوی و چندلر در واقع از رقابت زیاد در بخش وظیفه مورد نظر ریچل (صنعت مد) آگاهی نداشته باشند؟
اطلاعات غلط در حقیقت میتواند مشکلساز باشد و افراد لازم است حقایق موجود را پیش از مشوره با دوستانشان، با آنها در میان بگذارند. از طرف دیگر، آیا هدف از مشورت در واقع جلب نظرات افرادی با دیدگاههای مختلف و دانش متفاوت نیست؟
- فاصله روانشناختی معروف به دوست غیرهمفکر
توضیح نهایی در مورد تفاوت تصمیمگیری برای خود و سایرین، فاصله روانی یا عاطفی است که دو فرد را از هم جدا میکند. حتی اگر دوستان احتمالا به آینده یکدیگر اهمیت میدهند، بعید است مشاور عواقب یک تصمیم بد را به اندازه تصمیمگیرنده تجربه کند. در واقع، در حالی که جوی و چندلر مطمینا منافع ریچل را در نظر داشتند، از توجه به حالات عاطفی منفی (به عنوان مثال، وحشت پنهان ناشی از تفکر درباره بیکاری) به عنوان مشاور غافل شدند. پیشبینی حسرت و ترس، هنگامی که چندلر احتمال ترک کردن وظیفه خود را مطرح کرد، کاملا واضح بود.
فاصله روانشناختی
تحقیقات پیشین تاکید میکند که فاصله روانشناختی، نقش مهمی در تفاوت تصمیمگیری برای خود و سایرین را دارد. طبق مطالعات روانشناختی، تصمیمگیری برای شخص دیگر، باعث تغییر جهتگیری در تصمیم میشود (این مساله «تمرکز نظارتی» نیز نامیده میشود)، و در نتیجه منجر به مشوره دادن به شکل غیرمحتاطانهتر میشود.
روانشناسان به شکل واضحی بین افراد «ارتقا محور»، که انگیزه آنها احتمال گرفتن نتایج مثبت است، و افراد «متمرکز بر پیشگیری»، که انگیزه آنها جلوگیری از بروز نتایج منفی است، تفاوت قایل میشوند. اختلافات فردی در تمرکز نظارتی طبیعی است، اما به نظر میرسد که به عهده گرفتن نقش مشاور معمولاً تمرکز بر نتایج مطلوب را افزایش میدهد. در عین حال، نگرانی در مورد امکان دستیابی به نتایج و عواقب منفی مرتبط با شکست را کاهش میدهد.
این بدان معنی است که درخواست مشوره شغلی از یک دوست، به احتمال زیاد باعث میشود تا آنها بر یافتن یک فرصت وظیفوی جدید (با درآمد خوب و مزایای زیاد) تمرکز کنند، در حالی که واقعیت چالش برانگیز وظایف زمانبر و همچنین فشار عاطفی ناشی از رد شدنهای مکرر در مصاحبهها را نادیده بگیرند.
آیا میتوانیم به توصیه دوستان خود اعتماد کنیم؟
به جای دوری کردن از مشورههای دوستان خود، ممکن است لازم باشد تعصبات سیستماتیک آنها را نیز در نظر بگیرید. آگاهی از تفاوت در تصمیمگیری برای خود و دیگران، در فهم صحیح توصیهها و در نهایت تصمیمگیری متعادلتر، بسیار مهم است. آینده را نمیتوان پیشبینی کرد؛ پس ترس خود را کنار بگذارید؛ به عنوان مثال، در یک کلاس یوگا شرکت کنید. پیروی از مشورههای چالشبرانگیز دوستان، ممکن است منجر به رویارویی با فرصتهای غیرمنتظره شود.
پینوشت:
* پرفیسر اوا کروکو، داکتر و محقق در زمینه تصمیمگیری در دانشگاه لستر است.
یادداشت مترجم: در مقاله حاضر، برای درک بهتر موضوع «مشوره گرفتن از دوستان» نویسنده یک قسمت از سریال تلویزیونی فرندز را بررسی کرده است. این بخش را میتوانید در یوتیوب با این ادرس تماشا کنید: https://www.youtube.com/watch?v=k_cLMqfwNL4&feature=youtu.be