تحلیل

خروج امریکا از افغانستان؛ اقدام عملی یا سناریوی نظری؟

دیالوگ جاودانه از فلم «Lord of War» :

«میدانی زمین را کی به ارث می‌برد؟ فروشندگان اسلحه؛ چون بقیه در حال کشتن همدیگر هستند.»

بیست‌سال از حضور ایالات متحده امریکا در افغانستان گذشت. حضوری که نه‌‌تنها امریکا را به هژمونی دلخواهش در جنوب آسیا نرساند، بل عقده‌های بی‌شماری را در دل امریکایی‌ها و رقیبانش کاشت و عقده‌گشایی زیادی دست هر دو طرف داد. روس‌ها، چینی‌ها، هندی‌ها و ایرانی‌ها در طول حضور امریکا در افغانستان برای این کشور و متحدانش درد سرهای جدی خلق کردند که به مولفه‌های بزرگ امریکا از امنیت و سیاستش گرفته تا اقتصاد و حضور نظامی‌اش لطمه‌هایی جدی وارد کردند. لطمه‌هایی که امریکا را به گزینه‌های احتمالی‌یی واداشت که هرازگاهی این تصامیم احتمالی در نوسان بوده و شکل مشخصی نداشته است. از مصارف هنگفت گرفته تا حضور فزاینده نظامی و استخباراتی، اما نه‌تنها آب از آب تکان نخورد؛ بل افغانستان را به بزرگ‌ترین نماد ضعف ایالات متحده امریکا و جنگ افغانستان را طولانی‌ترین جنگ این کشور عنوان کرد.

چرا خروج امریکا یک‌بارگی اعلام شد؟

ایالات متحده امریکا در توافق‌نامه دوحه دست به یک توافق شخصی با گروه طالبان زد که در حقیقت هیچ ارتباط‌ و منفعتی برای دولت افغانستان نداشت؛ یعنی به‌دولت افغانستان حیثیت کلک ششم را بخشید. این توافق‌نامه ریشه در مرحله گذار به‌سوی افول دارد. یعنی همان مرحله‌یی که امریکا در یک سردرگمی کامل در برابر عملکرد پاکستان قرار گرفت، زیرا پاکستان بود که از یک‌سو حمایتش را از گروه طالبان ادامه می‌داد و می‌دهد و از سوی دیگر از هر دو طرف (امریکا و چین) مبالغ هنگفت پولی دریافت می‌کرد‌. در زمان دولت ترمپ، پاکستان از سیاست امریکا خیلی راضی به‌نظر می‌رسید و هیچ محدودیتی در برابر سیاست خارجی‌اش احساس نمی‌کرد، این بار به‌گونه نسبی داستان فرق می‌کند و امریکا در دوحه خواست خودش مدیریت صحنه را به‌دست بگیرد و در نهایت دست به امضای توافق‌نامه با گروهی زد که این گروه از فکر انگلیسی، مدیریت امریکایی و پول سعودی به‌میان آمد و امروز علیه خودشان می‌جنگد.

فضای خشم‌آلود همزمان با نشست استانبول

فضای امروز جامعه ما نه شباهتی به فضای پیش از انقلاب ثور سال ۱۳۵۷ دارد و نه به اعتراض‌های پس از انتخابات سال۲۰۱۴؛ بل بیش از هر چیزی، شبیه به فضای جامعه امریکا پس از شوک حملات ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ است.

شاید کسانی که آن فضا را در آن زمان تجربه کرده‌اند، این شباهت را درک کنند. در فضای پس از حملات ۱۱سپتامبر، جامعه امریکا به‌شدت بهت‌زده، خشم‌گین و تشنۀ انتقام بود. در چنین فضایی افکار عمومی گرچه به‌ظاهر دنبال پاسخ سوالات عقلانی‌اش بود، اما در واقع در پیِ روایتی می‌گشت که بتواند به‌هر قیمتی که شده، خشمش را ارضا کند و هر روایت که پاسخگوی میزان خشم جامعه نبود، به‌سرعت در افکار عمومی مردود می‌شد و راوی آن با برچسب‌ «ضد امریکایی» «ضد مردمی» و «خاین» مورد هجوم قرار می‌گرفت.

حالا هم در افغانستان در چنین فضایی، آن روایتی رسمیت یافته که به‌رغم خلل‌های منطقی‌ بی‌شمارش، فرصتی برای تخلیه خشم جامعه را فراهم ساخته است. حتی روایت ساده‌لوحانه‌‌یی که وقتی امروز با فاصله زمان به آن می‌نگریم متحیر می‌شویم که چگونه جامعه‌‌یی دارای قشر جوان به مثل افغانستان با این تعداد رسانۀ مستقل، دانشگاه، اتاق فکر و فرهنگ، نخبه، تحلیل‌گر، بروزترین ابزار ارتباطی، جریان آزاد اطلاعات و فرهنگ نقد و کنکاشگری، بی‌هیچ چون‌وچرایی آن را پذیرفت و سال‌ها هزینه‌های هنگفت و مخرب آن را متحمل شد.

روایتی‌ که توسط امریکا پخش شد که مدعی بود عده‌‌یی از جوانان مسلمان که مرکز فرماندهی‌شان در توره بورۀ افغانستان بود، با تیغ موکِت‌بُری چهار هواپیمای مسافربری امریکا را ربودند، با کمترین تجربه در خلبانی، دو هواپیمای غول‌پیکر را به ساختمان‌های تجارت جهانی در نیویارک کوبیدند و هر دو ساختمان را به‌طور کامل فرو ریختند و با دو هواپیمای دیگر به سمت پنتاگون و کاخ سفید روانه شد. روایت رسمی، علت این حملات را «حسادت به آزادی و نفرت از سبک ‌زندگی امریکایی» معرفی کرد که گویا در ملت‌های خاورمیانه و افغانستان موج می‌زند.

چند‌ کشور واقعا خواهان خروج امریکا از افغانستان هستند؟

ظاهرا بسیاری از کشورهای منطقه از امریکا خواهان خروج مسوولانه هستند تا مانع از آن شوند که بار امنیتی افغانستان بر منطقه تقسیم شود، اما به‌نظر می‌رسد پشت پردۀ داستان طور دیگری است.

روسیه، هند و ایران از یک بُعد حضور امریکا در افغانستان را به‌عنوان check and balance یا توازن قوا نگاه می‌کنند‌، اما در عین حال در برابر امریکا برنامه‌های خود را نیز دارند؛ چون به برنامه‌های احتمالی امریکا جهت ایجاد بحران در برابر خودشان آگاه شدند و پی بردند. روسیه و هند بیشتر بر گفتگو و مذاکره باورمند هستند، در‌حالی‌که این دو کشور در حصه نظم هژمونیک جایگاه ویژه و پرستیژ خاص خود را دارند و جهان نیز بر‌ اهمیت‌شان آگاه است. ایران در این میان نگاه عقده‌مندانه نسبت به امریکا در افغانستان دارد، ایران از گزینه‌های مثل گروه‌های نیابتی‌اش و یا هم تجهیز طالبان تحت چترش همواره به‌عنوان ابراز فشار بر امریکا در افغانستان نگاه می‌کند‌ و گاه‌گاهی هم از سیاست چراغ خاموش‌اش نیز استفاده کرده است.

اما چین و پاکستان با سه کشور فوق کاملا ناهمسو هستند. بنای حکومت مقتدر در افغانستان به‌معنای ختم عمر سیاسی پاکستان است‌ و این را پاکستانی‌ها خوب می‌دانند.

نفرتی که در افغانستان در وجود تک تک افغان‌ها در برابر پاکستان وجود دارد برای ابد پا برجاست و این، حاصل عملکرد پاکستان در حمایت از تروریزم و کارنامۀ جهاد افغانستان است. چین نیز حامی پاکستان شناخته می‌شود و برای پاکستان در برابر امریکا و هند، امکانات بسیار زیاد مالی، نظامی و سیاسی برای پاکستان می‌دهد.

گزارش‌های سری حاکی از آن است که با بیرون شدن امریکا از افغانستان، سروکله چینی‌ها در افغانستان پیدا خواهد شد؛ یعنی نیروهای صلح چین به افغانستان خواهد آمد.

ترمپِ جمهوری‌خواه همه مسایل افغانستان را از دید اقتصاد و معامله می‌دید. جمهوری‌خواهان جنگ افغانستان را آغاز کردند، در زمان بوش جمهوری‌خواه بود که یازدهم سپتامبر به‌وقوع پیوست و امریکا به افغانستان حمله کرد.

رییس‌جمهور پیشین امریکا جورج دبلیو بوش با اعلام اینکه گروه تروریستی القاعده عامل اصلی حمله ۱۱سپتامبر به برج‌های جهانی نیویارک است از گروه طالبان خواستار تحویل سرکردۀ القاعده و فرماندهانش از جمله اسامه بن لادن و ایمن‌الظواهری شد. طالبان که بر اساس سنت مهمان‌نوازی‌شان از تحویل آنان به امریکا خودداری کرد به‌عنوان هم‌دست تروریست‌ها مورد خشم کاخ سفید قرار گرفت و جورج بوش با همکاری پاکستان به افغانستان حمله و وارد این کشور شد و به حکومت طالبان نقطه پایان گذاشت.

واژۀ محتاطانۀ «خروج»

بایدن محتاطانه کلمۀ خروج را گفته است؛ چون امریکا در تعهدی که با طالبان داشته و تعهدی که طالبان بالمقابل با امریکا کرده، این اجازه را به‌گونه قانونی به امریکا نمی‌دهد.

مساله خروج را که قدرتمندان امریکا در تعامل با طالبان مطرح کرده‌اند، خیلی‌ها به‌گونه سنجیده ارایه شده است. در حقیقت ساختار قدرت و دولت امریکا از افغانستان خارج می‌شود، اما این حرف، به‌معنای خروج نیست؛ بل بهتر است این پروسه را تجدید روش و جابه‌جایی نیروها در شکل دیگر برای یک جنگ دیگر در منطقه نامید.

جو بایدن آنچه اوباما در عراق انجام داده بود را در افغانستان انجام می‌دهد. اوباما با تبلیغات‌اش گویا به جنگ عراق پایان داد، اما هنوز هم بین سه تا پنج‌هزار عسکر امریکایی و یک نیروی بزرگ استخباراتی در عراق حضور دارند. لیبرال دموکرات‌ها مهارت، امکانات و قدرت عظیمی در خلق گفتمان‌های تبلیغی و شکل‌دهی افکار عامه با تیوریزه کردن مسایل مورد نظرشان دارند هرچند بزرگ‌ترین دروغ‌ها و خطرناک‌ترین جنگ‌طلب‌ها همین‌ها هستند. اوباما با شعار ختم جنگ در عراق توانست، جنگ را به سه کشور دیگر (یمن، لیبیا، سوریه) بسط دهد. حالا این بار نوبت بایدن است که زیر نام ختم جنگ در افغانستان تهدیدی را برای چین، روسیه، و ایران ایجاد کند و گسترش دهد.

خروج امریکا از افغانستان سرنوشت افغانستان را همانند عراق نخواهد ساخت، بل سناریو را پیچیده‌تر خواهد کرد.

طالبان گزینه‌یی جز نشست استانبول ندارند

طالبان راهی به جز پیش رفتن ندارند، چون حامی قوی طالبان تا حالا هم پاکستان است‌ و رهبری طالبان حالا می‌داند که پاکستان آنان را در تنگنا قرار داده است. پاکستان به این نتیجه رسیده با رقابتی که با هند دارد؛ قدرتمندی دارای جایگاه جهانی، ناچار به ترمیم روابط‌اش با امریکا و شتاب‌بخشیدن به عمق استراتیژیک‌اش در افغانستان است‌، اما ترمیم روابط با امریکا طوری پیش می‌رود که حساسیت چین را برنینگیزد.

عقب‌نشینی طالبان مبنی بر اینکه آنها در ماه اپریل در نشست استانبول اشتراک کرده نمی‌توانند، در حقیقت یک عقب‌نشینی تاکتیکی به دستور استخبارات پاکستان است. پاکستان به واسطه طالبان می‌خواهد دوباره وارد منازعه شود اما با احتیاط.

چرا ترکیه پایش در معضل افغانستان کشیده شده است؟

کشور ترکیه با موقعیت خاص جیوپولیتیکی و جیواستراتیژی‌اش میان اروپا، آسیا و آفریقا از جایگاه ویژه‌یی در منطقه برخوردار است. ترکیه با داشتن سیاست خارجی و دیپلماسی فعال از سوریه و مدیترانه تا اروپا برای خود یک جایگاه قابل ملاحظه و غیر قابل انکار دست‌وپا کرده است.

نقش ترکیه را هم در افغانستان باید در این بازی استخباراتی منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی مطالعه کرد. پیشینه امروزی همکاری ترکیه با امریکا به نخستین روزهای حمله امریکا به افغانستان در سال۲۰۰۱ برمی‌گردد. قدرتمندان ترک با استفاده از نفوذشان در پاکستان و افغانستان و همکاری‌شان با نیروهای شمال رابطه خوبی همزمان با طالبان و جبهه شمال آن زمان داشتند. ترکیه قبل از اینکه نیروهای امریکایی داخل افغانستان شود، اطلاعات استخبارات زیادی را در مورد افغانستان به امریکا فروخت.

امریکا تا ماه سپتامبر حتما مطالعاتش را انجام می‌دهد

دولت امریکا به مرحله (پختگی و بن‌بست) رسیده است و تا زمان خروج تمام نتایج، احتمالات و اتفاقات پیش‌بینی شده را بررسی می‌کند و می‌خواهد سیاست خارجی‌اش را از راه‌های جدید بازتعریف‌ کند.

اگر امریکا نباشد، باز هم می‌تواند افغانستان را حمایت نظامی و اقتصادی کند. قضیه کوریای جنوبی و عربستان سعودی پیش‌ چشمان ما جریان دارد. در غیابت امریکایی‌ها کمک و حمایت از عربستان و کوریای جنوبی جریان دارد. هرچند باور نگارنده تا هنوز هم بر این است که امریکا از افغانستان بیرون نمی‌شود، امریکا برای زمین‌گیر کردن رقیبان سنتی‌اش که در مجاورت افغانستان موقعیت دارند، به افغانستان نیاز دارد.

نتیجه‌گیری

اگر دید آینده‌نگر و راهبردى به منافع و اهداف امریکا داشته باشیم، دلیل قانع‌کننده‌یی نمى‌توان یافت که امریکا واقعا بخواهد افغانستان را ترک کند. مگر اینکه این فرضیه ابتدایى را بپذیریم که تصمیم‌گیران سیاست خارجى امریکا، تسلیم افکار عمومى کشور خود شده و قید منافع درازمدت خود را زده‌اند. شاید واشنگتن بر سر حضور محدود نظامى در افغانستان (زیر نام محافظت از نهادهاى دیپلماتیک یا نیروى محدود مبارزه با ترور) در ازاى واگذارى بخش اعظم قدرت به طالبان با این گروه، کنار آمده است. اگر امریکا تسلیم افکار عمومی ملت خود شده باشد پس ‌گزینه‌های زیر می‌تواند پیام نهایی امریکا برای افغانستان باشد :

۱- ما دیگر نمی‌توانیم با طالبان درگیر شویم.

۲- به این نتیجه رسیدیم که تا ابد درافغانستان بوده نمی‌توانیم.

۳- تلاش دیپلوماتیک با حضور با ثبات نظامی نتیجه نمی‌دهد.

۴- اگر بار دیگر از افغانستان تهدید شویم، باقوت برخواهیم گشت.

۵- امریکا هیچ جنگی بدون هدف را به‌پیش نمی‌برد، «حالا ما به اهداف‌مان رسیده‌ایم و باید به این جنگ طولانی‌مدت نقطه پایان بگذاریم.»

ایمان نوری؛ دانشجوی روابط بین‌الملل

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا