تحلیل

پانزده آگوست؛ باخت همه، بُرد امریکا

دو سال از فروپاشی جمهوریت و قدرت مجدد طالبان بر افغانستان گذشت. در 15آگوست2021 برابر با 24 اسد 1400 گروه طالبان در پی توافق‌نامۀ دوحه با ایالات متحد امریکا، جمهوریت 20ساله مورد حمایت غرب و امریکا را بدون هیچ مقاومتی ساقط کرد و خود بدون یک میکانیزم سیاسی بر کرسی قدرت تکیه زد.

این گروه در اواخر سال2001 با حمله نظامی امریکا از قدرت کنار زده شد و در اواسط2021 در پی توافق‌نامۀ دوحه بازهم با توافق با امریکا به قدرت بازگشت.

در جزییات این رفت‌وبرگشت طالبان، ممکن است موارد زیادی به‌صورت اتفاقی روی داده باشد، ولی به‌صورت کلی، اصل موضوع برگشت دوباره طالبان به قدرت اتفاقی نه؛ بل بر اساس محاسبات دقیق ایالات متحد امریکا رقم خورده است.

در این بازی به همان میزان که رهبران سیاسی افغانستان -عمدتا رهبران جهادی حول و محور سیاست قرار داشتند- گرفتار ساده‌انگاری و بی‌کفایتی شدند، دولت‌های منطقه‌ نیز در نبود درک درست از سیاست‌های امریکا به‌خصوص در قضیه افغانستان ناکام شدند.

به باور نگارنده اما روس‌ها از سال‌های2014 به بعد، متوجه چرخش جدید و خزنده در سیاست امریکا در قبال افغانستان شده بودند، ولی سایر کشورهای منطقه به‌شمول ایران، پاکستان و حتا چین متوجه نشده بودند که اصل مساله از چه قرار است.

به گفتۀ یک منبع، در اواسط سال2020 سفیر چین در دیدار با یکی از مقام‌های جمهوریت از وی خواسته بود حکومت افغانستان به نیروهای امریکایی اجازه ندهد که در مناطق واخان و پامیر افغانستان که در همسایگی چین قرار دارند، پایگاه نظامی تاسیس کنند. در آن روزگار شایعه‌هایی وجود داشت که قرار است امریکایی‌ها در برخی مناطق نزدیک به چین در ولایت بدخشان پایگاه کوچک نظامی تاسیس کنند. چین از این شایعه‌ها نگران شده بود و در تلاش بود از حکومت افغانستان جهت رفع این مزاحمت احتمالی برای امنیت خودش، کمک بگیرد.

این حرف به این معناست که چین با تمام ادعای خود، خیلی از قضیه افغانستان بی‌خبر بود و بی‌برنامه. بعد از آمدن طالبان نیز سیلی از ماموران چینی زیر نام گردشگر و سروی‌کنندۀ منابع طبیعی به افغانستان سرازیر شدند. چین به این باور بود که امریکا فرار کرد و رفت و اکنون افغانستان به‌صورت کامل در اختیارش قرار می‌گیرد و این کشور با استفاده از جهل طالبانی می‌تواند به منابع خام این کشور، چنانچه می‌خواهد دسترسی پیدا کند. اما به زودی متوجه شد که گروه طالبان نه‌تنها در ارتباط نزدیک با امریکا قرار دارد که گام به گام در ماموریت داده‌شده بر اساس توافق‌نامه دوحه عمل می‌کند.

هرچند فعلا چندین شرکت چینی در افغانستان در بخش استخراج منابعی طبیعی از جمله نفت و گاز فعال‌اند و یک شرکت چینی در ولایت سرپل عملا استخراج نفت قشقری را آغاز کرده، اما این کل ماجرا نیست. روابط طالبان بیش از آن با امریکا در هم تنیده و حساب‌شده پیش می‌رود.

روسیه هم‌چنان گاه به نعل و گاهی به میخ می‌زند تا اگر بتواند سیاست تدافعی فعال‌تری علیه امریکا در افغانستان اتخاذ کند. یعنی در میان تمام کشورهای منطقه در قبال قضایای افغانستان روسیه اندکی با محاسبه پیش می‌رود.

در این میان، دو کشور همسایه و اسلامی افغانستان، خودشان را برندگان اصلی این میدان تلقی می‌کردند. قبل از تسلط طالبان بر افغانستان که در واقع اندکی ابهام از مساله برداشته شده و بازگشت طالبان به قدرت دیر یا زود قطعی شده بود، جمهوری اسلامی ایران در جنوری2021 با دعوت رسمی از ملا برادر در تهران با فرش سرخ پذیرایی کرد. جواد ظریف که معروف به دیپلومات کارکشته ایران است در برابر ملا برادر خم شده، تعارف می‌کرد.

بعد از آن نیز جمهوری اسلامی علاوه بر یک‌سلسله مشورت‌های رسانه‌ای تلاش کرد که بتواند طالبان را در مشت خود نگه دارد و در مواردی حتا از جسارت‌های طالبان نیز با مماشات بگذرد. برخی حلقات در حکومت ایران در ابتدای تسلط طالبان، این گروه را «جنبش اصیل منطقه» توصیف می‌کردند.

ولی در نهایت جمهوری اسلامی متوجه شد؛ آن طور که ایران طالبان را جدی گرفته‌اند، طالبان اصلا ایران را در محاسبات خود جدی نگرفته و حتا از هیچ رویارویی سیاسی و غیر سیاسی با ایران ابایی هم ندارند.

بحث حقابه هیرمند، برخورد با زبان فارسی، برخورد تند با مراسم عاشورای حسینی در افغانستان، لغو رسمیت مذهب جعفری و ده‌ها مورد دیگر که به‌نحوی با سیاست‌های منطقه‌ای ایران در تعارض‌اند، از اقدام‌های طالبان در این دو سال بوده است.

امیر عبدالهیان؛ وزیر خارجه ایران با ذوقی عجیبی در یک نقش بزرگ‌تر در نشست اوزبیکستان با متقی برخورد کرد و در مقابل، متقی به مراتب سنگین‌تر و در خور شان یک دیپلومات سکوت کرد. اخیرا آن‌طور که در برخی رسانه‌ها گزارش می‌شود صدها هکتار زمین زراعتی ایران که در عقب دیوار امنیتی میان مرز افغانستان و ایران واقع شده، نیز جنجال‌آفرین شده است. مرزبانان طالبان دهقانان ایرانی را اجازه نمی‌دهند که وارد مزارع‌شان شوند.

از حمایت‌های نظامی پنهانی ایران از طالبان در طول 20سال گذشته که بگذریم، سیاست‌مداران پوپولیست ایرانی پیروزی طالبان را -خوراک رسانه‌های داخلی ایران- به نحوی پیروزی ایران در برابر «استکبار جهانی» قلمداد می‌کردند.

اما اندک اندک ایرانی‌ها به این درک رسیده‌اند که اقتدار طالبان در همسایگی‌‌شان، آهسته آهسته به درد سر جدی مبدل خواهد شد. کما اینکه در مساله حقابه هیرمند این درد سر از هم اکنون ظاهر شده است.

از مدتی به این‌سو رسانه‌های ایرانی اذعان می‌کنند که کارگزاران ایرانی به این نتیجه رسیده‌اند که طالبان نه آن جنبش اصیل منطقه بوده و نه آن قهرمان که امریکا را از بیخ گوش‌شان دور کرد، بل طالبان در پی ناکامی رهبران جمهوریتی آمده‌اند که در 20سال حمایت‌های هنگفت و بی‌دریغ غرب نتوانستند معادله را با امریکا به درستی پیش ببرند. طالبان حالا آمده‌اند که اِشکال کار رهبران جمهوریت را اصلاح کنند و معادله را با امریکا به شیوه خودش پیش ببرند.

پاکستان اما در این میان حس قهرمان اصلی میدان نبرد 20ساله را داشت. قهرمانی که در دو میدان بازی کرده بود؛ امریکا را فریب داده بود و پول‌های هنگفتی در جیب زده بود و طالبان را با حمایت‌های جغرافیایی، سیاسی، نظامی و مالی در برابر امریکا و تمام اعضای ناتو به پیروزی قاطع رسانده بود.

جنرال فیض حمید؛ رییس وقت آی.اس.آی در نخستین روزهای تسلط طالبان مستقیم به کابل رفت و تلاش کرد حاکمیت تازه طالبان را با مداخله و تقسیم وظایف میان دو جناح اصلی طالبان سر و سامان دهد.

اتفاقا در ابتدای کار، فیض حمید موفق شد از تنش میان دو جناح اصلی طالبان بر سر کرسی‌های درآمدزا جلوگیری کند.

اما اندکی بعد از آن بود که TTP استراتیژی جدید تعریف کرد. گروهی که به‌دست خود آی.اس.آی، روزگاری برای پوشش طالبان افغانستانی ایجاد شده بود، حالا به کمتر از خلافت و امارت در پاکستان راضی نیست.

طالبان پاکستانی که عمدتا از مناطق قبایلی پشتون‌نشین پاکستان سربازگیری می‌کنند و در واقع کاپی طالبان افغانستان یک جنبش قومی است، پیروزی طالبان بر افغانستان آنان را از لحاظ مورال نظامی تقویت کرده است. اکنون این گروه با اعتماد به نفس جدی‌تر و با برنامه محاسبه‌شده‌تر، از هیچ اقدام نظامی و جهادی علیه حکومت مرکزی پاکستان دریغ نمی‌کند.

حتا مولانا فضل‌الرحمان، ملایی که همیشه آلت دست آی.اس.آی و پوششی برای فعالیت‌های تخریبی پاکستان برای افغانستان بوده است، دیگر نزد TTP مرجعیت ندارد و باید کشته شود.

پاکستانی که از بحران سیاسی تا مشکلات مالی و بحران اقتصادی تنفس‌اش به شماره افتاده، TTP وضع را بدتر کرده است.

تی.‌تی.‌پی حالا نه‌تنها از طالبان افغانستان الگو و ایدیولوژی می‌گیرد که از پشتیبانی وسیع جغرافیایی، تسلیحاتی، آموزشی و مالی طالبان افغانستان نیز برخوردار است.

علاوه بر آن، هم اکنون ده‌ها هزار سرباز طالبان در افغانستان موجوداند که فکر می‌کنند وظیفه‌شان در افغانستان به پایان رسیده و باید برای استقرار یک حاکمیت اسلامی به پاکستان بروند. از نظر آنان حکومت موجود پاکستان دیگر مرجعیت حاکمیت بر سرزمین اسلامی چون پاکستان را ندارد و باید سرنگون شود.

برای همین است که سیاسیون پاکستانی در بیش از یک‌سال گذشته در برابر طالبان به تضرع افتاده‌اند که تی.تی.پی را اندکی کنترول کنید، ولی ذبیح‌الله مجاهد؛ سخنگوی ملا هبت‌الله به راحتی می‌گوید که در مورد مشکلات داخلی و امنیت داخلی پاکستان، امارت اسلامی افغانستان مسوولیت ندارد.

در یک نگاه گذرا و کوتاه می‌توان گفت که طالبان دوبار به قدرت نرسید که علیه امریکا و منافع آن قرار بگیرد، بل طالبان آمده است ماموریتی را انجام دهد که دیگر از عهدۀ جمهوریت بی‌دروپیکر کرزی و احمدزی ممکن نبود.

آنچه از آدرس طالبان در امر حکومت‌داری، دولت‌داری و نظام‌سازی مشاهده می‌شود در واقع به‌نحوی بازی با افکار عمومی جهان و منطقه است. واقعیت مسلم این است که طالبان از آغاز تسلط تا کنون حدود سه‌میلیارد دالر به‌صورت نقد از ایالات متحد امریکا دریافت کرده است. ثبات پول افغانی را کدام کشور ضامن شده، در حالی‌که بعد از دو سال هنوز یک کشور هم حاکمیت این گروه را به رسمیت نشناخته است؟ چه کسی و کدام بانک با حمایت کدام کشور به طالبان اجازه می‌دهند که هر یک‌سال بعد میلیاردها بانک‌نوت جدید افغانی چاپ کند؟

شاید در ظاهر امر امریکا و غرب جنگ را در افغانستان باخته باشند، بلی واقعا جنگ را باختند، اما پلان‌های راهبردی غربی‌ها به‌خصوص امریکا در قبال افغانستان تنها متکی بر جمهوریتی نبود که تا بناگوش در فساد مالی، قومی و تیمی غرق شده بود. امریکایی‌ها وقتی متوجه شدند که کار از آدرس کرزی و احمدزی دیگر پیش نمی‌رود، از طرف دیگر حضور دیگران در راس قدرت نیز با راهبرد سیاسی امریکا در افغانستان هم‌خوانی نداشت، طالبان بهترین گزینه بود که 20سال با آن بازی تام‌وجری را انجام داده بود.

خلاصه سخن باید گفت که در این میان همه باخته‌اند، مردم افغانستان باخته‌اند، از رهبران جهادی که نباید حرف زد، کشورهای منطقه هم باخته‌اند، حتا روس‌ها و چینی‌ها هم باخته‌اند. ممکن است خود طالبان نیز بازندۀ مرحلۀ بعدی باشند، اما برندۀ اصلی این بازی، به یقین ایالات متحد امریکاست.

 

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا