تحلیل

نقش علما در جنگ و صلح افغانستان

صدور رای جمعی از علما در گردهمایی کابل علیه گروه داعش و بیزاری از عملکرد آنان، جایگاه برجسته‌یی در ذهنیت جامعه‎یی دارد که بیش‎ترینه با اندیشۀ سنتی به مسایل فکر می‎کنند.

مبنای دینی این سخنان هرچه باشد، مهم آن است که مستمسک این علما، یک‎سری اصولی است که برخاسته از متن و بطن دین بوده و سازگار با اصولی چون عدم خشونت، قساوت و خونریزی در جامعه است؛ زیرا به گفتۀ آنان، هرگونه ظلم و ستم در جامعۀ اسلامی پذیرفتنی نبوده و ناروا پنداشته می‎شود که نبرد علیه آن لازم و واجب است.

این اولین باری نیست که عالمان دینی کشور در خصوص مسایل جنگ و صلح افغانستان ابراز نظر نموده و قرار است از نقش و جایگاه آنان در این خصوص استفاده شود. در زمان حکومت آقای کرزی نیز چنین گام‎هایی برداشته شد. باری از حضور آنان در نشست مشترک سه‌جانبۀ صلح لندن میان افغانستان، پاکستان و انگلیس سخن گفته شد، ولی تأثیر و پیامد زیادی در این مذاکرات نداشت.

بار دیگر اعلام شد که قرار است نشستی در اوایل ماه مارچ میلادی 2013 در کابل برگزار شده و علمای افغانستان و پاکستان با صدور فرمان‏های دینی و اسلامی به رخدادهای جاری در افغانستان و پاکستان پرداخته و مخالفان مسلح را جهت حضور در مذاکرات صلح ترغیب نمایند، اما تمام این موارد با جدیت دنبال نشد و تبعات خاصی هم در پی نداشت.

با این حال، آنچه مسلم است اینکه چنین اقدام‎هایی در ذات خویش پسندیده بوده و به نحوی یک رویکرد بومی به مسألۀ صلح و جنگ در افغانستان است.

در واقع، پرداختن به این موضوع با رویکرد کنونی ممکن است یکی از راهکاریی باشد که در گذشته از جانب کارشناسان مورد اشاره قرار گرفته و بر دنبال کردن مذاکرات صلح و مسایل جنگ از شبکه‏های بومی و سازگار با شرایط سیاسی و اجتماعی در منطقه تأکید می‏شد.

از آن رو که بسیاری از جریان‏های مخالف مسلح به گروه‏های دینی و مذهبی نسبت داده شده و عناصری در جبهۀ آنان با استفاده از دستورهای دینی جلب و جذب می‏شوند، می‏توان گفت که حرف و سخن علما در این خصوص از تأثیرگذاری خاصی برخودار است. از جانب دیگر، با بیان واقعیت‏های دینی از زبان علما، ماهیت بسیاری از عملکردها در قضایای فعلی رونما خواهد شد.

با این حال، حرف اصلی این است که نقش علما در این فرایند تا چه اندازه و چگونه در روند عملی و اجرایی شدن مسایل در کانال‏های اجرایی مد نظر گرفته خواهد شد. این امر از آن رو قابل تأمل است که در گذشته نیز در بسا موارد از نقش و سهم علما در فرایندهای سیاسی سخن گفته شده و آنان به صحنه کشانیده شده‌اند، ولی در عمل به توصیه‏ها و سفارش‏های آنان توجهی صورت نگرفته و یا در مواردی نیز از این سهم و نقش بهره‏برداری‏های ناصواب شده است.

بدیهی است که تمامی مسأله درخصوص رخدادهای جنگ و صلح در افغانستان به نقش و سهم علما خلاصه نشده و چه بسا دست‏هایی در پشت صحنه جهت عدم برجستگی این نقش فعالیت خواهند کرد. به این دلیل می‏توان گفت که نقش علما به همان اندازه که در پروسۀ صلح و جنگ با مخالفان مسلح تأثیرگذار و سازنده است، به همان میزان نیز این نقش از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برخوردار می‏باشد.

بنابراین، هرگونه سهم‌گیری و مشارکت علما در این برنامه نباید مورد استفادۀ سمبولیک و نمایشی قرار گرفته و فیصله‏های انجام‌شده تحت تأثیر اهداف و جریان‏های سیاسی قرار گیرد.

این نکته‌یی است که نباید عالمان دینی آن را از نظر دور داشته و به حساسیت و اهمیت نقش خویش و چگونگی عملیاتی شدن فیصله‏هایی که خواهند کرد، بی‏توجه باشند.

بنابراین، هرگاه مبنای دستور و فتوای آنان دینی است، نباید گزینشی عمل شده و تنها شامل جریان‎های خاصی باشد. بدین معنا که همان اندازه که عملکرد گروه داعش مذموم و غیردینی است، کارنامه سایر مخالفان نیز با اصول دینی سازگاری ندارد. پس نباید عالمان دین با رویکرد یک بام و دو هوا به صدور فتوا بپردازند.

 

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا