به جای«توزیع عادلانۀ تروریزم» آن را مهار کنید!
برخوردهای مذهبی در درون کلیت ساختار نظام اسلامی هرچند سابقه تاریخی دارد، ولی حمله به مساجد پدیدۀ جدیدی است که پس از ظهور گروهی بهنام داعش در عراق و سوریه به همه گروههای تروریستی در سایر کشورهای اسلامی تعمیم یافت. مسجد در اسلام یک مکان با حرمت بلند است و هیچ گونه اختلافی، دلیلی بر شکستن حرمت مسجد شده نمیتواند. در واقع مسجد خانۀ خدا پنداشته میشود و هر کسی که علیه خانۀ خدا اقدام کند؛ شخصیت مسلمانیاش پرسشبرانگیز و قابل پیگرد است. مسجد همان مسجد است. شیعه و سنی ندارد و در هر دو فرهنگ سمت خانۀ خدا را دارد.
اما در سالهای اخیر حرمت مسجد به پیمانۀ وسیعی در کشورهای عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان شکسته شده است و بارها مساجد چه از اهل سنت و چه از اهل تشیع هدف حملات وحشیانۀ تروریستی قرار گرفتهاند.
در افغانستان پس از امارت امیرعبدالرحمان خان که بیش از 100 سال را در برمیگیرد، دو فرهنگ شیعه و سنی در کنار هم با تسامح و تساهل کامل زندگی کردهاند؛ هرچند در برخی موارد تبعیضهای مذهبی از سوی نظامهای حاکم روا داشته شده، ولی نکتۀ در خور توجه این است که پیروان دو مکتب شیعه و سنی هیچگاه با هم برخورد مذهبی نداشتهاند. حتا در جنگهای داخلی که میان گروههای مجاهدین درگرفت نیز جنگها بیشتر رنگ و بوی قومی و اتنیکی داشت تا رنگ و بوی مذهبی.
اما متاسفانه طی سالهای اخیر برخی از حلقات با حمایت کشورهای حامی تروریزم با اجیر کردن نهادهای تروریستسازی تلاش دارند علاوه بر فشارهای دهشتافگنی و تروریستی بر دولت، با حرکتهای بزدلانه، تنشهای مذهبی را در کشور ترویج و تعمیم دهند تا از این طریق فشار را بر دولت و مردم افغانستان مضاف سازند. اما با صراحت باید عنوان کرد که مردم افغانستان عاقلتر و باخردتر از آن است که یکعده اجیرشده با راهاندازی چنین حملات بزدلانه علیه مردم بیگناه و اطفال معصوم در تلاش تفرقهافگنی میان مردم شریف کشور ما هستند.
این چهارمین بار است که بر مراسم عزاداری حمله انتحاری صورت میگیرد. اولین حمله انتحاری درسال 1390 در زیات مرادخانی در صف عزاداران حسینی انجام یافت و پس از آن در زیارت کارته سخی و همچنان در صف عزاداران شهر مزارشریف حملات دیگری انجام شدند. یعنی چیز تازهیی نیست و به تروریستها ثابت شده که وحدت و برادری میان مردم چون کوه استوار است.
اینکه چه کسی و چه گروهی این حمله را انجام داده اصلا اهمیت ندارد. کار یکی از چندین گروه تروریستی است. شاید کسی مسوولیتاش از آدرس داعش یا شاخهیی از طالبان برعهده بگیرد، بعد چه شده میتواند؟ هیچ!
ولی مهم این است که چرا نیروهای امنیتی ما مسوولیتپذیری و وظیفهشناسی ندارند. به گفته شاهدان عینی پس از حادثه، نیروهای امنیتی چون مور و ملخ در محل حادثه ریختهاند؛ اما چه سود؟
این روزها سرنوشت جنگ در عراق کاملا با اضمحلال داعش تغییر میکند و در سوریه نیزعین قضیه را شاهد خواهیم بود. اما مرزهای مشترک افغانستان و پاکستان و برخی از ولایتهای ناامن کشور با برنامهریزی احتمالی حامیان تروریزم از پروژه داعش، محلات مناسبی خواهند بود. نیروهای امنیتی و نهادهای تصمیمگیری در بالاها اگر بیش از این دیر بجنبند و مساله تروریزم در کشور را به این قوم و آن قوم و شمال و جنوب یا مرکز تقسیمبندی کنند، باز فاجعهیی که در راه است به هیچ کسی امان نخواهد داد.
تروریزم نه تنها یک مشکل ملی است که معضل منطقهیی و جهانی است. بهتر است بهفکر محو و مهار تروریزم باشیم تا اینکه در تلاش توزیع تروریزم در شمال و جنوب یا فلان قوم و اتنیک دیگر. اگر غیر از این است چرا حکومت گامهای عملی را علیه تروریزم یا لااقل علیه مهرههای حامی آنان در درون نظام برنمیدارد.
ملت افغانستان ( شامل همه اقوام و مذاهب) بیدی نیست که از این بادها بلرزد و بهجان هم بیفتند، اما بیتوجهی حکومت کار را دشوار میکند. ارگ مثل همیشه این حادثه را با اعلامیهیی تقبیح کرده و آن را کار دشمنان اسلام خوانده است. همه میدانند که ترور در ذات خود زشت است، چه برسد حمله بر ساکنان مسجد و اینکه کار دشمنان اسلام یا دشمنان افغانستان است. بلی مشخص است، دوست چنین کاری را نمیکند، ولی وظیفه ارگ در برابر حیات و امنیت مردم چیست؟
آیا این اولین بار است که فرصت بهانهجویی باقی باشد و نهادهای امنیتی غافلگیر شده باشند؟ اگرنه چرا مردم در روز روشن در پایتخت کشور به خاک و خون کشیده میشوند. شعار 350 هزار نیروی نظامی چه معنا دارد وقتی مردم در پایتخت در داخل مسجد امنیت ندارند؟
این چندمین مورد است که حکومت کوتاهیاش در تامین امنیت مردم را بهدوش نمیگیرد. این بار همه چیز مشخص است. تجارب کافی را نیروهای امنیتی از قربانی شدن مردم در دست دارند. بنابراین مردم بهخصوص شورای ملی نباید بیش از این بیتفاوت بمانند. خوب است که مجلس در چنین مواردی بهجای بحرانسازی سیاسی، دست به اقدام شده مسوولان نهادهای امنیتی را استیضاح کنند تا هم اتوریتهاش نزد مردم حفظ گردد و از سوی دیگر، فشاری علیه سهلانگاری و ناکاراییهای نهادها و افراد مسوول حکومتی باشد که از کشتار مردم خم به ابرو نمیآورند و نمیشرمند و دچار عذاب وجدان نمیشوند!