تحلیل

تاملی بر کارنامۀ فاروق/ «زر نبارید از آسمان به سرش»

وزارت معارف یکی از وزارت‌های کلیدی در ساختار کابینه است که چگونگی و توسعۀ آموزش را در کشور رهبری و مدیریت می‌کند. از همین رو نقش وزارت معارف در امر بالندگی نسل جوان و تربیت آن‌ها به عنوان شهروندان آگاه و مسوول، بسیار مهم و تعیین‌کننده دانسته می‌شود.

وزارت معارف در واقع مروج آگاهی و دانایی در یک جامعه می‌باشد که در حقیقت بنیاد نظام دانایی را استحکام بخشیده و شرایط اولیۀ توسعه و ثبات را در کشور فراهم می‌کند. در افغانستان اما از آنجا که بسیاری از ارگان‌های دولتی وظایفش را برعکس انجام ‌می‌دهند، وزارت معارف نیز در ردیف ارگان‌هایی قرار گرفته که دست‌کم در زمان مدیریت داکتر صاحب فاروق وردک، بر بنیاد گزارش‌های موجود، وظایفش را مغایر با آنچه در سطور بالا اشاره رفت، انجام داده است.

در همین روزهای اخیر گزارش‌هایی روی آنتن رسانه‌های خبری رفت مبنی بر اینکه آمار فعلی دانش‌آموزان مکاتب دولتی در تمام کشور نزدیک به شش میلیون نفر است؛ درست نزدیک به پنج میلیون کمتر از آنچه در زمان وزارت آقای وردک ارایه شده بود.

این آمار یکی از نمونه‌های کوچک، اما بارز پارادایم فساد اداری است که موجودیت و گسترش آن سعادت و خوش‌بختی را از مردم گرفته و زندگی را برای مردم این سرزمین به جهنم تبدیل کرده است.

تفاوت بودجوی میان این دو آمار بالغ بر صدها میلیون دالر می‌گردد که در خوش‌بینانه‌ترین قضاوت، کمترین سهمی که برای آقای وردک رسیده باشد، بالغ بر صد میلیون دالر می‌گردد.

در افغانستان اما چنین حوادث و اتفاق‌ها بسیار ساده پنداشته می‌شود. مردم هم به دلیل اینکه دست‌کم در سه دهۀ اخیر با چنین اتفاق‌ها خو گرفته‌اند، به سادگی از کنار آن عبور می‌کنند و در شدیدترین واکنش، شاید یک نفرین تلخ بفرستند و خیلی‌های دیگر هم شاید هوس چنین فرصت را برای یک لحظه در دل خود هموار نمایند.

واقعیت اما این است که چنین رخدادها، رفتاری عادی نیست و  علاوه بر اینکه از عمق یک فاجعه ویرانگر خبر می‌دهد، جهالت جمعی یک جامعه را نیز به اکران می‌گذارد که در برابر خیانت‌های کلان ملی، خم به ابرو نیاورده؛ بل با سکوت و بی‌عتنا بودن نسبت به آن، آن را به رسمیت می‌شناسند.

پهلوی دیگر قضیه، مرض بسیار خطرناک و ویرانگر و در حال گسترش را نشان می‌دهد که از دیرزمانی است بر پیکره این جامعه سایه افگنده و در خاموشی آن را فرو می‌ریزد و هیچ دوا و درمانگری هم در دسترس نیست که برای مهار آن موثر واقع گردد.

هرچند در آغاز کار حکومت وحدت ملی روزنه‌یی از امیدواری‌های ناچیزی گشوده شده بود که شاید جناب رییس‌جمهور بتواند معجزه‌یی از خود به یادگار بگذارد و با فسادگستران ملی تصفیه‌حساب کند، اما اکنون که دو سال از عمر این حکومت می‌گذرد، نه تنها که با فسادپیشگان تصفیه‌حساب صورت نگرفته؛ بل تنی چند از آن‌ها در پست‌های دولتی نیز گمارده شده‌اند.

البته از چشم‌انداز دیگر اگر به وضعیت نگریسته شود، تقصیر دولت و رییس‌جمهور هم نیست. نظام و دستگاهی را که رییس‌جمهور آن را به ارث گرفته و مدیریت می‌کند، درست تولید همین فرهنگ مسلط بر مناسبات اجتماعی-سیاسی این جامعه است که تولیداتش، فاروق وردک، بسم‌الله خان، محمود کرزی و سایر کسانی می‌باشند که به جای شکوفاکردن این سرزمین، زخم‌های خونین و چرک‌های متعفنی در دل این سرزمین از خود به یادگار گذاشته‌اند.

از همین رو آنچه را فاروق وردک در وزارت معارف به انجام رسانده و سوء‌استفاده‌های میلیون دالری با موجودیت «شاگردان خیالی، معلمان خیالی و مکاتب خیالی»، به عنوان رفتار و اخلاق منحصر به فرد نباید مورد سنجش قرار داد؛ بل به عنوان برسازه‌یی از یک پارادایم خبیثه باید نگریست که بر اخلاق عمومی چیره شده و فاروق وردک را تولید و بازتولید می‌کند.

در این صورت، فساد اداری در کشور ما از دایرۀ جرمی و رفتار شخصی بیرون رفته و به پارادایم رفتاری و اخلاقی تبدیل شده که در ابعاد و اشکال مختلف در همه جا وجود دارد و  مهار آن به این سادگی امکان‌پذیر نیست.

آقای وردک شاید در دهۀ ششم عمر خود قرار داشته باشد و در خوش‌بینانه‌ترین امیدواری، احتمالن بیشتر از سه دهۀ دیگر عمر نتواند، اما در این سه دهۀ باقی‌ماندۀ عمرش باشکوه‌ترین و مجلل‌ترین زندگی را هم که تجربه نماید، هزینۀ آن شاید بیشتر از سه تا چهار میلیون دالر بالغ نگردد، اما هنگامی که او با خیال راحت و ساده به اختلاس صدها میلیون دالر دست زده است، شاید به این واقعیت تمرکز و تامل نکرده باشد که «زر نبارید از آسمان به سرش، یا خودش دزد بوده یا ….»

نویسنده: حبیب‌الرحمن هوتکی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا