مقاله

نقش مخرب کلیشه‌های جنسیتی

کلیشه‌های جنسیتی به نقش‌ها و رفتارهای از قبل تعریف شده‌یی اشاره دارد که بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی به یک جنس نسبت داده می‌شود. به‌طور مثال در افغانستان زنان را انسان‌هایی احساساتی و دارای قوۀ استدلال ضعیف می‌پندارند که کار خانه وظیفۀ اصلی آن‌ها می‌باشد، در حالی‌ که  مردها را افرادی با نیروی جسمی زیاد و توانمند می‌پندارند.

برخلاف باور عام، کلیشه‌های جنسیتی شامل هر دو گروه زن و مرد می‌شود؛ اما چرا مردان در مقابل این کلیشه‌ها ایستادگی نمی‌کنند و تنها صدای اعتراض از جانب زن‌ها شنیده می‌شود؟ پاسخ به این سوال ساده است، این نقش برای مردها قدرت و اقتدار به همراه دارد و آن‌ها را همیشه در راس امور قرار می‌دهد؛ اما برای زن‌ها عامل ایجاد و تحکیم بسیاری از نابرابری‌ها بوده است. باور به اینکه زنان متعلق به خانه هستند باعث شده است که در بسیاری از عرصه‌های کاری نتوانند حضور داشته باشند  و در خیلی از شغل‌ها، صرف به خاطر زن‌بودن حقوق کمتری دریافت کنند.

اگرچه دولت تلاش‌های زیادی برای افزایش برابری جنسی و توانمندسازی بانوان انجام داده است اما برای از بین بردن این کلیشه‌ها که از دلایل مهم عقب ماندن زن‌ها در افغانستان می‌باشند، نه تنها هیچ تلاشی صورت نگرفته است؛ بل روزانه  مردم به تکرار در معرض این کلیشه‌ها قرار می‌گیرند. کودکان دانش‌آموز هر روزه در کتاب‌های خود این موارد را می‌بینند. در کتاب‌های مکاتب بیشتر بانوان در نقش‌های کلیشه‌یی، چون زن همیشه خانه‌دار و نمایش وظایف مختلف وی، در این نقش به تصویر کشیده می‌شود که قید شدن در چارچوب چنین نقش‌هایی فرصت پیشرفت را از دخترها می‌گیرد و این باور را به آن‌ها می‌دهد که نمی‌توانند فرصت‌هایی برابر با مردان داشته باشند و همیشه باید پیرو مردان باشند.

اما در بازتولید این کلیشه‌ها، رسانه‌ها نقش عمده‌یی دارند؛ هر روز بیشتر از صدها‌ بار، شاهد تبلیغات مواد شوینده، رب و … هستیم که زن خانه‌دار مشغول پاک‌کاری و خانه‌داری است و مرد که  بیرون از خانه مشغول کار است در هیبت یک قهرمان ظاهر شده و برای همسرش رب و مواد شوینده می‌آورد.

در برنامه‌های طنز، که تماشای آن جزو سرگرمی‌های اصلی خانواده‌های افغان است، این کلیشه‌ها به شدت جنبۀ افراطی گرفته؛ برای مثال: در یکی از برنامه‌های طنز که فضای اکادمیک را به تصویر می‌کشید، دختر محصل نزد استاد مرد می‌رود و با عشوه از او می‌خواهد که به وی نمرۀ بیشتری بدهد. در برنامۀ دیگر، خانمی به اداره دولتی مراجعه می‌کند و بازهم برای پیش‌برد کارش از عشوه استفاده می‌کند. تصویرکردن زنان  در رسانه‌های عمومی در جامعه مرد‌سالار افغانستان به این شکل غیرواقعی، جامعه را به سمت بی‌باوری به زن پیش می‌برد و ذهن جامعه را مسموم می‌سازد.

راه حل چیست؟

برای کم‌رنگ شدن کلیشه‌های جنسی، باید به فرهنگ‌سازی بپردازیم و این فرهنگ‌سازی را از طرق مختلف از جمله آگاهی‌دهی، تغییر عرف و هنجارها می‌تواند صورت گیرد.

 در افغانستان کم‌رنگ شدن کلیشه‌های جنسی باید از مکاتب آغاز شود. کتاب‌های درسی باید بازبینی گردد تا نسل بعدی بانوان افغان، زنانی باورمند به توانمندی‌های‌شان باشند.

 بازتولید و تقویت کلیشه‌ها در رسانه‌ها باید از طرف نهادهای مسوول، از جمله وزارت زنان شناسایی شود و برای رفع آن‌ها برنامه‌ریزی شود. به‌طور مثال تدوین برنامه‌های آگاهی‌دهی برای رسانه‌ها می‌تواند بسیار موثر باشد. در رسانه‌های داخلی در سطوح مدیریتی و برنامه‌ریزی، زنان نقش بسیار اندکی دارند، حضور زن در رده‌های بالای تصمیم‌گیری، می‌تواند برای از بین بردن دید مردسالارانۀ رسانه‌ها بسیار موثر باشد.

در قسمت تغییر عرف علاوه بر آگاهی‌دهی، نیاز به وارد شدن جدی‌تر دولت است. یکی از کارکردهای موفق دولت در تغییر هنجارها، جرم شمردن “بد دادن” دختران می‌باشد، که وضع  قانون در این مورد توانسته بازدارنده باشد. این ورود قانون در جرم شمردن برخی هنجارهای ناپسند می‌تواند به اعمال برخی محدودیت‌ها برای رسانه‌ها نیز تسری یابد، اهمیت این امر از آن‌جا سبب می‌شود که با نگاهی به آمارها تعداد زنانی که به سبب خشونت‌های جنسی به کام مرگ کشیده می‌شوند بسیار زیاد بوده و در جایی که بی‌توجهی و سم‌پراکنی در قالب کلیشه‌های جنسی مستقیم یا غیرمستقیم می‌تواند عامل مرگ انسان‌ها باشد طبیعتن قانون در این زمینه نیاز است بایدها و نبایدهایی را تعیین کند. آن‌چنان‌که در مادۀ سی‌وسوم قانون رسانه‌های همگانی، مترقی فعلی‌مان نیز مواردی ممنوعه و خطوط سرخ برای رسانه‌ها عنوان شده است.

طبیعتن عبور از کلیشه‌های جنسی مستلزم زمان است، این امر تدوین یک برنامه واقع‌بینانه و هدفمند را دراین راستا، از جانب وزارت امور زنان را حتمی می‌سازد تا در برنامه‌های مختلف و در بازه‌های مختلف زمانی، تبیین و عملی نماید. باشد که به جامعه‌یی با تساوی جنسی دست یابیم.

نویسنده: هایده فقیری

نوشته‌های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. به واقعیت های جامعه افغانی اشاره شده است. بخصوص نقش رسانه ها در سوق دادن افکار به ضعیف نشان دادن زنان و جنس دوم بودن. به باور من راه حل های معقول معرفی شده است. اما بزرگ نمایی افراد ناتوان و جابجایی آنان در بعضی ادارات با سو استفاده از تبعیض مثبت باعث ضربه بیشتر به جامعه زنان شده است. ظرفیت سازی و ارتقای ظرفیت افراد توانمند می تواند راه حل دیگری برای حضور بیشتر خانم ها در جامعه باشد.

  2. بانو فقيري عزيز نوشته هاي تان نمايان گر واقعيت هاي زندگاني افغانيست، متأسفانه كه كليشه هاي فرهنگي امروزه جزوي از فرهنگ افغاني مان شده و موضوعيست كه كمتر كسي بدان اشاره ميكند، موجوديت بانواني چون شما كه نقاط ضعف جامعه را رونما ميكنند و در پي يافتن راه حلي براي همچو مشكلاتي اند، افتخاريست بزرگ! قلم تان رسا و موفقيت هاي تان مزيد دوست مهربانم

دکمه بازگشت به بالا