از یک سوراخ چند بارگزیده میشویم؟
در ادبیات فلکلور زبان فارسی ضربالمثلی وجود دارد که میگویند: آدم هوشیار از یک سوراخ یکبار گزیده میشود، اما امروز ملت ما بارها از یک سوراخ گزیده میشود و هرگز زهر این گزیدگی دولت را بیدار و هوشیار نمیسازد.
در چندسال پسین بارها شاهد لانهکردن تروریستان در زیر پوست نیروهای دفاعی و امنیتی خویش بودهایم. حداقل در دو سال گذشته، تروریستها توانستهاند چندبار از ترفند راهیافتن به داخل نیروهای دفاعی و امنیتی استفاده برده و حملههای انتحاری و انفجاری را سازماندهی کنند.
حمله به ریاست ده امنیتی، حمله به شفاخانۀ نظامی چهارصد بستر، بر سربازان تازه فارغشده از اکادمی نظامی در کمپنی و در تازهترین مورد حمله بر قول اردوی 209 شاهین در بلخ، گواه بر این مدعاست.
واقعیت امر این است که متاسفانه حکومت از هیچ کدام این حملهها چنان که باید درس نگرفته و این امکان به قوت و قدرت وجود دارد که بارها شاهد تکرار این حملهها در پایگاهها و پاسگاههای نیروهای امنیتی و دفاعی کشور باشیم.
مسوولان نهادهای امنیتی و دفاعی کشور میباید پس از نخستین حملهیی که با این ترفند انجام شده بود، سازوکاری طرح و اجرا میکردند که دیگر راه ورود تروریستان در لایههای درونی نیروهای امنیتی و دفاعی کشور، برای همیشه بسته میشد، اما هیچ یک از این حملههای خونین و مرگبار حکومت را تکان نداد و بیدار نکرد.
حکومت در پی هیچیک از این حملهها دست به اقدام جدی برای جلوگیری از این حملهها نزد. هرچند حکومت در دو سال گذشته بیشتر از بیست کمسیون حقیقتیاب را در ادامۀ حملههای تروریستی تشکیل داده است، اما هیچ یک از این کمیسیونها یافتهای دندانگیری را با مردم و رسانهها به اشتراک نگذاشتهاند.
پرسش اینجاست اگر کمیسیونهای حقیقتیاب که تعدادشان در حکومت وحدت ملی به بیشتر از بیست کمیسیون میرسد، نتوانستهاند حقیقتی را دریابند و راه حلی برای آینده پیشنهاد کنند، پس چرا حکومت هنوز هم برای تشخیص نقطهضعفهای خودش از روش تشکیل کمیسیون استفاده میکند؟
اگر این کمیسیونها توانستهاند حقیقت رویدادها را دریابند و چگونگی ورود تروریستان به صفوف نیروهای امنیتی و دفاعی را کشف کردهاند، پس چرا سازوکاری برای جلوگیری از این ورود طرحریزی نشد؟
بیگمان ما در کشور درحالجنگ به سر میبریم و جنگ طبیعتن تلفاتی هم به دو سوی درگیر وارد میکند؛ اما جای نگرانی این است که دشمن قادر به ورود در خانهها و دسترخوانهای نیروهای امنیتی ماست.
وقتی سربازان ما برای دفاع از تمامیت ارضی و ارزشهای ملی در خط نخست به اثر جنگ رویاروی با دشمن به شهادت میرسد، مردم و خانوادههایشان نه تنها که دولت را محکوم نمیکنند، بل به شهیدان و شهیددادنشان افتخار میکنند، ولی وقتی سربازان و نیروهای امنیتی و دفاعی ما در پایگاهها و پاسگاههای امینتیشان هم احساس امنیت و مصونیت نکنند و از همدیگر هراس داشته باشند، طبیعی است که روزبهروز تضعیف میشوند و انگیزۀ جنگ با دشمن هم در آنها کشته میشود.
اگر جلو رخنۀ تروریستان به لانههای نیروهای امنیتی گرفته نشود، ممکن است بیشتر سربازان پا به فرار بگذارند و پیش از آن که به دست تروریستان کشته شوند، ترجیح خواهند داد شغلشان را عوض کنند.
بنابراین حکومت باید نخست برای جلوگیری از ورود تروریستان در پایگاهها و نهادهای امنیتی و صفوف ارتش طرح و برنامهیی داشته باشد.
دو دیگر این که حکومت حداقل اجازه ندهد تروریستان بتوانند از یک ترفند استفاده کرده و چندبار از ما قربانی بگیرد. نهایتن دولت برای نشکستن روحیه نیروهای امنیتی هم که شده میباید برای این نیروها اطمینان دهد که دیگر از این سوراخ گزیده نخواهد شد.
البته یکی از دلایل تکرار این حملهها در صفوف نیروهای امنیتی، سیاسیشدن رهبری نیروهای امنیتی کشور است. هماکنون رییس و معاونان امنیت ملی، اشخاص غیرمسلکی و بیتجربه هستند. وزارت دفاع و داخله نیز از مدیریت ضعیفی برخوردار است؛ اما دولت در پی هیچیک از این حملهها اقدام جدی برای برکناری این مسوولان نکرده است.
هرچند مصلحتگرایی در یکونیم دهه حکومتداری به درشتی قابل دید بوده است؛ اما پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی و شخص رییسجمهور که یک گذشتۀ اکادمیک دارد، انتظار میرفت اشخاص مسلکی را وارد سیستم کند که متاسفانه چنین نشد.
حکومت دیر یا زود باید به این نتیجه برسد که دیگر تنها تقبیح و تشکیل کمیسیون بسنده نیست و باید در پی اقدامهای جدی باشد تا خون قربانیان راه عزت وطن و تمامیت ارضی کشور از این بیشتر به اثر مصلحتها و سهلانگاریهای مسوولان ریخته نشود.