حکمتیار با یکمیلیون نفر میآید!
از وقتی که فلم امضای مصالحۀ حکمتیار با حکومت از طریق سینمای ریاستجمهوری به نمایش گذاشته شد و دولتمردان کشور هم خوشحال بودند که حکمتیار هم به جمعشان اضافه میشود؛ اما طرف مذاکرهکننده هر روز یک بهانه میآورد و میگفت: ما به شرطی میآییم که افراد ما که زندانی هستند و در چند جای کابل آدم کشتند و چند هزار شکمبۀ متعلق به ملت را پاره کردند، باید رها شوند.
حکومت هم میگفت: چشم، شما راضی باشید ما هرچه جاندار مربوط به شماست رها میکنیم، حتی مقام شوالیه شجاع را برای فتح مریخ به قوماندان زرداد فریادی میدهیم تا ایشان احساس نکنند که او آدم بدی بوده که اینهمه آدم کشته، بل آن آدمها این قدر نمردند تا اینکه زرداد آنها را کشت….
اما طرف مذاکرهکننده از زبان فرستاده و فرستاده هم از زبان یار دیرین حکمتیار گفتهاند که باید برای همۀ ما زمینوخانه و جایداد بدهید، کرایی و گروی هم نباشد و اصلن مال خودمان باشد که هروقت خواستیم رفع حاجت کنیم دچار مرض پروستات نشویم.
در ضمن ما چند شهر میخواهیم درست کنیم که همهاش مال ما باشد…. حکومت هم قبول کرد و گفت چشم؛ فقط شما تشریف بیاورید، اصلن داکتر عبدالله را شوت میکنیم سومالی و بعد کاخ سپیدار را میدهیم به شما و اسمش را هم میتوانید تبدیل کنید و بگذارید کاخ چنارگل….
طرف مذاکرهکننده دیدند که هرچه میگویند اینها قبول میکنند و خب این ناراحتکننده بود که بدون حداقل جگره، لتوکوب و کشتنکشتنی نمیشود که به همین راحتی به توافق رسید، به همین خاطر آخرین حرفشان این بود که هیچکسی حق ندارد به ما فحش بدهد و هر کسی به ما چیزی گفت، شما دو سال اعداماش کنید.
حکومت قبول کرد و گفت: شما قبول کنید، ما به همه یاد میدهیم که فرهنگ رابطۀ خوبومودبانه با کسانی که شما را کشتند رعایت کنید، مثل اینکه اینهمه جنایتکار را در پانزدهسال تحمل کردید و این بنده خدا را هم حرفی نزنید که گناه دارد و شما در آن دنیا مسوولید.
همین شد که دوطرف چندتا بورانی تندروی با یک دوغ مرچدار را داخل رگهای تنومند کردند و قرار شد چند روز بعد آقای حکمتیار بیایند کابل و همه جشن بگیرند؛ اما هربار که میپرسیدند چیشد تا حالا تشریف نیاوردند، مذاکرهکنندهها که حالا دفترودستک و امکانات دارند گفتند: امیرصاحب تا حالا ظهور نکردند و هروقت ظهور کرد ما شما را خبر میکنیم.
حکومت هم که فکر میکرد ظهورکردن مثل دانلودکردن فلمهای اکشن امریکایی با اینترنت افغانستان طول میکشد، چند ماه دیگر هم صبر کردند تا اینکه خبر شدند آقای حکمتیار در لغمان ظهور کردند و هفتۀ بعد با یکمیلیون آدم میآیند کابل.
حالا شما فرض کنید حکمتیار کابل آمد، آنهم با یکمیلیون نفر فوتوشاپ نشده. این یکمیلیون نفر هم اگر بخواهند با خانوادههای پنجنفریشان بیایند مهمانی حکومت جلیلۀ افغانستان، ناچارند باید مصارف پنچمیلیون آدم را هزینه کنند و نان و کار و خانه و پول بدهند.
در کابل هم که برای این لشکر یک میلیونی جا نیست، مجبورند فتوحاتی داشته باشند، حالا کجا باشد مهم نیست؛ مهم این است که حکمتیار بیاید آنهم با یک میلیون و یک وزراتی هم ایجاد شود به نام وزارت رسیدگی به امور حکمتیار معه دوست و رفیق و آشنا و حزبی.
گزنه/ طنز روز
مهدی ثاقب