تحلیل

آقازاده‌ها؛ تقویت یا تضعیف دموکراسی؟

با شدت گرفتن بازار رقابت در انتخابات پارلمانی، لیست طویلی از فرزندان و اقارب نزدیک اکثر رهبران سیاسی در شبکه‌های مجازی دیده می‌شود.

البته رهبرزادگانی که برای انتخابات پارلمانی آمادگی می‌گیرند، به شکل قانونی این حق را دارند که کاندیدا شوند و یا کاندیدای مورد نظر خود را حمایت کنند، اما سه بحث در چنین وضعیتی قابل تامل است:

– تنها شاخصه که این رهبرزادگان خود را مناسب نمایندگی مردم می‌دانند، جایگاه سنتیی است که از پدران خود به ارث آورده‌اند. در آشفته‌بازار سیاست افغانستان که این آقازادگان از پتانشیل‌های مالی و سیاسی وسیعی برخوردارند، رسیدن به قدرت را نزدیک‌تر و آسان‌تر از سایر شهروندان می‌دانند. یعنی این افراد پیش از اینکه خود را شهروندان این کشور بدانند، شهریارانی می‌دانند که خواب و خیال‌های آنان کمتر از قدرت و حکومت نیست. آن‌ها اصلن فکر می‌کنند که به غیر از حکومت‌کردن و قدرت‌نمایی برای کار دیگری ساخته نشده‌اند.

– این افراد در رقابت‌های انتخاباتی به لحاظ مالی توانایی‌های قابل ملاحظه‌یی دارند. هفده‌سال سیاست ارباب رعیتی، رهبران سیاسی را به لحاظ مالی چنان فربه ساخته که اگر فرزندان آنان برای ده نسل دیگر تیت‌وپاش کنند باز هم کفایت می‌کند. مصارف عادی روزمره رهبران سیاسی و خانواده‌های آنان بالغ بر هزاران دالر می‌شود. در جانب مقابل آخرین ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که بیش از 52درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

کشوری که اکثریت تام شهروندانش قادر به تامین سه وقت غذای مناسب نیستند، گراف اطفال خیابانی روبه‌روز بالا می‌رود، شمار تگدی‌گران به شکل تصاعدی افزایش می‌یابد، بیکاری به یک چالش مزمن ملی مبدل شده و “رای و تذکره” در بدل پول فروخته می‌شود، آن‌ها راه رسیدن مجدد به قدرت را آسان‌ترین کار می‌دانند.

– این رهبرزادگان با توجه به شاخصه رهبرزادگی و در اختیار داشتن ده‌ها میلیون دالر، به شکل طبیعی نفوذ قدرت‌مند و گسترده‌یی در نهادهای سیاسی و مسوول دارند. رهبران سیاسی افغانستان به خصوص تیکه‌داران قومی در مدت یک‌ونیم دهه، اگر تنها کار کرده باشند، نصب شماری از نزدیکان خونی، قومی و حزبی‌شان در اداره‌هاست. وظیفه این افراد تمثیل منافع مالی و سیاسی رهبرانی بوده‌اند که آن‌ها را در رسیدن به کرسی و امتیاز مدد رسانده‌اند. روی این مبنا در بحث انتخابات نیز بی‌تردید، رهبرزادگان در تقلب و جعل نیز از پیش‌دستی زیادی برخوردارند.

با این اوصاف، حضور رهبرزادگان در روندهای دموکراتیک و مشارکتی نه تنها مایه شفافیت و تقویت روند نمی‌گردد که زمینه‌های فساد، تقلب و جعل را بیش از پیش فراهم می‌آورد و تلاش می‌کنند که همین فرصت اندک را نیز از دست مردم بگیرند.

در حالی‌که اگر بحث صرف شایستگی سیاسی و توانایی فردی این آقایان می‌بود و روند کمپین آن‌ها تحت شرایط خاص صورت می‌گرفت که فاصله میان آن‌ها و سایر کاندیداها یکسان می‌بود، هیچ منافاتی با اصل مشارکت نداشت؛ بل زمینه تقویت دموکراسی نیز فراهم می‌گردید.

و بحث دیگر؛ حالا که اکثر این رهبران سیاسی یا به‌دلیل کهولت سنی و یا هم دلایل سیاسی دیگر بازار رقابت را برای خود فراهم نمی‌بینند، از این طریق می‌خواهند، به نحوی قدرت را به فرزندان خود منتقل کنند و به دیگران اجازه بازی سیاسی ندهند تا از یک‌طرف قدرت خانوادگی خود را حفظ کرده باشند و از جانب دیگر از طریق رسیدن به اقتدار سیاسی از دارایی‌هایی محافظت نمایند که ممکن در آینده نه چندان دور مورد محاسبه مردم قرار گیرد.

این است که حضور آنان در شرایط موجود نه تنها موجب تقویت دموکراسی نمی‌گردد که سبب تضعیف دموکراسی و فراهم‌آوری بستر جدید برای بازی‌های سیاسی ارباب رعیتی می‌گردد و به‌طور عام حقوق شهروندی تمام مردم را نقض و به‌طور خاص حقوق افراد شایسته را سلب خواهند کرد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا