چرا عشق؟
در هر بستگی عشقی دو وریانت آشنا میتوانند وجود داشته باشند. طرفهای درگیر احساس همگون دارند. طرفهای درگیر احساس ناهمگون دارند: یکی شیفته است و دیگری شیفته نیست. عشق در گام نخست برای اویی که دل بسته، نشانه و تصمیم گرفته است، ارمغان میآورد. نه برای اویی که مورد نشان قرار گرفته است. زیرا اویی که دل میبندد، به دست میآورد. برای انسانهای خلاق مهم فرجام کار نیست. مهم واردشدن به این پروسه و پیمودن شاهراه است. رفتن بر این شاهراه انسان را لبریز میسازد. هنرمندان و نویسندگان، به انگیزه که یک چهرۀ جنبشدهندۀ آن، میتواند عشق باشد، نیاز دارند. آنان برای بازآفرینی هر اثر خوب نه تنها وابسته به مخاطب، بل نیز به یک چیز نو و دست ناخوردهیی که به گونهیی بتوان به آن نزدیک شد، استند. و احساسی را که عشق با خود میآورد، هربار زلال، تازه و شادابکننده است. «پیروزی» یا «ناکامی» در برهههای آغازین و میانگین روی دو دلیل نکتههای جانبیاند.
نخست، بهخاطر این که یک عاشق به آنچه نخواهد شد، فکر نمیکند.
دوم، برای این که رویاپردازی با وجود سرازیرشدن احساسات لاوایی نیروی مثبت میزاید. حتا و بهویژه روزهای ناخوش شیدایی برای آفرینشگر پر از گنجههای تولیدی میشوند.
بیشترینه داستاننویسان، هنرپیشگان، آوازخوانان و شاعران زن وقتی کسی را دوست داشتهاند یا هنگام آن، حقیقی بودهاند. دیگرگونیها در روان آغاز میشوند و تن را زیر پوشش قرار میدهند. دو تغییر نقاب برداشتن و پیور ساختن است. و در آن مراحل بایستی دست به آفرینش زد. ادبیات و هنر برترین پارچههایش را سپاسگزار شیفتگان بوده است. شعر آهنگ پرآوازۀ زن عاشق نمونهیی است که در نوشتۀ کنونی جا میافتد. غیرمنطقیترین کار با عاشق از منطق گفتن است. فرد دومی که بتواند انگاره را از دیدگاه عاشق ببیند، وجود ندارد. مگر با همان جزییات در همان موقعیت قرار بگیرد و این ناشدنیست؛ زیرا جزییات هرگز تکرار نمیگردند. زورمندترین مردان جهان وقتی عاشق شدهاند، چهرۀ انسانی خود را نشان دادهاند.
زن عاشق
صدا، شعر و کامپوز در این آهنگ، سه رخۀ هنری را ساختهاند. زن عاشق را باربارا استرایسند آوازخوان، هنرپیشه و رژیسور پرآوازه هفتاد و شش سالۀ امریکایی در اگست ۱۹۸۰ ترسایی بیرون داد. آهنگ در آلمان، انگلستان، ایتالیا، فرانسه، امریکا، کانادا و چندین کشور دیگر با شمارۀ یک، رقم خورد. به ویژه بهخاطری که باربارا استرایسند برای ده ثانیه در پارۀ «از دیوار روی برمیگردانم/ پایم بند میشود و میافتم/ اما همه چیز را به تو میدهم»، تون صدا را بدون تغییر نگه میدارد، شگفتی موسیقیدانان را برانگیخت ….
آهنگ از تمنای زن شیفته و همزمان متعهد به نفس میگوید:«این حقیست که از آن دفاع میکنم/ همیشه و دگرباره». مصراع «یک زن چه میتواند انجام بدهد» شماری از فمینستان را شوراند اما این مونولوگ، نه ناتوانی بل توانمندی زن را نشان میدهد، زیرا او کمبود زندگیش را، در آن دمی که چیزی از دستش بر نمیآید، بدون ترس به زبان میآورد. در کل در پیرامون احساسات سخن زدن، دلیری میخواهد. برگردان شعر زن عاشق در پایان این جستار میتوانید بخوانید.
فمینیزم و عشق
اما چرا فمینیزم با عشق میانۀ خوب ندارد؟ فمینیزم شاید به سببی عشق را دست کم میگیرد که عشق به گونهیی هنوز با رمانتیزم بستگی دارد و فمینیزم با رمانتیزم مشکل دارد. عصر ادبی رمانتیزم زن را قشنگ، رویایی، شکننده، تسلیم به مرد و تقریبا پرفیکت از نگاه بیشتر مردان، تراشید. رمانتیکنگاران آن زمان مردان بودند. نویسندگان مرد به ایگوی مردانه ارج گذاشتند وقتی زن را از زاویۀ دید جامعۀ مردسالار آن گاه اروپا در آثار خود بازتاباندند و حتا فراتر رفته و نشان دادند گویی زنی که عاشق است، ناتوان است. مرد میتواند سرزمینها را فتح نماید و بر اوقیانوسها فرمان براند، ولی زن فرمانبردار رسومی است که آن جامعه برای او وضع نموده.. به بیان دیگر زن فرمانبردار مرد است. و این در حالی بود که این واقعیت نه به گونۀ انتقادی به منظور براندازی آیینهای تلخ، بل به گونۀ طبیعی و ماندنی مطرح میشد. در حالی که ریالیزم میگوید زن میتواند عاشق باشد و همچنان نیرومند.
واقعیت این است که زن بیشتر عاشق عشق است تا عاشق مرد. زن به دنبال انگیزه و دیگرگونی است. یک وسیله که میتواند زن را به دیگرسانی برساند، مرد است. بدون گمان نویسندگان مرد متاثر از سیاست، جامعه، جای و گاه تولید نمودهاند. و این هم روشن است که در هر دورۀ تاریخی ادبی خیلی کار صورت گرفته تا در برای دورۀ پسین گشاده شده باشد. و اما رمانتیزم هنوز عشق را در دستش دارد.
در کنار این همه نمیتوانم ناگفته بگذارم که فمینیزم، در خودباوری و خودآگاهی شکل میگیرد. روی برابری سیاسی، اجتماعی و برابری حق دستمزد زن با مرد تاکید میکند. استقلال فردی و اقتصادی زن را کلیدی میداند. و اما این همه نباید به معنای قرار گرفتن در برابر احساسات انسانی باشد. فمینیستان رادیکال، تر و خشک را یکجا میسوزانند. حتا در برابر زنانی که مانند آنان افراطی نمیاندیشند، شمشیر از غلاف برمیکشند و مبارزه برای تامین برابری جنسیتی را بهویژه در کشورهای جنوب به ناکامی منجر میسازند. فمینیزم رادیکال بیشتر سدی است بر راه پیکارجویان این راه تا کار برای بهروزی زن. از این بابت بایستی در نگهداری مرز باریک میان تیوریپردازی و واقعگرایی مواظب بود تا پهلوی عملی زندگی آسیب نبیند.
شعر آهنگ زن عاشق از باربارا استرایسند
برگردان به فارسی دری: نیلاب موج سلام
وقتی رویا به فرجام میرسد
زندگی دمی درفضاست
جای منزویترست
من به فردا بوسه پدرود میسپارم
اما در ژرفای درون میدانی که
هرگز نمیدانیم چرا؟
خیابان باریک و متمادیست
وقتی نگاهها رویارو میشوند
و احساس نیرومند است
از دیوار روی برمیگردانم
پایم بند میشود و میافتم
اما همه چیز را به تو میدهم
من یک زن عاشقام
و به هر کاری دست میزنم
تا ترا در دنیای خودم بیاورم
و در آن میانت نگه دارم
این حقیست که از آن دفاع میکنم
پیوسته و دگرباره
چه کاری میکنم؟
با تو، وقتی جاودانه متعلق به من شوی
در عشق
سنجش زمان وجود ندارد
ما در آغاز تمامی برنامه را ریختیم
که تو و من
در قلبهای یکدیگر میزییم
شاید اوقیانوسها از هم دور باشیم
تو شیفتگیم را احساس میکنی
من آنچه میگویی، میشنوم
هرگز حقیقتی دروغ نبوده است
پایم بند میشود و میافتم
اما همه چیز را به تو میدهم
من یک زن عاشقام
و به هر کاری دست میزنم
تا ترا در دنیای خودم بیاورم
و در آن میانت نگه دارم
این حقیست که از آن دفاع میکنم
پیوسته و دگرباره
چه کاری میکنم؟
من یک زن عاشقام
و به تو میگویم
تو میدانی چه حسی داری
یک زن چه میتواند انجام بدهد
این حقیست که از آن دفاع میکنم
پیوسته و دگرباره
چه کاری میکنم؟
پ. ن
برای شنیدن کلیپ میتوانید به این لینک روی بیاورید:
https://www.youtube.com/watch?v=H6Mg1oPhPug
سلام!
موضوعات و نوشتههای صفحهء شما جالب و خواندنی است.
تشکر زیاد!
یک پیشنهاد دارم: اگر مطالب تان را در فایل پی دی ایف، نشر کنید، برای خواندن و دونلود کردن آسان و در نتیجه برای خواننده سهولت ایجاد میشود.
بازهم سپاس!