تحلیل

ترکیه به جایگاه تاریخی‌اش برمی‌گردد؟

افغانستان در یک‌قرن گذشته رابطه نزدیک و دوستانه با جمهوری ترکیه داشته و این رابطه دیپلوماتیک بر مبنای احترام دوجانبه در این مدت با عدم مداخله در امور یک‌دیگر ادامه یافته است.

از سال 2002 به این طرف جمهوری ترکیه در کنار جامعه جهانی و دونرهای بین‌المللی یکی از مساعدت‌کننده‌های مالی، سیاسی و نظامی افغانستان بوده است.

ترکیه پروژه‌های کلان بازسازی را در افغانستان تمویل و تطبیق کرده و سربازان این کشور در قالب سربازان ناتو در افغانستان خدمات بزرگ امنیتی را انجام داده‌اند.

کمک‌های جمهوری ترکیه در بیش از پانزده سال اخیر بیشتر در قالب سازمان پیمان انتلانتیک شمالی یا ناتو (NATO) انجام شده است. ترکیه به‌عنوان یک عضو ناتو الزام داشته است که در کنار سربازان سایر اعضای ناتو و کمک‌های مالی آن کشورها در افغانستان نقش خود را داشته باشد.

اما واقعیت امر این است که در یک‌ونیم دهه اخیر جایگاه کشورهای منطقه به‌عنوان شرکای کمک به امنیت، اقتصاد، توسعه و پیشرفت افغانستان خالی بوده و این کشورها طور شاید و باید نقش جدی نداشته‌اند، در حالی‌که امنیت، توسعه اقتصادی و اجتماعی افغانستان به‌طور مستقیم ارتباط دارد با امینت و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهای منطقه.

ترکیه نیز به عنوان یکی از کشورهای پیش‌رو مدرنیته اسلامی هرچند بیش از هر کشور دیگر حتا کشورهای پولدار عربی در روند بازسازی افغانستان نقش ایفا کرده و سهم خود را داشته است، ولی کافی به نظر نمی‌رسد؛ زیرا کمک‌ها و مساعدت‌های ترکیه پیش از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، به‌عنوان عضو فعال ناتو الزامیت جهانی داشته است تا نقش مستقلانه و دارای منافع مشترک منطقه‌یی. اما بعد از روی کار آمدن رجب طیب اردوغان در ماه اسد سال 1393 که با کسب اکثریت آرا متصدی رهبری ترکیه شد، توقع می‌رود این کشور همان‌طور که از آغاز کار حزب عدالت و توسعه در سرنوشت خاورمیانه نقش موثر و جدی ایفا کرده، در افغانستان نیز، جایگاه رفیعی داشته باشد.

اردوغان به‌عنوان مدعی احیای اقتدار و مرجعیت ملت بزرگ ترک در جهان و به‌خصوص در دنیای اسلام، بیش از هر رهبر دیگر ترگی در طی دهه‌های اخیر آستین بالا زده و در معادلات منطقه و جهان بی‌باکانه دخیل شده است. این رهبر بی‌باک ترک، تغییرات زیادی نیز در مدت سه‌ونیم سال از عمر حکومت‌اش، در سیاست خارجی، سیاست اقتصادی و تعاملات جدید بین‌المللی ترکیه به میان آورده است.

هرچند مشکلات اقتصادی و کاهش ارزش واحد پولی ترکیه که در این مدت متوجه آن کشور بوده را نمی‌توان از دید دور داشت، ولی دیگردیسی‌های دکترین سیاست خارجی و رویکردهای کلان سیاسی معطوف به منافع کلان ملی در قبال مسایل کلان جهانی که بدون تردید با منافع کشورهای بزرگ در تعارض واقع می‌شود، چنین ریسک‌هایی دارد. رهبران بزرگ جهان همیشه با پذیرفتن یک ریسک گاهی وقت هم خیلی بزرگ، ملت‌شان را برای همیشه از خطرات بالقوه نجات داده و در تعاملات کلان در جایگاه درستی قرار داده‌اند.

ترکیه‌ که پیش از رهبری وی، سال‌های سال در انتظار رسیدن به رویای عضویت اتحادیه اروپا بود، اکنون یک‌تنه در برابر اتحادیه اروپا حرف دارد و در سیاست‌گذاری‌های خارجی و منطقه‌یی‌اش درست برابر منافع امریکا قرار می‌گیرد.

مشارکت جدی ترکیه در معضل بزرگ منطقه‌یی خاورمیانه به همه نشان داد که این رهبر جدید ترک، بلندپروازی زیادی در سر دارد و دیگر نه تنها برای بودن یک عضو کوچک اتحادیه اروپا مرام و مقصد ندارد؛ بل می‌خواهد، اقتدار گم‌شدۀ ترک‌ها را برگرداند.

ترکیه که دیروز توجیه‌گر سیاست‌های غرب در قبال منطقه بود، اما اکنون، در برابر منافع غرب و سیاست‌های امریکا و متحدانش، چالش‌آفرینی کرده و در یک تعامل مساویانه بازی می‌کند.

او از مدنیت‌اش حرف می‌زند. به تاریخ‌اش باور دارد و افتخار می‌ورزد و مشکلات منطقه‌یی و دنیای اسلام را به خوبی درک می‌کند. اردوغان در کنار منافع ترکیه، برای بهبود اوضاع تاسف‌بار دنیای اسلام اندیشه می‌کند، او درد میانمار را درد خود حس می‌کند و در آتش خاورمیانه می‌سوزد، برای مدنیت ترکان آسیایی برنامه دارد و مسلمانان افغانستان در دم تیغ تروریسم را نیز فراموش نخواهد کرد.

اردوغان درست در زمانی به رهبری ترکیه رسید که اوضاع خاورمیانه به شدت بحرانی بود و ترکیه نیز آبستن انفجار موجی از اسلام‌گرایان افراطی جدید به نظر می‌رسید. اگر حزب توسعه و عدالت که در واقع میان ملت مسلمان ترکیه به عنوان یک حزب سیاسی ملی و اسلامی جایگاه و پایگاه وسیع دارد، به میان نمی‌آمد، شاید امروز ترکیه سوریه ثانی بود یا دست کم دچار بحران‌های مزمن سیاسی و اجتماعی شده بود.

به هر روی رجب طیب اردوغان از یک طرف عطش اسلام‌گرایان را برای رسیدن به حکومت اسلامی که نمایندگی از تاریخ و هویت ترکی کند، مهار کرد و از جانب دیگر ترکیه سیکولار را همچنان حفظ نمود. کار درست یک رهبر مدرن سیاسی همین است که میان تعارض و پارادوکس‌های کلان سیاسی و اجتماعی تعادل ایجاد می‌کند و همه را در جهت منافع ملی هدایت می‌نماید.

ترکیه تاریخ پر فرازونشیب در تاریخ کودتاها دارد، ولی مهار کودتای نافرجام 2016 در واقع مدیریت و رهبری مقتدرانۀ اردوغان را نشان داد. با این کودتا خطری بزرگ از بیخ گوش ترکیه رد شد. اگر این کودتا موفق می‌شد با توجه به بحران منطقه‌یی موجود، بی‌تردید ترکیه وارد بحران جدی سیاسی و اجتماعی می‌گردید که آن وقت نه افراطی‌های اسلامی از عهدۀ مدیریت آن بیرون شده می‌توانست و نه هم جناح‌های دیگر سیاسی.

تاریخ سیاسی 500 سال اخیر و اقتدار امپراطوری‌های ترکی در منطقه و کشور ما نشان می‌دهد که ترک‌ها همیشه به عنوان قافله‌سالار نظام سیاسی اسلامی و مدنیت و فرهنگ اسلامی در نظام سیاسی حاکم بر جهان نقش موثر و برجسته‌یی داشته و نمایندگی مقتدرانه از سیاست و مدنیت اسلامی به جهان بیرونی ارایه داده است. اما با زوال سلسله امپراطوری عثمانی این نقش در حدی زیاد زایل شد و بیش از اینکه این کشور نقش اثرگذار داشته باشد، نقش خلاف ارزش‌های هویت فرهنگی و تاریخی‌اش داشته است. چیزی که نظریه‌پردازان توسعه آن را رد می‌کنند و می‌گویند که ملت‌ها تنها می‌توانند در ظروف فرهنگی خودشان به توسعه برسند، در غیر آن به آنچه دست می‌یابند، چیزی جز تجدد و تقلید نیست که پایایی چندانی نخواهد داشت.

آنچه را ما در کشورهای آسیای میانه امروزی، ترکیه، برخی از کشورهای عربی و جاهای دیگر شاهد هستیم، درست این ادعا را مهر تایید می‌گذارند.

بنابراین سهم گرفتن کشورهای اسلامی در بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی و امنیتی افغانستان، بازده به‌مراتب بهتر و اثرگذارتر از کشورهای غربی خواهد داشت. چنانکه در تمام دوره ماموریت نظامی نیروهای ترکی در افغانستان یا هیچ تلفات نداشتند و یا در برابر سایر کشورهای دیگر خیلی کم داشتند که قابل مقایسه نیست.

مردم افغانستان ناخودآگاه از روی قرابت‌های فرهنگی نقش ترکیه امروز را بیشتر می‌پسندند و توقع بیشتری از ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه دارند.

نویسنده: دکتور معروفی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا