مقاله

افق‌های ناروشن صلح

گروه طالبان در تصمیم‌گیری خود اختیار و صلاحیت ندارند

سرمقاله/ دور دوم گفتگوهای صلح آغاز شده است. هیات دولت بر بنیاد توییت صدیق صدیقی در دور دوم مذاکرات، مشورت‌های اقشار مختلف جامعه را با خود دارند و اولویت این هیات قطع خشونت، آتش‌بس فوری و رسیدن به صلح جامع و پایدار است.

در دور نخست گفتگوهای صلح نیز هیات دولت، قطع خشونت و آتش‌بس فوری را اولویت کاری خود تعریف کرده بود، اما از آنجا که اولویت هیات گروه طالبان چانه‌زنی بیشتر و گرفتن امتیازهای بلندپروازانه بود، متاسفانه دوطرف موفق به آتش‌بس نشدند.

به گفتۀ منابع دولتی، طالبان شدت جنگ را مطابق توان خود در بخش‌های مختلف کشور افزایش داده، حملات هدفمند را بر اهداف نرم در شهرهای عمده کشور شدت بخشیده و پس از آنکه از میدان‌های رودرروی جنگ ناامید شده‌اند، تمرکز جدی بر انفجارهای شهری عمدتا بر غیر نظامیان را گسترش داده‌اند.

ذبیح‌الله مجاهد که خود را سخنگوی گروه طالبان می‌خواند، یک کلیپ ویدیویی را منتشر کرد که نشان می‌دهد آنان هنوز باور به آتش‌بس و رسیدن به صلح ندارند. در این ویدیو علیه حملات هوایی طیاره‌های بدون سرنشین امریکایی در ولایت لوگر انتقاد شده و با زبان جنگ‌جویانه به‌صورت تلویحی بیان می‌شود که جهاد طالبان صرف برای خروج نیروهای خارجی نه؛ بل بعد از آن نیز ادامه خواهد داشت.

در ویدیو به صراحت بیان می‌شود که جهاد این گروه تا زمانی ادامه دارد ‌که روی زمین فساد باقی باشد. چیزی که در واقع خلاف توافق امریکا و طالبان است. در توافقی که زلمی خلیل‌زاد با هیات سیاسی گروه طالبان در قطر کرد، طالبان نه‌تنها خود علیه اهداف امریکایی و منافع ایالات متحده امریکا دست به‌کار نخواهند شد که روابط خود با سایر گروه‌های تروریستی؛ از جمله القاعده را نیز قطع می‌کنند.

حال این سوال‌ها مطرح می‌شود که آیا دولت افغانستان با طالبان به یک آتش‌بس و صلح نسبی خواهند رسید؟ اگر چنین چیزی قابل تصور باشد چه زمانی را در بر خواهد گرفت؟ در مرحله سوم می‌توان امیدوار بود که بستر یک صلح جامع فراهم خواهد شد؟ به باور نگارنده، پاسخ این سوال‎‌ها دست‌کم برای دو سه سال آینده منفی است.

در مورد نیت دولت افغانستان برای رسیدن به صلح جای شکی باقی نیست. برای همین آتش‌بس‌ فوری در اولویت کاری هیات دولت افغانستان قرار دارد، اما در طرف دیگر به‌خاطر اینکه هیات سیاسی طالبان در هر دور که به دوحه می‌رود، با آجندای از پیش تعریف‌شده نمی‌رود؛ بل در مشورت مستقیم و روزمره با رهبری این گروه در پاکستان، در گفتگوهای صلح صحبت می‌کند.

با این حساب به این زودی به صلح نخواهیم رسید. به قول یکی از بزرگان، صلح در افغانستان در کوتاه‌مدت زمانی متصور است که پاکستان از هزینه‌های جنگ در افغانستان خسته شود و به این باور برسد که افغانستان باثبات بیش از دیگران به‌نفع پاکستان است.

پروژه‌های تاپی، توتاپ، تاپ و کاسایک‌هزار نشان می‌دهد که رشد اقتصادی پاکستان و کل جنوب آسیا تا چه اندازه به افغانستان عاری از جنگ و خشونت وابسته است. هرگاه پاکستان به این درک برسد و منفعت صلح را بر منفعت تعریف‌کردۀ جنگی خود در افغانستان بیشتر بداند، ما به صلح نزدیک می‌شویم.

اینکه گفته‌اند هیچ گروه شورشی بدون حمایت خارجی توان ادامه اقدام‌های نظامی در برابر حتا یک دولت ضعیف را ندارد، حرف دقیق است. طالبان اگر حمایت خارجی نداشت نه در آغاز تشکیل می‌شد و نه بعد از آن در ۱۹سال گذشته توان ادامۀ جنگ در برابر ایتلاف بین‌المللی و دولت افغانستان را نمی‌داشت.

ما زمانی به‌صلح می‌رسیم که پاکستان از تمویل هزینه‌های جنگ افغانستان دست بردارد. در کنار این باید در سطح منطقه این توافق ایجاد شود که افغانستان عاری از جنگ، نه‌تنها کمک شایانی به رشد و توسعه کل منطقه می‌کند بل بر اقتصاد تمام آسیا اثر مثبت دارد.

در جنگ افغانستان کشورهای زیادی دست دارند، اما محور جنگ در اختیار پاکستان است. هرگاه پاکستان از این جنگ دست بکشد، دیگران روی‌کردشان را تغییر خواهند داد، چون فعلا هزینه اصلی اقتصادی، حیثیتی و سیاسی جنگ در افغانستان را نیز پاکستان به دوش می‌کشد.

راه دوم رسیدن به صلح که آسان ولی به این زودی‌ها متصور نیست؛ این است که حکومت با طرح اجندای کلان تمام طرف‌های موثر سیاسی و اجتماعی کشور را یک‌سویه ساخته، همه را در جهت کمک به دولت و تضعیف گروه‌های تروریستی بسیج نماید.

اینکه امروزه مردم از نظام حمایت می‌کند و با طالبان هیچ دادوستدی ندارند و از دولت در برابر طالبان حمایت می‌کنند، امری روشن است. خیزش‌های مردمی علیه طالبان نمونۀ بارز این حمایت است، اما طرف‌های سیاسی و اجتماعی در برخی موارد ملاحظاتی دارند که سطح همکاری با رهبری نظام را گاهی کاهش می‌دهد.

حرف اصلی در این است که رهبری نظام باید طوری برنامه‌ریزی و پلان‌گذاری کند که در دو جبهه علیه گروه طالبان مبارزه با قوت تمام ادامه یابد. جنگ در میدان سخت یعنی میدان‌های نظامی که بدون تردید با قدرت تمام جریان دارد و امید می‌رود این وضعیت ادامه یابد، اما جنگ در میدان نرم یعنی میدان سیاست داخلی و اجتماعی نیز باید طوری توسط مشاوران رهبری تدوین شود که کمترین اصطکاک داخلی برای نظام در برابر طالبان وجود نداشته باشد و همه طرف‌های سیاسی تمام توان خود را معطوف به مبارزه با طالبان نمایند.

بحث حکومت موقت از این نوع اصطکاک‌هاست. وقتی رهبری نظام، تعریف مشخص از دوست و دشمن و به‌خاطر نابودی طالبان برنامۀ جامع داشته باشد و همه تلاش‌ها را در یک جهت قرار دهد؛ شکی وجود ندارد که همه با تمام توان در برابر طالبان خواهند ایستاد و هیچ‌کسی از داعیه‌هایی چون اداره موقت یا عبوری حتا حمایت تکتیکی و شعاری نیز نخواهد کرد.

غیر از این دو حالت و با توجه به عدم تمایل ایالات متحده امریکا در برخورد جدی با گروه طالبان، صلح در هاله‌یی از ابهام است و افق روشنی ندارد. اینکه دولت دروازه صلح را باز گذاشته و میز صلح را فعال کرده، قابل قدر است و باید روزی به صلح برسیم، ولی آنچه از گروه طالبان دیده می‌شود، این است که این گروه در تصمیم‌گیری خود اختیار و صلاحیت ندارد و به این سبب، امیدی به آمدن صلح به این زودی‌ها نیست.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا