تحلیل

توهم صلح بیرونی

اگر به تاریخ معاصر افغانستان نگاهی بیندازیم، درمی‌یابیم که پس از کودتای 26سرطان، ثبات سیاسی از کشور رخت بربسته است و در این چهل و پنج سال، تنها در برهه‌های کوتاهی استقرار سیاسی متزلزلی برپا بوده و سپس تحولی سریعی پدید آمده و نظم جدیدی آورده است. مردم افغانستان از بیشتر این تحولات در آغاز با شادمانی استقبال کرده و پس از چندی ناامید شده‌اند و «پادشاه‌گردشی»‌ها را با بیم و تردید بدرقه کرده‌اند.

محمدداوود خان که شاهی مشروطۀ ظاهرخانی را «دموکراسی تاج‌دار» می‌نامید، در آغاز با اعلام جمهوری، با موجی از شور و شادمانی مواجه شد. روشن‌فکران و تحصیل‌کردگان، تحول جدید را دست‌آورد بزرگی می‌دانستند و شاید فکر می‌کردند که قالب مناسبی برای دموکراسی ایجاد شده است. اما روی‌هم رفته، این جمهوری، سرآغاز تحولات پی‌هم و انقطاع‌های مسلسلی شد که مردم را نوستالژی ظاهرشاهی در برگرفت. ازآن‌پس، همیشه مردم افغانستان در مواجهه با ناملایمات جدید، از گذشته یاد کرده‌اند و «باز هم خانه همو … آباد» گفته‌اند.

زنده‌یاد اکرم عثمان، نویسندۀ فقید کشور در رمان سیاسی-تاریخی کوچه ما تصویر گویایی از روشن‌فکرانی ارایه می‌کند که به کودتای 7ثور به دید مثبت می‌نگریستند و آن را شانسی برای پدیدآمدن مردم‌سالاری و پاگرفتن نظام دموکراتیک می‌دانستند؛ آرمان‌گرایانی که برای پیروزی تره‌کی و امین مبارزه کردند و سپس خود طعمۀ استبداد آنان شدند و یاد محمدداوود را کردند.

مجاهدین، که در اذهان مردم، «برگزیدگان خدا برای رهایی از شر کمونیسم و تجاوز روس‌ها» تصور می‌شدند، سرخوردگی و ناامیدی بیشتری به ارمغان آوردند. قهار عاصی در آغاز یک پایان به‌خوبی امید و استقبال نخستین و یاس و انزجار سرانجام را روایت کرده است. مردمی که در آغاز با ندای الله اکبر و هلهله و گل‌انداختن از مجاهدین استقبال کردند، بعدا در هاله‌یی یاس و درماندگی فرورفتند و به یاد داکتر نجیب، کاش‌کاش گفتند.

طالبان که «فرشتگان نجات» تصور می‌شدند، «سپاه جهل» از آب درآمدند. عزیز رویش در کتاب بگذار نفس بکشم از شایعات مبالغه‌آمیز عجیبی در مورد طالبان حکایت می‌کند که گویی طالبان موجوداتی فراتر از انسان پنداشته می‌شدند. این خود نشان‌دهندۀ امیدواری مردم به این پدیدۀ نوظهور و رهایی از جنگ داخلی مجاهدین بوده می‌تواند. اما گذشت زمان ثابت ساخت که طالبان کی‌‌ها‌اند و چی می‌خواهند. همین‌طور در 2001 و پس از سقوط طالبان، مردم افغانستان با امید وصف‌ناپذیری از تحول جدید پذیرایی کردند. اگرچه با نظام پس از 2001، باوجود کاستی‌ها و کژی‌ها، بخش بزرگی از امیدواری‌های مردم جامه‌ی عمل پوشید، اما با آن‌‌هم جنگ دوباره شدت گرفت و صلح به رویا مبدل شد.

خلاصه، سرگذشت چهل و پنج سالۀ افغانستان سبب شده است که مردم تحولات سیاسی را با نگرانی و تردید دنبال کنند. اما در پیوند به گفتگوهای صلح، عامل اصلی نگرانی و تردید مردم، تجربۀ دورۀ سیاه حاکمیت طالبان است.

در هفده سال گذشته، مردم افغانستان دست‌آوردهای خوبی داشته‌اند. نظام دموکراسی نوپا و گهگاهی پرچالش که غنیمت بزرگی است، تهعد دولت به رعایت حقوق بشر، آزادی بیان و ارزش‌های جهان‌شمول انسانی، انتخابات که با وجود مشکلات گذشته دست‌آورد مهمی است و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را ممکن ساخته است، حقوق زنان و همین‌طور زمینۀ آموزش و تحصیل که ملیون‌ها پسر و دختر از آن بهره برده‌اند و می‌برند و از همه مهم‌تر قانون اساسی که زمینه‌ساز همۀ اینها و یکی از بهترین قوانین اساسی در منطقه است. مساله همین‌هاست. نگرانی هم در چگونگی مواجهۀ طالبان با این دست‌آوردها نهفته است و اینکه سرنوشت این دست‌آوردها که سرنوشت مردم افغانستان است، چه خواهد شد؟

در میان نخبگان و سیاسیون، نیز دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. این برداشت که دونالد ترمپ رییس‌جمهور امریکا می‌خواهد به هرقیمتی به جنگ افغانستان خاتمه دهد و یک فرصت کمپاینی برای انتخابات پیش‌روی ایالات متحده بسازد، نگرانی را شدت می‌بخشد. بسیاری مطرح می‌کنند، چه‌تضمینی وجود دارد که دست‌آوردهای هفده سال گذشته، معاملۀ چنین صلحی نشود.

حقیقتا، نگرانی جدی است. اگرچه طالبان، تا کنون در گفتگوهای صلح در مورد قانون اساسی و چگونگی نظام خواستی را مطرح نکرده‌اند، اما هم‌چنان که یاد شد، با توجه به گذشته و کارنامۀ این گروه، احتمال اینکه طالبان آن را نپذیرند و خواستار تغییر قانون اساسی یا تعدیل بخشی از آن شوند، بسیار بلند است.

در «نقشه ‌راه صلح» محمد‌‌اشرف غنی، رییس‌جمهور افغانستان آمده است:

«بانظرداشت نکات زیر ما پیشنهاد نمودیم تا طالبان بخش یک جامعه همه‌شمول و مردم‌سالار شوند 1. بر اساس قانون اساسی تامین مکلفیت‌های متام اتباع به خصوص زنان؛ 2. قبولی قانون اساسی و یا تعدیل آن بر اساس احکام قانون اساسی؛ 3. پیشبرد فعالیت‌های خدمات ملکی و نیروهای امنیتی و دفاعی بر اساس قانون؛ 4. اجازه ندادن به فعالیت گروهای مسلحی که با شبکه‌های تروریستی خارجی، سازمان‌های مخرب خارجی، نهادهای دولتی و یا غیر دولتی رابطه داشته باشند و در جستجوی نفوذ در افغانستان باشند.»

اگرچه این نقشه راه واضح است و می‌تواند به بخشی از دغدغه‌های مردم در پیوند به صلح پاسخ دهد، اما از جانب دیگر پافشاری طالبان بر مذاکره با امریکایی‌ها و رد گفتگو با دولت افغانستان و آغاز مذاکرات مستقیم آنها با هیات امریکایی در امارات، این نگرانی را ایجاد می‌کند که امریکایی‌ها چه‌ موقفی در برابر طالبان اتخاد خواهند کرد و آیا تعهدی به دست‌آورده‌های هفده‌سالۀ افغانستان خواهند داشت؟

به‌هرحال، آنچه در این شرایط مهم است، وحدت و هماهنگی مردم افغانستان و نیروهای سیاسی کشور، داشتن موضع واحد در برابر سرنوشت‌شان و پشتیبانی از طرح صلح به مالکیت افغان‌هاست. تنها از این رهگذر است که می‌توان از برگشت به نقطۀ صفری جلوگیری و از دست‌آوردهای افغانستان نو حفاظت کرد. صلحی که برآمد مذاکرات میان «پاکستان و امریکا» باشد و دولت و مردم افغانستان در آن دخیل نباشد، نمی‌تواند منافع ما را تضمین کند.

حسین معرفت

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا